هیچ دولتی با این حجم از نارضایتی نمی‌تواند به بقای سیاسی‌اش ادامه دهد

هیچ دولتی با این حجم از نارضایتی نمی‌تواند  به بقای سیاسی‌اش ادامه دهد

میرا قربانی فر
گروه تحلیل: با توجه به داده‌های مرکز پژوهش‌های مجلس، نزدیک به ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر به سر می‌برند و این در حالیست که برهمان اساس، حدود ۳ میلیون خانواده دچار فقر مطلق هستند.
اگر بُعد متوسطِ خانواده در کشور را براساس آخرین داده‌های مرکز آمار ایران، ۳٫۳ نفر در نظر بگیریم، امروز جمعیتی بالغ بر ۹ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در کشور دچار فقر مطلق هستند؛ به عبارت ساده‌تر، نزدیک به ۱۰ میلیون نفر از تامین ساده‌ترین نیاز‌های خوراکی و مسکن، ناتوانند و نمی‌توانند کالری مورد نیاز برای زندگی روزانه را به دست آورند.در همین حال، اما آمار خط فقر حتی اگر در شهرستان‌ها تا ۳۰ درصد کمتر از تهران ارزیابی شود رقمی بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان در کشور را می‌توان خط فقر کنونی دانست.آنچه در ادامه می‌خوانید گفتگو با دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه با موضوع نتایج رسیدن خط فقر به ۳۰ میلیون تومان در کشور است که در ادامه می‌خوانید:
** اخیرا مرکز پژوهش‌های مجلس درباره افزایش نرخ خط فقر اعلام کرده که طی یک دهه از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته و همزمان نیز یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس میزان خط فقر در تهران را ۳۰ میلیون تومان عنوان کرده است. البته این نماینده گفته است که متاسفانه نزدیک به ۲۰ میلیون نفر در کشور در شرایط مساعدی نیستند و حدود ۳ میلیون خانواده دچار فقر مطلق هستند. طبق اعلام عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با توجه به نرخ تورم و وضعیت معیشتی مردم هم‌اکنون خط فقر در تهران به ۳۰ میلیون تومان رسیده است.
این سخنان در حالی گفته می‌شود که حقوق کارگر در سال ۱۴۰۲ با همه مزایا همچنان زیر ۸ میلیون تومان است و برنامه هفتم توسعه نیز نشانی از بهبود شرایط ندارد بلکه حتی انتقادات بسیاری نیز به آن شده است. حال با این شرایط این نرخ خط فقر را تا چه اندازه حقیقی می‌دانید و چقدر امکان رشد دارد؟ و برای کنترل این وضعیت چه راه‌کاری وجود دارد؟
- برای حل این بحران و اساسا هر بحرانی بالاخره راه‌کاری وجود دارد، اما مساله این است که اراده‌ای برای حل مشکلات و این بحران‌ها وجود ندارد. ما اکنون مسائل و موضوعات و وعده‌هایی را می‌بینیم که مطرح شده اند، اما هیچ کدام محقق نشده اند مثل وعده‌های یک میلیون مسکن و شغل در سال.
این وعده‌ها فقط مصرف تبلیغاتی برای دوران انتخابات و کسب رای داشت، اما واقعیت این است که این حوزه‌ها و سخنان هیچ نسبتی با واقعیت‌ها نداشت که اگر فقط نیمی از وعده‌ها نیز محقق می‌شد مشکلات به طور جدی حل می‌شد.
