یادش به خبرارومیه(رضائیه) در ۶۰ سال پیش۱۳۴۳
حاجیه مدرس
گروه جامعه: چه شهر قشنگی بود شهرمان ارومیّه . ان موقع میگفتند پاریس ایران . خیابانهای آرام زنگنه ، دانش ، طرزی ، خیام ، پهلوی ، فرح، شاهبختی و دانشکده با درختان تنومندش ، استاد برزگر، راهنمایی ، مافی ، پنجراه ، نوگچر ، راسته غلام خان ، شیخ تپه ، میدان ایالت با سه ساختمان زیبای شهرداری ، ارتش و شهربانی و… بیشتر از همه زنگنه را دوست داشتم.
کوی تمدن مثل یه باغ بود. دبستان وزیری ( به مدیریت سرکار خانم وزیری) ، مغازه آقا بهمرام . آن دوتا کلیسای قشنگ توی خیابان دانش و خیام هردو گنبدهاشون از بیرون دیده میشد.موقع عبور.مدتی به اونها خیره میشدم خیابان بند با رستوران آبشار زیبای خود و آب روان و تمیز خود( الان دیگه بندی وجود نداره همش ساختمان شده ) تابستان ها که وقتی میرفتی توی گوشه و کنار داخل شهر هر گوشه یه باغ توت بود . یه دونه هم مزرعه توت فرنگی اوایل خیابان بند.
دریا ، تفرجگاه بند ، نازلو ، دره قاسملو بوی همشان را هنوز حس میکنم .
سینما ،تختجمشید ، نانسی ، ایران ، نیاگارا و آپادانا و سینما کریستال و بستنی سنتی نزاکتگو روبروی سینما کریستال ، سه بستنی سنتی و فالوده ( حقیقت ، معطر و ….) جنب سینما ایران بعد از پاساژ صولت ، که یکی از فروشندگان بستنی باشنیدن کلمه …. با پاشیدن آب از گوینده پذیرایی خاصی میکرد. کافه ساحل انتهای زنگنه با صندلیهای رنگارنگ چیده شده در پیاده رو،،،،، قبل از راه شیخ تپه .
دبیرستانهای شاهدخت ، فردوسی ، رضاشاه و ابن سینا ودخترانه مهر ( دبیرستان ابن سینا همانند دانشگاههای آمریکایی ساخته شدهبود ، که حیف به جای نگهداری آن بعنوان گنجینه پر بهای ارومیه به تخریب آن اقدام نمودند) . کتابفروشی حجازی، ذاکری، جعفری و کتابفروشی انزلی، وقتی ازش کتاب میخریدیم مهر انزلی را روی صفحه اول کتاب میزد و کتابها همه بوی مدرسه را میداد. بازار های سنتی ارومیه با مشاغل با حرفه ها مختلف مانند مسگرخانه ، زرگرخانه ، دمیرچی خانه ، نجارخانه، و حلبی ساز خانه … در هر راسته و به همراه مسجد جامع قدیمیاش .دارای حمامهای عمومی زیادی در بخشهای مختلف شهر بود که متاسفانه همه تخریب و از بین رفته اند بجز چندتا که هنوز کار میکنند مانند حمام آبشار واقع در خیابان شاهپور و حمام داخل بازار سرپوشیده که اسمش یادم نمییاد.
وقتی میرفتیم توی خیابون باهمه آشنایان سلام علیک میکردیم . بهار های قشنگ .تابستون_های گاهی گرم. گاهی خنک از تعطیلی مدارس خوشحال بودیم بویژه تابستانهائی که مصادف با ماه مبارک رمضان بود مردم شهر در اطراف میدان مجسمه (جادهفرودگاه) تا پاسی شب را اتراق میکردند و عده کثیری از مردم برای رسیدگی به باغات انگورشان مدتی را در باغات سکونت میگزیدند . از جمله کارهایی که دراین ایام اکثریت مردم انجام میدادند عرقگیری بیدمشک ،پختن رب گوجهفرنگی ، خشک کردن سبزی و محصولات کشاورزی برای زمستون بود. پاییز های سرد با میوه های سیب ، گردو ، کشمش و … و زمستونهای سفید پر از برف توام با تعطیلی مدارس ناشی از بارش سنگین برف.
از دریاچه بگویم یا بگریم….
دلم برای همه این زیبائیها و یادخوش دوران کودکی ونوجوانی تنگ شده . کودکیمان از جوانی به میانسالی و امروز به کهنسالی بدل شده و فقط یاد خوش آن ایام در خاطرمان ماندهاست.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۹:۳۲ ق.ظ