چرا ازدواج دهه شصتی‌ها تبدیل به یک معضل شده است

چرا ازدواج دهه شصتی‌ها تبدیل به یک معضل شده است

گروه اجتماعی: برای اولین بار در تاریخ تحولات جمعیتی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، شاهد ظهور یک پدیده به نام اثر انتظار هستیم. تا سه الی چهار دهه پیش، وقتی جوانی در خانوادهای ایرانی وارد بازار کار می شد، کم کم از والدین خود مستقل می شد و یک واحد خانوادگی جدید تشکیل می داد.
اما در دهه های اخیر، طول دوره انتظار جوانهایی که به سن کار می رسند و انگیزه کار هم دارند ولی کار پیدا نمی کنند و نمی توانند از والدینشان مستقل شوند، افزایش پیدا کرده است. در چنین شرایطی، وقتی دولت بسته های تشویقی مثل همین وام ازدواج ارائه می کند تا افراد را به ازدواج و فرزندآوری تشویق کند، جمعیت هدف با کنار هم گذاشتن شواهد موجود، تن به این توصیه ها نمیدهد.
انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری در گفتگویی ضمن اشاره به لزوم توجه به ازدواج دهه شصتی‌ها گفت: »دهه شصتی‌ها ۲۱ درصد جمعیت ما را تشکیل می‌دهند و شرایط ویژه‌ای دارند که ممکن است به تجرد قطعی برسد. روستاهای ما شرایط ویژه‌تری دارند. یک بار در نیمه دوم سال ۱۴۰۰ این امر را اجرایی کردیم و امسال به صورت وسیع‌تری تحت پوشش قرار گرفتن زوجین دهه شصتی از نظر بیمه اجتماعی و تسهیلات به شکل کالابرگ جهیزیه، وام اشتغال و »وام ویژه ازدواج« به جز وام ازدواج را برای دهه شصتی‌ها داشتیم.«
در طول یک دهه اخیر و در فاصله سال ۱۳۹۲ تا پایان ۱۴۰۱، اعداد رسمی حکایت از کاهش ۳۳٫۹ درصدی آمار ازدواج، کاهش ۲۶٫۹ درصدی آمار ولادت و افزایش ۲۱٫۱ درصدی آمار طلاق دارد.
با توجه به این که نه تنها نرخ ازدواج دهه شصتی‌ها، بلکه نرخ کلی ازدواج در کشور پایین‌تر از حدی است که مسئولان پیش‌بینی می‌کردند، پرسش‌هایی مطرح است، از جمله این که چگونه می‌توان دهه شصتی‌ها را تشویق به ازدواج کرد؟ آیا روش‌هایی مثل وام و تسهیلات ازدواج پاسخگوی عدم رغبت متولدین دهه شصت به ازدواج خواهد بود؟ علل بی رغبتی آن‌ها به ازدواج چیست؟ حاتم حسینی، جمعیت شناس، استاد دانشگاه بوعلی سینا و استاد وابسته‌ی دانشگاه نیپیسینگ، کانادا در گفتگویی به این پرسش‌ها پاسخ داده است:
تداخل‌ گذارهای جمعیت شناختی و پیامدهای آن
حاتم حسینی گفت: »تحولاتی که در حوزه خانوار، خانواده و زندگی زناشویی رخ داده است، تنها دلایل اقتصادی ندارد. باید در فضای مفهومی و تحلیلی گستردهتری به تبیین آن بپردازیم. علاوه بر عوامل اقتصادی، تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی و جمعیت شناختی جامعه ی ایران در چند دهه ی گذشته ، زمینه ها و شرایط لازم را برای تحولات سریع در حوزه‌ی خانواده و روابط و مناسبات زناشویی فراهم ساخته ، که به باور من سیاستگذاران یا متوجه آن نیستند، یا نمیخواهند توجه کنند. سیاستگذاری برای جمعیت در سایه همین عدم توجه پیچیده تر شده است. در ایران ما شاهد تداخلِ گذارهایِ جمعیتشناختی(گذار جمعیت شناختی اول یا کلاسیک و گذار جمعیت شناختی دوم) هستیم. توالی این گذارها به این ترتیب است که ابتدا گذار جمعیت شناختی اول رخ می‌دهد و سپس گذار جمعیت شناختی دوم. برخی هم مانند دیوید کلمن، نظریه گذارِ جمعیت شناختی سوم را مطرح کرده اند که خارج از حوصله این گفتگو می باشد.