شب یلدا در گذار تاریخ

شب یلدا در گذار تاریخ

نوشتار حاضر شامل دو بخش است. ابتدا نگاهی به معنای لغوی و پیشینه تاریخی این جشن دیگان باستانی خواهیم داشت؛ و سپس مراسم و آئین سنتی یلدا را در فرهنگ عامیانه امروز (فلوکلور) و باورهای مردم عزیزمان کنکاش می کنیم. شاید این سخن و جستجو تلاشی هرجند کوچک، برای یادآوری و پاسداشت یکی از سنت های زیبای فرهنگی و تاریخی کشورمان باشد، آئینی که در وانفسای هجوم فرهنگ های بیگانه به کشورمان چند هزار سال همواره ماندگار بوده است و توگویی اینک در برابر فرهنگ و تکنولوژی وارداتی امروز، روز بروز حالی زارتر و فراموش تر پیدا می کند.
معنا و ریشه لغوی یلدا :
در لغت نامه دهخدا به اتکاء منابع برشمرده در پاورقی برهان و نیز یاداشت های مرحوم دهخدا می خوانیم :
»یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی است، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیده اند … یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شبهای سال است و در آن شب یا نزدیک بدان آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام میشود. شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از آنان مانند سنایی و امیرمعزی که به عنوان شاهد می آید رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می شود. یلدا برابر است با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی وشب بیست ویکم دسامبر فرانسوی.
یلدا با واژه نوئل از ریشه ناتالیس natalis رومی به معنی تولد معادل است؛ و به معنی ولادت خورشید (مهر، میترا) است که رومیان آن را ناتالیس انویکتوس Natalis invictus یعنی روز تولد (مهر) شکست ناپذیر نامیده اند.
بررسی منابع تاریخی یلدا:
گاه شماره یلدا و آئینی که در نخستین شب زمستان (بلندترین شب سال) برپا می شود پیشینه ای بسیار دراز دارد و به ایزد مهر مربوط می شود این رسوم ویژه آریایی ها و به ویژه پیروان آئین مهر در هزاران سال پبش بوده است که آنرا در ایران زمین برپا می داشته اند. شب یلدا، شب زایش و تولد مهر است که به یادگار آن، جشن گرفته می شد. ریشه این باور و اعتقاد به گاه شماری و اندیشه هایی که ایرانیان مهری دین از آن داشتند، برمی‌گردد.
آنان که پایه زندگی شان بر کشاورزی – چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصول و تضادهای طبیعی که خود داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیت هاشان را براثر آن تنظیم می کردند.
روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نیک و موافق و ایزدی بود. تاریکی و شب و سرما را نیز از اعمال اهریمن می پنداشتند.
آنان می دیدند بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود و به همان نسبت بلندی، از روشنی و نور خورشید بیشتر استفاده می کردند و شب ها کوتاهتر می شد.
کم کم این اعتقاد برایشان پیدا شد که نور و روشنی و ظلمت و تاریکی مرتب در نبرد و کشمکش هستند.
گاه خورشید و فروغ چیره شد و ساعات بیشتری در پرتو خود مردم را نیرومند نگاه می_دارند و گاه مقهور تاریکی واقع شده و ساعات کمتری با فروغ وتابش اندکی فیض می رساند.در طول سال، دریافتند که کوتاه ترین روزها آخرین روز پائیز، یعنی روز سی ام آذر و بلندترین شب ها، شب اول زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است. اما بلافاصله پس از این بلندترین شب سال، از آغاز دی، روزها به تدریج بلندترین و شب ها کوتاه تر می شود، به همین جهت آن شب را شب یلدا نامیدند، یعنی تولد، زایش خورشید شکست ناپذیر، و آنرا آغاز سال قرار دادند، یعنی انقلاب شتوی و آغاز زمستان.
پس از فروردین، دیماه پر آیین ترین ماه ایرانی می نمایاند. لیکن متاسفانه در کتابها و سندهای تاریخی حتی در شاهنامه فردوسی که از آن بعنوان یکی از منابع تاریخی و آئین های ملی ما در مورد پیشدادیان (البته همراه با اسطوره و افسانه) یاد می شود جز مواردی جسته و گریخته، به معنی شایسته ای بر نمی خوریم؛ و در منابع موجود از برگزاری مراسم شب یلدا سخنی گفته نمیشود.
هر چند حکیم طوس از آئین های ایرانی، جشن سده (کشف آتش) را به هوشنگ و جشن مهرگان را به فریدون نسبت می دهد و همو بر پروراندن فریدون بوسیله گاو (سمبل آفرینش زمین در آیین مهرپرستی) و در کوه البرز (جایگاه خورشید در آیین مهرپرستی) تاکید می_کند و دین او را مهرپرستی می خواند و می_گوید:
پرستیدن مهرگان دین اوست تن آسانی وخوردن آیین اوست
اگر یادگار است ازو ماه مهر بکوش و به رنج ایچ منمای چهر. (۳)
لیکن هیچگاه از جشن همگانی دیگان و ازجمله یلدا سخنی نمی گوید. در میان منابع تاریخی ایران باستان تنها می توان از لابلای نوشته های ابوریحان بیرونی و زین الاخبار گردیزی (اول های سده پنجم هجری) چیزی یافت، تا به کمک آن بتوانیم آگاهی های نسبی در باره جشن های دیگان بدست آوریم. آقای دکتر پرویز رجبی در باره دلیل وجودی نقصان منابع مورد نظر گوید : » …. بزرگترین دلیل این امر را می توان در سکوت یا نا آگاهی نویسندگان پیش از اسلام و پیش از ابوریحان و گردیزی جست.«
