برخورد حکومتی امام علی علیه السلام با نخبگان سیاسی

برخورد حکومتی امام علی علیه السلام با نخبگان سیاسی

سینا ربیعی
گروه تحلیل:شاید تا به حال از خود پرسیده اید که چرا با گذشت بیش از ۷ سال از فتنه ۸۸ با مسببین و سران فتنه برخورد نمی شود؟ چرا برخی از افراد علیرغم اینکه میدانیم دارای مشکل هستند اما در ساختار حکومت دارای نقش هستند؟ چرا برخی از نخبگان که در همراهی آنان با انقلاب تردید وجود دارد پست های کلیدی نظام را در اختیار دارند؟ این علامت سوالها افراد جامعه را با خود درگیر نموده است.
با عنایت به اینکه حکومت جمهوری اسلامی ایران برگرفته از حکومت رسول الله (ص) و امام علی(ع) بوده و همواره اصول حاکم بر آن ها را بر خود فرض نموده و آن مقطع را به عنوان الگویی برای خود قرار داده ، حال این سوال پیش می آید که اگر این افراد در دوران حکومت مولی الموحدین علی علیه السلام بودند، امام چگونه با آنها برخورد می کرد؟
برای پاسخ به این سوال مهم به رفتار شناسی امام علی علیه السلام در دوران حکومت خویش و به ویژه در برخورد با نخبگان سیاسی آن مقطع پرداختیم.
منبع مبنایی ما برای این تحلیل، کتاب نهج البلاغه و به طور اخص بخش »نامه های امام علی علیه السلام« است. چرا که این بخش می تواند منبع بسیار مناسبی برای پیگیری مباحث سیاسی و اداره کارگزاران باشد. از این رو نخبگان سیاسی دوران حکومت امام علی (ع) را می توان در چهار گروه به شرح ذیل تقسیم بندی کرد:
نخبگان دوران حکومت امام علی علیه السلام
*الف. نخبگان شرّ
این بخش از نخبگان افرادی بودند که علیرغم داشتن توانایی هایی همواره خود را در مقابل حضرت علی علیه السلام تعریف نموده و در صدد مواجهه و مقابله بر آمدند، حضرت امیر علیه السلام هرگز عمارت این افراد را نپذیرفت. این افراد را می توان با عنوان »نخبگان شرّ« و یا »نخبگان خبیث« نامید،که شامل مصادیقی همچون طلحه و زبیر به عنوان نخبگان شرّ و مغیره و بنی امیه به عنوان نخبگان خبیث می_شدند.
حضرت علی علیه السلام در این خصوص می_فرمایند: “من اندوهگین ام که کار این امت را دیوانگان و بدکاران به دست گیرند و آنگاه مال خدای را دست به دست بگردانند و بندگان حق را زیر منت خود درآورند.
با نیکوکاران بجنگند و با فاسقان همکاری کنند، چه بعضی از آنان که اکنون در میان شمایند شرب حرام می کنند و بعضی از آنان در زمان اسلام حد خورده اند و بعضی از آنان وقتی اسلام آوردند که برای آنان رضیحه(مال در ازای آزادی اسیر) داده شد. ”
*ب. نخبگان خیر
این بخش از نخبگان توانایی مدیریتی بسیار قوی ای داشته و از قدرت ساختارسازی در سیستم حکومتی برخوردار بودند؛ اما اعتقادت آنها چنان که باید قوی نبود. زیاد ابن ابیه، اشعث بن قیس و شریح(در زمان حکومت امیرالمومنین) و غالب کارگزاران کارآمد را می توان در این زمره قرار داد.
اغلب این افراد از جمله زیاد ابن ابیه بعدها به امیرالمومنین علیه السلام وفادار نمانده و قدرتشان را در خدمت بنی امیه قرار دادند. به گونه ای که آل زیاد به عنوان موتور مدیریتی امویان مطرح شده و حساس ترین شرایط را به نفع آنها مدیریت کرد. زیاد تا وقتی که خیانت نکرده بود ، اداره حکومت مشکل و پیچیده فارس را که اهالی آن اکثراً غیر مسلمان بودند بر عهده داشت و به رغم اینکه گاهی عملکردش مورد توبیخ هایی قرار گرفت، در میان مهره های موثر حکومت حضرت امیرالمومنین علیه السلام قرار داشت.
این افراد که عمده ضعفشان اعتقادی بود، به شرطی خیر محسوب می شدند که ذیل حکومت امیرالمومنین علیه السلام باشند؛ لذا برخی در زمان ایشان و برخی نیز بعد از شهادت ایشان از جرگه خیرخارج شده و به خباثت و شرارت تغییر وضعیت دادند.
*ج. نخبگان مومن
دسته دیگر از نظر معرفتی و اعتقادی قوی و قابل اعتماد بودند اما در حوزه اجرایی و مدیریتی دچار ضعف بودند. به عنوان سرشاخه این دسته می توان به کمیل بن زیاد و محمدبن ابی بکر اشاره کرد؛ قرابت کمیل در حوزه شناختی و معرفتی به امام تا آنجا بود که در مورد او می توان گفت او رفیق خلوت های امام علیه السلام بود اما در بحث مدیریتی ایراداتی هم به کار او وارد بود ؛ چنان که از حضرت امیرالمومنین علیه السلام نامه توبیخی دریافت کرد.