« وی افزود: »در مدل کلاسیکِ گذار، تغییرات جمعیت در طول زمان، تحت تاثیر نوسازی، توسعه اقتصادی، اجتماعی و گسترش شهرنشینی تبیین می شود. در این مدل، جمعیت‌ها از وضعیتی که زاد و ولد و مرگ ومیر بالا و رشد جمعیت پایین است، به وضعیتی گذار پیدا می کنند که باز هم رشد جمعیت پایین است، به این دلیل که زاد و ولد و مرگ ومیر هر دو پایین است. در دوره گذار جمعیتشناختی دوم، تغییرات جمعیت شناختی جوامع از جمله کاهش باروری به زیر سطح جایگزینی، تحت تاثیر تحولاتی است که در ساختار خانواده و خانوار صورت می گیرد. یعنی نظام خانواده، متحول می شود. کشورهای پیشرفته صنعتی، ابتدا گذار جمعیت شناختی اول که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال طول کشید را طی کردند، سپس وارد دوره گذار جمعیت شناختی دوم شدند. این کشورها در این دوره، با افزایش میزان طلاق، کاهش میزان ازدواج، افزایش روابط زناشویی خارج از پیوندهای رسمی و قانونی و مانند اینها مواجه شدند که سبب شد باروری آن کشورها به زیر سطح جایگزینی کاهش یافته و همچنان در آن سطح تداوم بیابد.«
این جمعیت شناس گفت: »در ایران، برخلاف کشورهای پیشرفته صنعتی، هنوز دوره گذار جمعیت شناختی اول تمام نشده، گذار دوم شروع شده است. به بیان دیگر، می توان گفت ما شاهد نوعی تداخلِ گذارهای جمعیتشناختی در جامعه ایران هستیم. از آنجا که زمینه ها و بسترهای شکلگیری این گذارها متفاوت است، هر یک از آنها آثار و پیامدهای خاص خود را دارند. بنابراین، راهبردها و سیاست های خاص خودشان را می طلبند. به باور من، یکی از خلاءهای جدی دستگاه سیاستگذاری جمعیتی در ایران که سیاستگذاران به آن توجه ندارند، همین موضوع تداخل گذارهای جمعیت شناختی است. تداخل گذارهای جمعیتشناختی سبب شده است تا دستگاه سیاست گذاری قادر به اولویت بندی مسائل و اتخاذ راهبردهای لازم، مناسب و متناسب برای مدیریت آنها نباشد. برای همین است که در بیشتر موارد سخنانی گفته می شود، تحلیلها و پیشنهادهایی ارائه می شود که در بیشتر موارد اصلا متناسب با تغییرات و تحولات در ساختار اجتماعی و فرهنگی جمعیت ایران نیست.«
وی افزود: »همین دوره در کشورهای درحال توسعه ای مثل ایران در یک فاصله ی زمانی کوتاهتر، حدود ۵۰ سال، طول کشید. سرعت تغییرات جمعیت شناختی و تجربه ی گذار در کشورهای جهان سوم با سرعتی به مراتب بالاتر بوده است. وقتی شاهد تداخل این گذارها در ایران هستیم، طبیعی است که شاهد آثار و پیامدهای گوناگون آنها در حوزه های مختلف مرتبط با زندگی اجتماعی انسان مانند ازدواج، تشکیل خانواده، فرزندآوری، تحولات در ساختار سنی جمعیت و … باشیم. این وضعیت باعث سردرگمی شدید سیاست گذاران می شود. بنابراین سیاست گذار تصور می کند، هرچه مبلغ وام را بالاتر ببرد یا تسهیلات بیشتری ارائه دهد، انگیزه برای ازدواج بیشتر می شود! و متوجه نیست که تحولات در نظام خانواده و خانوار و ساختار زناشویی از پیامدهای ورود به دوره ی گذارِ جمعیت شناختی دوم است که دلایل و عوامل آن بیشتر جنبه ی اجتماعی فرهنگی دارند تا اقتصادی.«
پنجره جمعیت شناختی و »اثر انتظار«
این استاد دانشگاه گفت: »یکی از این عوامل گسترش فردگرایی است. درواقع، از نفوذ نیروهای سنتی کاسته شده، توجه به منافع و مصالح فردی افزایش پیدا کرده و مصلحت اجتماعی، اگر نادیده گرفته نشود، در اولویتهای آخر قرار می گیرد. بنابراین، وقتی سیاستگذار سعی می کند جوانان را به ازدواج و فرزندآوری ترغیب کند، مخاطب که همان جمعیت جوان در سنین کار است می گوید مگر من وظیفه مدیریت رشد جمعیت کشور را بر عهده دارم؟ به من چه ارتباطی دارد؟ وقتی از نفوذ نیروهای سنتی کاسته می شود، نمی توان از طریق موعظه و نصیحت چنین مشکل پیچید‌های را حل کرد. از سوی دیگر »اعتماد نهادی« در جامعه ما فروریخته است. سیاستگذاری که فاقد اعتماد نهادی باشد، سرمایه اجتماعی ندارد. وقتی دولت، سرمایه اجتماعی نداشته باشد، نمیتواند سیاست های خود را به جمعیت دیکته کرده و از آنان بخواهد، مطابق آن چه که سیاستگذار می خواهد و به مصلحت جامعه می بیند عمل کنند.«
