سکون ویژگی بارزاکنون فرهنگ وادبیات داستانی ما

سکون ویژگی بارزاکنون فرهنگ وادبیات داستانی ما

گروه فرهنگی:ادبیات داستانی ما هم اکنون از چه جایگاهی برخوردار است؟ این‌‌ همان سوالی است که درباره‌اش نمی‌توان به یک جواب قطعی رسید. اینکه هم‌اکنون کجا هستیم و به کجا می‌رویم بحث مفصلی است و لازمه آن دانستن تاریخچه شکل‌گیری ادبیات داستانی مدرن ایران است. یحیی‌آرین‌‌پور درجلد دوم‌ ازصبا تا نیما می‌نویسد: رمان‌ و رمان‌نویسی‌ به‌ سبک‌ اروپایی‌ و به‌ معنای‌ امروزی‌ آن‌ تا شصت‌ هفتاد سال‌ پیش‌ که‌ فرهنگ‌ غرب‌ در ایران‌ رخنه‌ پیدا کرده‌، در ادبیات‌ ایران‌ سابقه‌ نداشت‌. ابتدا رمان‌ها به‌ زبان‌های‌ فرانسه‌ و انگلیسی‌ و روسی‌ و آلمانی‌ یا عربی‌ و ترکی‌ به‌ ایران‌ می‌آمد، و کسانی‌ که‌ به‌ این‌ زبان‌ها آشنا بودند، آن‌ها را می‌خواندند و استفاده‌ می‌کردند. سپس‌ رمان‌هایی‌ از فرانسه‌ و بعد انگلیسی‌ و عربی‌ و ترکی‌ استانبولی‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شد.این‌ ترجمه‌ها بسیار مفید و ثمربخش‌ بود، زیرا ترجمه‌‌کنندگان‌ در نقل‌ متون‌ خارجی‌ به‌ فارسی‌، قهراً از همان‌ اصول‌ ساده‌نویسی‌ زبان‌ اصلی‌ پیروی‌ می‌کردند و با این‌ ترجمه‌ها درحقیقت‌، زبان‌ نیز به‌ سادگی‌ و خلوص‌ گرایید و بیان‌، هرچه‌ گرم‌تر و صمیمی‌تر شد و از پیرایه لفظی‌ و هنرنمائی‌های‌ شاعرانه‌ که‌ به‌ نام‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ به‌کار می‌رفت‌، به‌ مقدار زیادی‌ کاسته‌ شد.بزرگ‌ترین دستاورد نهضت مشروطه برای ایرانیان تحولی است که در ادبیات ایجاد شد. داستان‌نویسان ایرانی در عصر مشروطیت با انواع جدید ادبی از راه ادبیات فرانسه و روسیه آشنا می‌شوند. آخوندزاده، طالبوف، مراغه‌ای، میرزاحبیب اصفهانی و میرزا آقاخان کرمانی نخستین کسانی هستند که رمان و نمایشنامه فارسی می‌نویسند و ادبیاتی پدید می‌آورند که به دلیل دلبستگی به انتقاد از ناروایی‌های اجتماعی و سنن خرافی، تفاوتی اساسی با ادبیات پیشین دارد.
نهضت مشروطه یک جنبش فکری بود که در عمق اندیشه و افکار سخنوران اثر کرد. افکاری که در اثر نهضت مشروطه در ایران پیدا شد، ادبیاتی نو و سبکی تازه پدید آورد که هدف و آرمان آن با ادبیات پیش از مشروطه فرق کلی داشت. هدف ادبیات دوره مشروطه یا سبک مشروطه به طور کلی بیداری مردم و برانگیختن احساسات مذهبی و ملی و ترویج آزادی‌های فردی و اجتماعی، پیکار با بیگانه و بیگانه‌خواهی، انتقاد سخت و بی‌رحم از نابسامانی‌ها و آشنا کردن مردم به حدود و حقوق انسانی آن‌ها بود.نویسندگان جوان ما چه می‌نویسند؟ ‌دغدغه‌های آنان در نوشتن چیست و در واقع چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ در رابطه با وضعیت حاکم بر ادبیات ایران غلامرضا امامی معتقد است: نسل بعد از انقلاب به داستان‌های بلند یا رمان گرایش داشت و جز شماری اندک به داستان‌های کوتاه نپرداختند. هنوز هم اگر به ادبیات داستانی معاصر بنگریم داستان‌های کوتاه نویسندگانی چون سیمین دانشور، جلال‌آل احمد، ابراهیم گلستان و غلامحسین ساعدی جای بلندی دارند.کامران پارسی‌نژاد معتقد است که باید دست‌کم یک دهه بر ادبیات یک دوره بگذرد تا بتوان به‌طور قطع درباره آن نظر داد. اما همچنین بر این نظر است که ادبیات داستانی ایران در حال حاضر دچار سکون شده و نویسندگان صاحب‌نام و با تجربه در این سال‌ها آثار چندانی ارائه ندادند و اگر هم چیزی هست به‌‌ همان سبک و سیاق سابق است و اتفاق جدیدی را در آثار آنان شاهد نیستیم.