نگاهی به اکسپوی هنرهای تجسمی در ارومیه

نگاهی به اکسپوی هنرهای تجسمی  در ارومیه

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: لازمه رونق اقتصاد هنری پویا و جاری در یک جامعه در وهله نخست، هنردوست بودن عامه آن جامعه و ارتباطی است که آثار هنری با مردم همان جامعه برقرار می¬کنند. هنردوست بودن مردم یک جامعه هم ارتباط مستقیم با بهبود وضعیت، شرایط اقتصادی، امنیت اجتماعی مردم آن جامعه و طیب خاطر و رفع دغدغه¬های ریز و درشت آنان دارد. نگاهی به تاریخ هنر جهان نیز این ادعا را اثبات می¬کند که هرگاه مردم از زمینه مناسب امنیتی و اقتصادی برخوردار بودند، هنر شکوفا شده، رشد کرده و پروبال گرفته است و بر همین اساس رابطه مردم با هنر نیز تنگاتنگ شده و خود به خود این هنر به خانه¬های آنان راه یافته و حتی شکل کاربردی و ضروری به خود گرفته است. به همین دلیل مردم فارغ از دغدغه، فکر و خیال تأمین معیشت و ایمنی خود، دیگر این فرصت را می¬یافتند تا به علایق و تمنیات درونی¬شان که هنر مهم‌ترین آن‌هاست بپردازند.¬
حال در جامعه¬ای که عامه مردم، شب و روزشان در تلاش برای تأمین ابتدایی-ترین و ضروری¬ترین موارد معاش خویش سپری می¬شود، چگونه می¬توان متصور شد که خرید اثر نقاشی، عکس یا مجسمه را در اولویت زندگی خود قرار دهند!؟ به جرأت می¬توان گفت که تا وضعیت و شرایط زندگی مردم بهتر و زیباتر و خالی از دغدغه¬های روزمره نشود، نمی¬توان نظر آنان را به زیبایی و لطافت ذاتی هنر جلب کرد و آن‌ها را با هنر آشتی داد. در شرایطی غیر از این مردم عادی توان دیدن هنر و زیبایی¬های آن را ندارند و حتی اگر درصدد جلب توجه آنان با تدابیر مختلف هم باشیم، باز پاسخ مناسب را دریافت نخواهیم کرد. اما با تمام این شرایط، اگر باز بخواهیم اصرار و تلاش برای برقراری آشتی میان مردم و آثار هنری داشته باشیم، لازم است که مؤلفه¬هایی را برای برقراری این ارتباط در نظر بگیریم. یکی از این مؤلفه¬ها توجه به روحیات و سلایق مردمی است که قرار است از آنان برای ورود به فضای هنری دعوت شود؛ چرا که با شناخت فرهنگ، روحیات و سلایق جامعه، بهتر بتوان به راه‌هایی دست یافت که مردم را به تدریج وارد عرصه هنر معاصر و همگام با آن کرد.
برای مثال مکتب کمال الملک، مدتی بیش از ۷۰ سال، هنر معاصر ایران را زیر سیطره خود داشت و هنوز هم نقش مهمی را در هدایت فرهنگ و سلیقه هنری عمومی ایفا می¬کند. بینش عمومی مردم ایران، پس از گذشت سالیان از دوره کمال الملک و شاگردانش، هنوز هم تعریفی طبیعت‌گرایانه و کلاسیک از هنر معاصر دارد و حتی تأثیرات هنرهای پیش از مکتب کمال¬الملک با ویژگی-های کهن- ایرانی شامل خوش‌نویسی، نگارگری، گل و مرغ، صنایع دستی و… هنوز قدرتمندتر از هر هنر دیگری در سلیقه عمومی مردم برجای مانده است. هرچند این سلیقه به دلیل ناآگاهی و فقدان تسلط بر شناخت آثار اصیل در تشخیص این دست آثار، بسیار دچار اشتباه شده و بر اثر این اشتباه، چه بسیار آثار قلابی و کپی¬های نازلِ دست چندم و شتاب زده و در یک کلام»بازاری« را خریداری کرده و در نتیجه چنین آثاری به خانه¬ها ورود پیدا کرده است. با این تعریف از سطح سلیقه عمومی، عامه مردم ایران یا هنری را می¬پسندند که عکس وار واقعیت پیرامونشان را عیناً به تصویر و تجسم درآورد و این آثار هرچه شبیه¬تر باشند از نظر آنان دلخواه¬تر و هنرمندانه¬تر است و یا به آثار نازل و بازاری هنرهای سنتی تمایل می¬یابند و این آثار را به عنوان آثاری تزئینی به خانه‌هایشان می¬برند. این در حالی است که عمده آثار هنرمندان معاصر کشورمان به شیوه¬های مدرن و معاصر خلق می¬شوند و از همین آثار در نمایشگاه‌های اکسپو بهره گرفته می¬شود.