وی افزود: »یک اتفاق دیگر که ما را از کشورهای صنعتی پیشرفته متفاوت می کند، این است که برای اولین بار در تاریخ تحولات جمعیتی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، شاهد ظهور یک پدیده دیگر به نام »اثر انتظار« هستیم. تا سه الی چهار دهه پیش، وقتی جوانی در خانوادهای ایرانی وارد بازار کار می شد، کم کم از والدین خود مستقل می شد و یک واحد خانوادگی جدید تشکیل می داد. اما در دهه های اخیر، طول دوره انتظار جوانهایی که به سن کار می رسند و انگیزه کار هم دارند ولی کار پیدا نمی کنند و نمی توانند از والدینشان مستقل شوند، افزایش پیدا کرده است. این شرایط را می توان تقریبا در همه خانواده های ایرانی مشاهده کرد. در چنین شرایطی، وقتی دولت بسته های تشویقی مثل همین وام ازدواج ارائه می کند تا افراد را به ازدواج و فرزندآوری تشویق کند، جمعیت هدف با کنار هم گذاشتن شواهد موجود، تن به این توصیه ها نمی دهد. دولت ها در مدیریت تحولات جمعیت شناختی و اجتماعی ـ فرهنگی کشور ناکارآمد ظاهر شده‌اند و همین امر باعث شده تا اعتماد نهادی کاهش بیابد و در نتیجه سیاستهای دولت در حوزه های تشکیل خانواده و فرزندآوری، نتیجه بخش نباشد. ناکامی دولت در مدیریت پنجره جمعیت شناختی کشور بر این فضای بیاعتمادی سایه افکنده است.«
حسینی گفت: »مدیریت دوره انتظار و پنجره جمعیتشناختی متوجه دولت است. هرگونه ناکامی در مدیریت این دو پدیده، آثار و پیامدهایی دارد که به خود دولت باز می گردد و در سطوح خُرد و کلان دستگاه سیاستگذاری را به چالش می کشد. برای مثال، در سطح کلان، نافرمانی مدنی افزایش پیدا می کند. همچنین جمعیت، برنامه ها و سیاستهای دولت را در زمینه های مختلف به چالش می کشد. مصادیق این موضوع فراوان است و در جامعه ما کم نیست. پیامد دیگر آن این است که سیاستهای جمعیتی دولت به نتیجه نرسد. در سطح کلان تداوم این وضعیت باعث می شود که جمعیت ایران یک گذار بسیار سخت به دوره سالخوردگی جمعیت داشته باشند. همین جوانان امروز، جمعیت سالخورده آینده را تشکیل می دهند. وقتی این جوانان نه تنها ازدواج نکرده باشند، بلکه کار و درآمد مناسب نیز نداشته باشند، در سنین بالا با انواع و اقسام مشکلات و بیماریهای مرتبط با دوران سالخوردگی و سالمندی مواجه خواهند شد که بار مالی همه اینها بر دوش دولت خواهد بود.«
وی افزود: »در سطح خُرد، ناکامی دولت در مدیریت پنجره جمعیت شناختی و کاهش اثر انتظار باعث می شود که اولاً بخش غیررسمی اشتغال گسترش بیابد و جمعیت به سمت مشاغل سیاه گرایش پیدا کنند. این نوع مشاغل، نقش خاصی در تولید ملی و تولید سرانه ایفا نخواهند کرد. برای مثال کولبری که اصلا شغل نیست اما جمعیت نسبتاً زیادی در نواحی مرزی برای تأمین معیشتشان ناگزیر آن را پیشه کرده اند. از دیگر پیامدهای در سطح خُرد این وضعیت، کاهش ازدواج و کاهش تمایل به فرزندآوری است، چرا که جوان دهه شصتی در درجه اول به جای وعده و وعید، امنیت شغلی پایدار می خواهد. او می خواهد از بنبست رهایی یابد و مطمئن شود که اگر ازدواج کرد، در سایه امنیت شغلی پایداری که دارد، توان بازپرداخت وام ازدواجش را خواهد داشت. پیامد دیگر در سطح خرد، افزایش میانگین سن ازدواج و تجرد قطعی است. حتی تعداد فرزندان افرادی که ازدواج کرده‌اند کاهش و تلاش برای بی فرزندی یا تک فرزندی افزایش پیدا می کند. مهاجرت افراد مختلف از کشور، از دیگر پیامدها خواهد بود.«
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از فرارو، وی گفت: »به باور من، دولت در کانون همه این تحولات است. دولت باید برگردد و خود را آسیبشناسی کند. به جای این که مدام جمعیت جوان را مخاطب قرار دهیم و این پرسشهای بدیهی را که چرا ازدواج نمیکنید، بچه دار نمیشوید یا فرزندان کمتری می خواهید از آنها بپرسیم، بهتر است عملکرد دولتهای مختلف آسیبشناسی شود و ببینیم دولتها چکار باید می کردند که نکردند. اگر این مشکلات حل نشوند، ما در آینده، قطعا با بحرانهای جمعیتشناختی دیگری مواجه خواهیم شد.«

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۸:۲۶ ق.ظ

دیدگاه


4 + = هشت