او با اشاره به اینکه نیاز به گذشت یک دهه برای بررسی کامل ادبیات یک دوره داریم؛ گفت: اشتباهات مرسومی در ادبیات داستانی وجود دارد و آن هم این است که منتقدان می‌خواهند هر موضوعی را در مدت زمان اندکی برآورد کنند. ما حداقل برای تحلیل آثار یک دوره نیاز به سپری کردن یک دهه را داریم. در حال حاضر می‌توانیم درباره دهه قبل نظر بدهیم که تأثیر آن را شاهد هستیم. منتقدین در این زمینه باید دقیق باشند و آثار یک دهه را به خوبی مطالعه و بررسی کنند و در مجموع بتوانند به عنوان یک مخاطب نظر بدهند. باید گفت ادبیات داستانی امروز ایران به حالت سکون دچار شده. مشکلات دیگری نیز چون ترجمه‌زدگی و استفاده از فضاهای نامأنوس غربی که هیچ ریشه‌ای در فرهنگ ایرانی ندارند بر سر ادبیات داستانی ایران آوار شده. البته این موضوع تازه‌ای نیست و ریشه این موضوع در گذشته است. برخورد فرهنگ سنت‌زده ایرانی با مدرنیته غربی و قرار گرفتن ترجمه رمان‌ها و داستان‌های خارجی باعث ایجاد شکافی شد که تا امروز باقی است. اما مسئله بر سر این است که بسیاری از نویسندگان ایرانی در این دوره از بومی‌نویسی فاصله گرفته و به فضاهایی روی آورده‌اند که در اصل متعلق به ما نیست. این‌‌ همان شیوه‌ای است که نام »مدرن نویسی« را با خود به یدک می‌کشد و این در حالی است که نمونه‌های موفق ادبیات ما مثل »بوف کور« ‌و »شازده احتجاب« هم بومی هستند و مدرن.بومی‌نویسی؛ امروزه یک امر مطرود در ادبیات فارسی شده. برخی نویسندگان جوان که می‌خواهند به اصطلاح «مدرن» بنویسند از این فضا فاصله گرفته و داستان خود را در کافه‌های پاریس، خیابان‌های نیویورک و حول و حوش ستاره‌های هالیوود شکل می‌دهند. حتی در برخی نویسندگان شاهد فرهنگ‌گریزی هستیم!غلامرضا امامی با ابراز تأسف از این بیماری که گریبان‌گیر برخی داستان‌نویسان جوان ما شده است؛ گفت: آن‌ها خاک خویش و آسمان خویش را از یاد می‌برند و می‌کوشند تقلیدی ناشایست و ناروا از ادبیات کشورهای دیگر انجام دهند. گمان می‌برم برای آفرینش‌ داستان کوتاه و بلند، نویسنده باید بر خاک خویش و زیر آسمان و تاریخ خویش بایستد و آنگاه به آسمان هنر پرواز کند. از این گذشته ادبیات کهن ما گنجینه‌ای است از داستان‌هایی که می‌تواند بازآفرینی شود برای نسل ما و نسل‌های بعد. در اینجا تیکه‌ام بر مثنوی خداوندگار سخن، حضرت مولانا است که کتابش داستان در داستان است و بسیاری از آن‌ها ابدی و جاودانه است. اما باید با زبانی نو برای نسلی نو روایت شود.یکی از بحث‌هایی که همیشه در رابطه با ادبیات داستانی مطرح بوده؛ تأثیر ممیزی بر کیفیت تولیدات ادبی است. آیا نویسندگان ایرانی که خارج از کشور زندگی‌ می‌کنند و با ممیزی هم درگیر نیستند؛ توانسته‌اند اثر برجسته‌ای تولید کنند یا خیر؟ آیا وجود ممیزی را دلیل عقب‌ماندن ادبیات داستانی دانستن به گونه‌ای تقصیر را به گردن دیگری انداختن نیست؟ غلامرضا امامی دراین باره خاطره‌ای از جلال آل احمد تعریف کرد: روزی برادر بزرگ من جلال آل احمد به خرمشهر آمده و مهمان‌مان بود. آن‌ سال‌ها به شور جوانی داستانی نوشتم و برای او خواندم. آن داستان در آن شرایط امکان نشر نیافت. به جلال گفتم شما و چند تن دیگر تنها خواننده و شنونده این داستان هستید اما چه می‌شود کرد که امکان نشر آن وجود ندارد. جلال پاسخی داد که همیشه در یادم می‌ماند. او گفت: «نویسنده برای دل خود می‌نویسد. چون چشمه مکانی می‌جوید که فوران کند. فرصتی که فراهم شد چشمه راه خود را می‌یابد.‌او ادامه داد: نویسندگان ایرانی که در خارج از کشور می‌زیند، درست است که دل و دیده به میهن دارند اما تصویر و تصوری نه چندان اصیل از خاک خویش دارند.
من گمان می‌کنم یک داستان‌نویس که مثلا در تهران زندگی می‌کند، هوای آلوده، ترافیک سرسام آور، مترو پر ازدحام و تنش شگرف را می‌بیند و انعکاسی از آن را در داستان خود روایت می‌کند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۸ ق.ظ

دیدگاه


دو − = 1