اراده‌ای از سوی حاکمیت برای حل مشکلات وجود ندارد
همان زمان نیز که این وعده‌ها مطرح می‌شد بسیاری این را پیش‌بینی می‌کردند که تحقق آن‌ها در خوش‌بینانه‌ترین شکل به شروط مختلفی محدود می‌شود، اما متاسفانه در نهایت دیدیم که هیچ‌یک از این وعده‌ها اکنون محقق نشده و جالب این‌جاست که به یاد دارم خبرنگار صداوسیما که با رئیس‌جمهور کنونی و نامزد آن هنگام ریاست جمهوری مصاحبه می‌کرد گفت ما سال آینده این زمان پیگیری خواهیم کرد، اما هیچ‌کدام از این پیگیری‌ها هم انجام نشد و کسی دنبال آن نبود که سرانجام این وعده‌هایی که داده شده بود اصلا به کجا رسید.اما اکنون اصلی‌ترین دلیل این مشکلات کنونی و رشد سرسام آور خط فقر در اقتصاد کشور تورمی است که ناشی‌ از افزایش قیمت ارز است، افزایشی که اتفاقا به دست حاکمیت انجام شده است.ضرب‌المثلی وجود دارد که می‌گوید اگر یک بار اشتباه کردی می‌توان آن را به‌عنوان اشتباه پذیرفت، اما اگر آن را تکرار کردید دیگر انتخاب شماست و نه اشتباه، و به نظر می‌رسد انتخاب حاکمیت در موارد گوناگون از جمله افزایش قیمت ارز انتخاب است و نمی‌شود آن را اشتباه دانست و به نظر می‌رسد که بار‌ها و بار‌ها این راه غلط را برای تامین کسری بودجه دولت انجام داده اند که قیمت ارز و حامل‌های انرژی را افزایش دادند، اما هزینه‌های آن بر گرده طبقات محروم ماند و به‌تدریج طبقات متوسط فقیرتر و فقیرتر شدند و بخش شایان‌توجهی از طبقات فقیر به آن‌چه‌که از آن با نام »مادون طبقه« نام می‌برند، تبدیل شدند یعنی این‌ها اصلا جزو طبقه محسوب نمی‌شوند که هویت طبقه کارگر و پایین جامعه را داشته باشند و ما امروز در کشور شاهد این پدیده بی‌سابقه هستیم که یک جمعیت شایان‌توجهی وجود دارند که کارتن‌خوابند و امکان یافتن شغل را ندارند و اصلا دیگر اشتغال‌پذیر نیستند و برای آن‌ها اصلا امکان فراهم‌شدن فرصت‌های شغلی وجود ندارد و دچار مشکلات بسیار زیادی در جامعه هستند و به نظر می‌رسد تمامی این‌ها انتخاب نظام تصمیم‌گیری است و نمی‌توان این را به تنهایی اشتباه سیاست‌گذاری دانست.اکنون به‌هر شکل هم آن‌چه در اقتصاد و جامعه اتفاق افتاده است و به هر دلیلی که عنوان شود، دیگر یک بحران بی‌سابقه در نابرابری‌های توزیع ثروت و درآمد و فرصت‌ها در جامعه است و از دید من آگاهانه به دست نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی در کشور انتخاب شده است؛ بنابراین به نظر نمی‌رسد اگر بیش‌ از ۳۴ سال است که این سیاست‌ها در کشور اعمال می‌شود و نتایج و آسیب‌هایش شناخته شده است، اما باز هم بر همین روش تاکید می‌کنند، دیگر بتوان آن را خطا و اشتباه دانست بلکه انتخاب و تصمیم است و یقین بدانید در ماه‌های آینده با افزایش قیمت حامل‌های انرژی و قیمت ارز نیز روبه‌رو خواهیم شد و این تصمیم و انتخاب نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی در کشور است. به همین دلیل هم به باور من نتایج کار آن‌ها طی سه دهه گذشته فقیرتر شدن بخش شایان‌توجهی از جمعیت کشور را در پی داشته و این مساله کماکان ادامه پیدا خواهد کرد.یک بحران دیگر نیز همین برنامه هفتم توسعه است که آن‌چه که به‌عنوان برنامه هفتم مطرح شد و اظهار کردند هر کسی برای اصلاح آن پیشنهادی دارد آن را بیان کند، اما در نهایت آن را بدون تغییرات خاصی به مجلس فرستاده‌اند.