البته ما با ریشه های این سکوت یا ناآگاهی غیر عادی به خوبی آشنا هستیم: بنابر مدرک های بی چون و چرایی که داریم، می دانیم، که در سده های حکومت مذهبی – سیاسی ساسانیان، مذهب به میل و به مقتضای نیاز ساسانیان، برای استواری پایه های فرمانروایی اینان شکل می گرفت و فتوا می داد و همه آن هایی را که علی رغم وجود نظام تفتیش عقاید از تدبیر ساسانیان روی بر می گرداندند، به سختی تنبیه می کرد و به سیاست می رساند.
به این ترتیب طبیعی است، که پیروان آئین_های از طبیعت برگرفته، که بیشتر پیروان مغان مادی بودند و مهر پرست، در جو پر از وحشت و خفقان فکری عصر ساسانیان، روزگاری بسیار سختی داشته اند، و بیشتر آن هایی که تن به سازش نمی دادند، ناگریز بودند – اگر از چنگ دژخیمان تفتیش عقاید، قدرت رهایی شان بود – به امپراتوری بزرگ روم، که در این زمان سخت زیر نفوذ میترائیسم مهاجر از ایران قرار داشت پناه ببرند.
از سوی دیگر، مفتشین ساسانی هر جا نشانی از دیگر آیین ها و مذهب ها به دست می آوردند، بی درنگ و امان می سوزاندند و نابودش می کردند به این ترتیب بدیهی است، هرآن چه مربوط به جشن ها و آیین های مربوط به ایران پیش از ساسانیان بوده است نابود شده است؛ و هرآن چه به جا مانده است، چیزی جز چهره ای دگرگون شده نیست. مانند چهره میترا در مهریشت.
در این جا دیگر میترا، میترای مغان مادی نیست؛ و حالا که دیگر نمی تواند، به سیاست مذهبی ساسانیان لطمه ای بزند، می_تواند در برابر مردم به زانو درآید.
در این میان روشن نیست، بر سر آبشخور نوشته های ابوریحان بیرونی و گردیزی چه آمده است.
به هر حال اینان نیز برای نوشته های خود مدرکی در اختیار داشته اند، که توانسته اند دست کم نام برخی از جشن های دیگان را ثبت بکنند؛ سپس ما را با این پزسش های بدون پاسخ برابر می کند که :
یا هم چنان که جشن شب یلدا هنوز هم از اعتباری برخوردار است، در زمان ابوریحان و گردیزی، دیگر جشن های دیگان نیز برگزار می_شده اند و در باره شان سند به درد خوری به دست می آمده است؟ و آیا جشن های برجای مانده، همان جشن های از آن مردم اند، یا جشن های دگر گون شده به دست ساسانیان؟
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه در باره یلدا گوید : دی ماه و آن را خور ماه نیز می گویند. نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هردو به نام خدای تعالی که هرمزد است نامیده شده یعنی پادشاهی حکیم و صاحب رایی آفریدگار و در این روز عادات ایرانیان چنین بود، که پادشاه از تخت شاهی به زیر می آمد و جامه سپید می پوشید و در بیابان بر فرشهای سپید می نشست و دربان ها و یساولان و قراولان را، که هیبت ملک بدان هاست، به کنار می راند و در امور دنیا فارغ البال نظر می نمود و هرکس که نیازمند می شد، که با پادشاه سخن می گوید، خواه که گدا باشد، یا دارا و شریف باشد یا وضیع بدون هیچ حاجب و دربانی به نزد پادشاه می رفت و بدون هیچ مانعی با او گفتگو می کرد و در این روز پادشاه با دهقانان و برزیگران مجالست می کرد و در یک سفره با ایشان غذا میخورد و می گفت، من امروز مانند یکی از شما هستم و من با شما برادر هستم زیرا قوام دنیا به کارهایی است، که به دست شما می_شود و قوام عمارت آن هم به پادشاه است و نه پادشاه را از رعیت گریزی است و نه رعیت را از پادشاه و چون حقیقت امر چنین شد، پس من که پادشاه هستم، با شما برزیگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. به خصوص که دوبرادر مهربان، هوشنگ و ویکرد چنین بودند.
گاهی این روز (اول دی ماه) را نود روز نیز می گویند و آنرا عید می گیرند زیرا میان آن تا نوروز، نود روز تمام است.
ظاهراً تا سال ۱۰۶۲ هجری (سال تالیف برهان قاطع)، محمد حسین خلف تبریزی نیز چون ما مدرک و سند دیگری جز کتاب ابوریحان ندیده است، که عیناً گزارش همو را در ذیل واژه خرم روز تکرار می کند : گویند ملوک عجم در این روز لیکن در ماه دی، که آن ماه دهم است از سالهایشمسی، جشن کردندی و جامه های سفید پوشیدندی و بر فرش نشستندی و دربان را منع کردندی و بار عام دادندی و به امور رعیت مشغول شدندی و مزارعان و دهقانان با ملوک بر سر یک خوان نشستندی و چیز ی خوردندی و بعد از آن هر عرضی (چکی) و مدعایی که داشتندی، بیواسطه دیگری، به عرض رسانیدندی و ملوک به رعایا گفتی :
»من هم یکی از شمایم و مدار عالم به زراعت و عمارتست و آن بی وجود شما نمی شود و ما را از شما گزیر نیست، چنانکه شما را از ما، ما و شما چون دو برادر موافق باشیم.«

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


− چهار = 3