پس به نظر می¬رسد که یکی از راه¬های جلب توجه عموم مردم در استقبال از اکسپوها، قرار دادن آثاری با ویژگی¬های نزدیک به سلایق آنان و نه عین سلایق آنان در کنار آثار معاصر و مدرن باشد. قرار دادن آثاری طبیعت‌گرایانه، کلاسیک و واقع‌گرایانه و همچنین آثاری که با هنرهای سنتی و اصیل ایرانی ترکیب شده باشند، در کنار دیگر آثار معمول اکسپوها سبب زدوده شدن گالری گریزی مردم خواهد شد. از نگاه دیگر عامه مردم از ورود به فضاهای هنری ترس دارند، چون از فهم آثار مدرن و معاصر به نمایش درآمده در این فضاها عاجزند و اگر بدانند که در این فضاها آثاری نیز به نمایش و فروش گذاشته شده که بدون تلاش برای تفسیر و فهم آن‌ها قادر به درک زیبایی عینی آن‌ها خواهند بود، ترس و زدگی آن‌ها فرو خواهد ریخت. این تاکتیک حتی می¬تواند به تدریج در تغییر سلیقه مخاطب عام به سوی آثار مدرن و معاصر مؤثر واقع شود و چه بسا مداومت در دیدن آثار مدرن و مواجهه با خریداران و علاقه¬مندان این گونه آثار نگرش او را تغییر دهد.مؤلفه دیگر، توجه به محتوای آثار تجسمی در معرض نمایش و فروش گذاشته شده است. چون بیشتر آثار معاصر در ایران زیبایی¬ها را نشان نمی¬دهند و این در حالی است که سلیقه مخاطب عام ایرانی از هنر فقط زیبایی¬ها را بر می¬تابد. حافظه تاریخی مخاطب ایرانی از هنر – چنان که تعریف شد- فقط انعکاس تصویر و تجسم زیبایی¬ها را به یاد دارد و اگر هم در این تصاویر موضوعاتی نازیبا مانند فقر به تجسم درآمده¬اند، باز شُسته رُفته و به زیبایی خَلق شده¬اند؛ به طوری که با دیدن آن¬ها هیچ‌گاه خُلقشان تنگ نشده است.
اما در آثار کنونی هنرمندان معاصر – که به حق و باید هم دغدغه¬های درونی-شان را در آن‌ها بازتاب دهند – کمتر اثری از احساس زیبایی مشاهده می-شود.هنرمندان معاصر بر اساس شرایط زندگی امروز بیشتر دغدغه‌ها، ترس-ها، نگرانی¬ها، اندوه، اوهام و ناامنی¬هایشان را در آثار خود نشان می¬دهند. با این حال، نسبت به ذهنیت مخاطب عام از هنر هم نمی¬توان بی¬اعتنا بود؛ چرا که او نیز در همین شرایط اجتماعی زندگی می¬کند و شاید با آمدن به فضاهای هنری و خرید اثری زیبا می¬خواهد اندکی از این فشارها و دغدغه¬ها را بکاهد و با دیدن این آثار به آرامش درونی و روحی برسد.برای برقراری تعادل میان خواست خریدار عام و اصرار هنرمند به بازتاب دغدغه¬هایش، می¬توان در اکسپوها آثار زیباتر، رنگین¬تر، لطیف¬تر و با بار معنایی امیدوارانه¬تر را به نسبت مساوی با آثار دغدغه¬مند هنرمندان ارائه کرد. مؤلفه دیگری که لازم است در اکسپوها به آن اهمیت داده شود، اندازه آثار است. خانه¬های ما ایرانیان اکنون دیگر از شکل مرسوم پیشین؛ خانه‌های بزرگ حیاط¬دار با اتاق¬های متعدد خارج شده است و بیشتر مردم در خانه‌های آپارتمانی کوچکی زندگی می¬کنند که گاه حتی وسایل ضروری زندگی¬شان را به زحمت می¬توانند در آن جای دهند.این در حالی است که در اغلب اکسپوها آثار با قطع و اندازه بزرگ که طبعاً قیمت بالاتری هم خواهند داشت، ارائه می¬شوند. در این وضعیت است که هم به دلیل بزرگی آثار و هم قیمت بالای آن‌ها مردم رغبتی به خرید این آثار پیدا نمی-کنند. و در نهایت تشویق هنرمندان به آفرینش آثار کوچک¬تر که قیمت معقول¬تری را نیز برای مخاطب عام به همراه داشته باشد، راه حل دیگری است برای جلب حمایت عموم مردم از اکسپوها.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱:۵۰ ب.ظ

دیدگاه


چهار + = 7