**انتقادات به برنامه هفتم توسعه بسیار زیاد بود و در بخش‌هایی مثل مساله قراردادهای کارگری، دستمزد‌ها، بازنشستگان و حتی سهم معلولان از بودجه انتقادات را برانگیخته است.
- ببینید معنای دیگر این رفتار‌ها آن است که این یک بازی تکراری است و به دلیل همین بازی تکراری است که اعتماد مردم نسبت به نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی در کشور و دولت تا این اندازه کم شده است.
چالش اعتماد مردم نسبت به نظام تصمیم‌گیری‌ کشور
موارد متعددی وجود دارد مبنی‌ بر این‌که کارشناسان را جمع کردند و ظاهرا از آن‌ها نظرخواهی می‌کنند و وقتی نظرخواهی‌ها چیز دیگری نسبت به تصمیمات آنان را بگوید یهو می‌بینیم دقیقا صبح فردای آن نشست‌ها و جلسات، ساعت ? صبح لایحه قبلی را بدون توجهی به نظرات کارشناسان به مجلس تقدیم کرده‌اند. معنای دیگر این کار این است که تصمیم‌گیری‌ها انجام شده است و تنها می‌خواستند برای آن نوعی صورت ظاهری بسازند تا به مردم بگویند دولت به دنبال جلب نظر محققین و متخصصین است، اما در واقعیت این‌گونه نبود.
**سال گذشته زمانی که مساله خط فقر ۱۸ میلیون تومانی مطرح شد واکنش‌هایی را بین مسولان داشت و حتی برخی این رقم را رد می‌کردند، اما می‌بینیم امسال رقم ۳۰ میلیون مطرح می‌شود و چنان واکنشی دربرنداشته است. افزایش خط فقر همان‌گونه‌که خودتان نیز پیش از این اشاره داشتید درحال ازبین بردن طبقه متوسط است و امروز همه ما تقریبا زیرخط فقر قرار داریم. آیا این مسئله سبب به‌وجودآمدن شکاف اجتماعی نمی‌شود؟ آیا بالارفتن خط فقر منجر به تنش اجتماعی در کشور نمی‌شود؟
- دقیقا همین‌طور است. اتفاقی که افتاده و خواهد افتاد در نهایت همین روند افزایش نارضایتی اجتماعی خواهد بود. اکنون نیز آن‌چه‌که در کشور شاهد بودیم و هستیم همچون بحران پاییز ۱۴۰۱ چیزی جز واکنش طبیعی جامعه به همین سیاست‌های آسیب‌زا و تنش‌زا برای معیشت مردم و به‌دنبال آن برای ثبات فکری مردم و خانواده‌ها نبوده است.
از پیش‌تر اعتراضات قابل پیش‌بینی بود
روش‌هایی که تاکنون توسط دولت‌ها پی گرفته شده است چیز دیگری به‌دنبال نداشته و از دید من این یک واکنش طبیعی بوده است و ما از پیش‌تر نیز این روند و اعتراضات را پیش‌بینی کرده بودیم. از نظر من با توجه به اتفاقاتی که در کشور افتاده است، جامعه به‌شدت خشمگین و عصبانی است و نشانه‌های آن هم همین واکنش‌های عادی مردم نسبت به سیاست‌هایی است که از سوی دولت و حاکمیت اعلام می‌شود. مردم هیچ‌یک از تصمیماتی که توسط حاکمیت گرفته می‌شود را جدی نمی‌گیرند و باور ندارند. در واقع شهروندان اصلا باور ندارند کسی در نظام حکمرانی کشور به فکر معیشت و زندگی مردم باشد بنابراین شکاف بی‌سابقه‌ای میان مردم و حاکمیت به‌وجود آمده است.
