عقل انسان طراز فرهنگ اوست

عقل انسان طراز فرهنگ اوست

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره، نویسنده این نوشتار چندی پیش در قالب نوشتاری تحت عنوان» جامعه زنده و فرهنگ پویا به روایتی مستند« با یادآوری و اشاره به فهرست بلند بالایی از دکتر محمود سریع القلم مشاور ارشد ریاست جمهوری حجه السلام روحانی به نشانه شناسی غیرمستقیم جامعه زنده و فرهنگ و فرهنگ پویا پرداخته بود.
گرچه فهرست مورد اشاره در قالب ۳۰ ویژگی در فضای مجازی پیش از این منتشر شده بود اما برخی ۸۰دردصد این ویژگی کلیت داشته و نسبت به همه نقاط یک کشور و جامعه انسانی مصداق داشته و دارد.پس با یادآوری این فهرست بلند بالا عیاری به دست داده می¬شد که معیار سنجش و اندازه در خصوص پویایی و زنده بودن جامعه انسانی کلانشهر ارومیه و استان و نیز فرهنگ جاری و ساری آن در همه ابعاد معاصر و تاریخی آن باشد و نیز فرصتی که به نمایندگان اجرایی دولت حاضر که این فهرست بلند بالا از آن مشاور ارشد این دولت نیز هست، کمی به خود زحمت دهند و پیش از همه خود این عیار و معیار را در خصوص هفتمین کلانشهر کشور و نیز استان محاط بر آن تطبیق دهند و به خروجی مناسب برسند!این شد که بی¬هیچ حرف اضافه همان گفتیم که گفته بودند و همان نوشتیم که نوشته بودند! که نیاز به توضیح نبود و حتی نیست.اما در ادامه باز بهمین ترتیب و این بار ۳۰ ویژگی یک انسان عقلانی و به تعبیر نویسنده این نوشتار یک انسان صاحب شعور و تفکر و نیز فرهنگ شهروندی، که مجددا از آن فکر و اندیشه دکتر محمود سریع القلم مشاور ارشد ریاست جمهوری است، دست¬مایه نوشتاری مستقل اما بازهم با رویه¬ی غیرمستقیم می¬شود، تا این بار به مصداق کلام حی و کریم خداوند سبحان در کتاب وحی: به همه سخنان گوش فرادهید و به نیکوترین آنها عمل کنید، این ۳۰ ویژگی و یا به تعبیر نویسنده نوشتار ۳۰ نشانه از یک انسان صاحب شعور و تفکر و نیز فرهنگ شهروندی مرور شود و باز هم تذکری باشد برای متولیان امر و امور که سکان هدایت سیاسی اجتماعی و نیز اقتصادی فرهنگی و غیره کشور از سوی مردم و ملت به آنان سپرده شده است. این تذکر حکم به در گفتیم تا پنجره بشنود را دارد:« یک انسان عقلانی باید…در روز حداقل یک بار بگوید من نمی‌دانم.‌کمتر از کسی تقاضایی داشته باشد و عمدتا به همت، فکر، برنامه‌ریزی و زحمات خود اتکا کند.در موضوعاتی که اطلاعات کلی دارد، اظهار‌نظر نکند.دغدغه کانونی زندگی او، بهترین عملکرد در حرفه‌اش باشد.به استقبال کسی برود که با او تفاوت یا حتی تضاد فکری دارد.بدون اجازه قبلی از کسی، سخن او را به شخص دیگری بازگو نکند.زباله را به خیابان و از اتومبیل به بیرون پرت نکند.با رعایت حروف اضافه و با ‌‌‌نهایت دقت، »نقل قول« کند.دائما در حال تغییر و بهتر شدن باشد، به طوری که اطرافیان تغییر را حس کنند.از اینکه دیگران را به خود و افکار خود دعوت کند، چه مستقیم چه غیرمستقیم‌ پرهیز کند.برای محیط جنگل که به مه، نم نم باران و رنگ‌های زنده طبیعت آمیخته شده، وقت بگذارد.این ظرفیت را در خود ایجاد کند که واکنش به دیگران را حتی تا پنج سال به تأخیر اندازد.حدود ۱۰ درصد از وقت، انرژی و تخصص خود را ‌‌رایگان‌ صرف جامعه کند.در حرفه‌ای که تخصص ندارد، مسئولیت نپذیرد.خوشبختی را با راحتی و مصرف‌گرایی مساوی نداند.هر دو سال یک بار، با ارزیابی کار‌ها و رفتارهای خود‌ به اشتباهات گذشته پی برده و خود را اصلاح کند.با عبارت »من اشتباه کردم« به صلح دائمی برسد.حریم شهروندان را رعایت کند: در نظم صفوف، خود‌پرداز بانک، پارک کردن، نزاکت عمومی، عابر پیاده، صحبت آرام.آنقدر بر قوای فکری و روحی خود وقت گذاشته باشدتا نیاز به تایید و تمجید دیگران در خود را، در یک دوره پنج ساله به صفر برساند.از رفتن به تئا‌تر به عنوان منبعی برای رشد و شکوفایی خود استفاده کند، چون تئا‌تر قدرت مند‌ترین نمایش توانایی‌ های انسان‌ هاست.در هر نوع تصمیم‌ گیری از خرید دمپایی تا مسائل جدی حرفه‌ ای، راه‌ های مختلف را مکتوب کند، مطالعه کند، مشورت کند و با دقت ۹۰ درصدی به نتیجه برسد.با عمل خود به دیگران نشان دهد، تفاوت میان هشت و هشت و یک دقیقه را می‌داند.در روز حداقل از پنج نفر قدردانی کند: به خاطر نزاکت، اخلاق، دانش و خلاقیت آن‌ها.قبل از قضاوت کردن در مورد فردی، حداقل ده ساعت با او تعامل فکری رودررو برقرار کند تا با جهان او آشنا شود.ناراحت شدن از توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و برتری‌های دیگران را در خود به تعطیلی بکشاند.اجازه دهد افراد، سخن خود را تمام کنند.به موسیقی به عنوان یک منبع تمرکز، آرامش و خوداکتشافی نگاه کند.حداقل ۲۰ درصد وقت خود را صرف توسعه فردی، فکری، اخلاقی و مدنی نماید.در صحبت کردن یک سوم سؤال کند و دو سوم قضاوت. بعد از پنج سال، پنج ششم سؤال و یک ششم قضاوت.حداقل یک ساعت در روز‌ مطالعه کند.«( عصر ایران و نیز عصر گیلان) فهرست فوق به شکل خلاصه در عبارت زیر نمود کامل دارد. » در تبین موضوع اندیشه و فرهنگ شهروندی مؤلفه¬های چون شهر و فضای شهری، شهرنشینی در معنای حضور واقعیِ انسان شهری در متن تعاملات شهری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و …. نیز اقتصاد شهری مطرح است.به عبارت روشن تر زندگی در شهر و دم زدن در فضای شهری از یک فرد انسانی شهروند نمی¬سازد. شهروند در بطن خود روحیه ساختن نهادهای شهری و شرکت در تعاملات آن را نیز دارا است.
انسان شهروند در مقام عاملیت انسانی خود در چهارچوب شهر هم مخاطب شهر است و هم شهر را مورد خطاب قرار می¬دهد.حیات فرهنگی اجتماعی او ذاتاً در گرو تعاملات پیرامونی و همگرایی او با محیط زندگی خود خلاصه می¬شود. انسان شهری بنا بر تغیر و تحولات عمده شهری ذهنیتی دغدغه¬مند دارد…«

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۹:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


دو × = 12