مسئولان از ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱ درس نگرفتند
مسئولان از بحرانی که به صورت ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱ خود را نشان داد درس نگرفتند. مسئولان با کمال تاسف کماکان بر همان روال گذشته خود پای می‌فشارند و فرضشان بر این است که می‌توانند اعتراضات را با سرکوب کنترل کنند که از دید من واقعیت ندارد و این شیوه برخوردی که تاکنون وجود داشته فقط می‌تواند به گسترش خشم عمومی منجر شود.
**هم‌زمانی دو خبر یکی اعلام خط فقر ۳۰ میلیون تومانی و دیگری افزایش ۴ برابری آمار سرقت در کشور طی ۵ سال گذشته شاید بتواند مسئولان را حداقل به فکر فرو ببرد.
- بله همین‌طور است و البته تمامی این موارد چنان‌که ما سال‌ها پیش گفته بودیم قابل پیش‌بینی بود. این آمار‌ها نتیجه طبیعی این سیاست‌های تفرقه‌افکنانه در جامعه است که نابرابری‌ها را به‌شدت افزایش داده است و یکی از پیامد‌های آن همین موضوعی است که شما به آن اشاره کردید یعنی مساله‌ آسیب‌های اجتماعی ناشی‌ از این سیاست‌ها که به‌صورت رشد جرم و جرایم خود را نشان می‌دهد و به باور من همه این‌ها اشکال مختلفی از اعتراض هستند.
گسترش بحران‌های اجتماعی در مقابل افزایش خط فقر را باید نوعی طغیان ارزیابی کرد
این گسترش بحران‌های اجتماعی در مقابل افزایش خط فقر را نیز باید نوعی طغیان ارزیابی کرد و همین رشد جرم و جرایم نیز در همین دسته است. جوانان در این مملکت فرصت‌های رشد را از دست داده‌اند. آن‌ها هم مانند دیگر جوانان در همه جهان انتظار دسترسی به یک زندگی نویدبخش را دارند و هنگامی‌که نمی‌توانند آن را از طریق دست‌یابی به فرصت‌های مناسب کسب کنند، پس به اشکال مختلف جرم و جرایم متوسل می‌شوند.حتی در این میان گروهی ممکن است دست به خودکشی که نوعی خودتخریبی است بزنند و گروهی دچار آسیب‌های روحی و روانی می‌شوند و بخش دیگر دچار اعتیاد می‌شوند که باید توجه کرد حتی اعتیاد خود یک نوع اعتراض است و گسترش بیشتر مهاجرت؛ امروز بی‌سابقه‌ترین نرخ‌ها و ابعاد مهاجرت را از کشور شاهد هستیم که همه این‌ها اشکال مختلف طغیان و اعتراض هستند.یک شکل دیگر این طغیان نیز این است که ممکن است مردم به کف خیابان بیایند تا صدای اعتراضات بالاخره شنیده شوند. اما این اشکال دیگر را نمی‌توان انکار کرد و این ابعاد بی‌سابقه نارضایتی در کشور اکنون کاملا دیده می‌شود و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.به گزارش آراز آذربایجان به نقل از اقتصاد۲۴،هیچ جامعه و دولتی نمی‌تواند با این حجم از نارضایتی به بقای سیاسی خود ادامه دهد. این صریح‌ترین پیامی است که اکنون به حاکمیت داده می‌شود و آن‌ها باید این پیام‌ها را جدی بگیرند در غیر این صورت باید عواقب این بی‌توجهی را بپذیرند و هیچ‌کس نمی‌پذیرد که عوامل خارجی محرک اصلی ناآرامی‌های بعدی خواهند بود. البته طبیعی است که از فرصت ناآرامی‌ها همه عوامل مخالف در داخل و خارج استفاده کنند، اما واقعیت این است که ریشه اصلی اعتراضات بعدی را امروز نظام حاکمیتی ما خود می‌پروراند بنابراین باید پاسخ‌گوی نتایج این آسیب‌زایی خود باشد.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۷ ق.ظ

دیدگاه


هفت − = 0