محمد بن ابی بکر هم در این گروه قرار می_گیرد . بدین معنی که فردی با سلامت و طهارت بود؛ اما قادر به حفظ حکومت مصر نشده و آن را از دست داد و خودش نیز به طرز غریبی به شهادت رسید.
این دسته از کارگزاران چنانکه باید قابلیت مدیریتی شان شکوفا نشده بود ؛ اما سراسر محبت و ایمان بودند و شاید بتوان ایشان را »کارگزاران مومن« اطلاق کرد.
*د. نخبگان صدق
دسته چهارم به سرشاخگی مالک اشتر و شاید هم تنها خودِ مالک، نه تنها از سلامت اخلاقی و معرفتی برخوردار بودند؛ بلکه توان اجرایی و مدیریتی قوی نیز داشتن.، تا جایی که بسیاری از امور به صرف تأثیر شخصیتی او خود به خود پیش می رفت.
این دسته از کارگزاران را می توان »کارگزاران صدق« نامید که فرماندهی و تدبیر و اوامرشان ، از نظر امیرالمومنین علیه السلام به مثابه مدیریت خود آن حضرت بود. همانگونه که در سطور فوق بدان پراختیم نخبگان دوران حکومت امام علی علیه السلام در سطوح مختلفی بودند، اما به طور کلی آنها را می توان به دو دسته موافقان حکومت امام ( نخبگان خیر،مومن و صدق) و مخالفان و معاندان حکومت امام (نخبگان شرّ و خبیث) تقسیم بندی کرد. شیوه برخورد امام علی علیه السلام با آنان متفاوت بود که در ذیل بدان می پردازیم:
*الف. برخورد امام با نخبگان شرّ و خبیث:
پیامبر اکرم(ص) و امام علی علیه السلام هیچگونه مسامحه ای را در برخورد با فتنه گران و نخبگان خبیث نداشتند، جنگ های دوران پیامبر و سه جنگ در دوران حکومت امام علی علیه السلام دلیل روشنی براین ادعاست. اما با نخبگان شرّ نیز به فراخور بحث و مصلحت برخورد داشتند که اعلام حکم حصر خانگی از سوی پیامبر در باره عبدالله بن ابیّ که قصد فتنه انگیزی علیه پیامبر در مدینه داشت و اعلام حکم ممنوع المنبری[ممنوع التصویری]؛ ممنوعیت از فعالیتهای اجتماعی سه نفر دیگر از جمله کعب بن مالک ، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه را می توان به عنوان نمونه یاد کرد.
در دوران حکومت امام علی علیه السلام نیز امام حکم حصر صادر کردند؛ برای مثال در مواجهه با عایشه ـ همسر پیامبرـ که یکی از فتنه انگیزان جنگ جمل بود، پس از دفع فتنه ی جمل عایشه را دستگیر کرد.
به دلیل فتنه انگیزی حکم او اعدام بود اما امام علی علیه السلام بنابر مصالحی از اعدام ایشان امتناع نمود. اما جرم او را به شرح این برشماری نموده و فرمود: “باید بروی و در خانه ای که پیامبر در اختیار تو قرار داده تا دم مرگ بمانی و بیرون نیایی.”
اتهامات عایشه از منظر امام عبارت بودند از :
خدای خود را عصیان کردی.
دستور پیامبر را زیر پا گذاشتی.
مردم را برضد من و حکومت من شوراندی.
دستت را به خون مردم آغشته کردی.
براساس گزارش ها در ۴ سال دوران حکومت امام علی علیه السلام عایشه حتی برای سفر حج هم نمی توانست از خانه بیرون برود. (ترجمه فتوح البلدان ابن اعثم، محمد بن احمد المستوفی الهروی، بمبئی: مطعبه الحسینی ، ۱۳۰۰، ج۲، ص ۳۳۹-۳۴۰- مرتضی عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام ، ج۲، ص ۲۲۶-۲۲۷)
البته امام علی علیه السلام طلحه و زبیر را از انحام فعالیتهای حکومتی ممنوع کرده و به دلیل خدماتی که در بخشی از دوران زندگی خود به اسلام داشتند، آنان را اعدام نکرد.
*ب. برخورد امام با نخبگان خیر،مومن و صدق:
با بررسی سیره حکومتی امام علی علیه السلام در می یابیم که ایشان سعی داشتند از تمام ظرفیت_های جامعه اسلامی در راستای رسیدن به اهداف والای حکومت بهره ببرند، لذا افرادی مانند زیاد بن ابیه، اشعث بن قیس و… نیز در ساختار این حکومت دارای نقش هستند، به تعبیری امام در تلاش بودند تا با تعریف این افراد در ساختار حکومت ضمن بهره برداری از توانمندی های آنان، این طیف را هدایت نموده و در ساختار ماندگار کنند، لذا برخی تا پایان حیات امام همچنان در ساختار حکومت اسلامی تعریف شده، برخی گمراه شده و برخی دیگر حتی بعد از امام نیز خود را حفظ کردند.
اما درباره نخبگان مومن، امام همواره آنان و عملکردشان را تخت نظر داشتند نامه های امام و توبیخ کمیل بن زیاد در زمان ولایت هیت و همچنین نامه های امام به محمد ین ابی بکر نمونه_ای از این رفتار است.
امام حتی مالک اشتر را نیز از نصیحت بی نیاز ندانسته و همواره مواردی را به ایشان گوشزد می_کرد.
*حکومت به سبک علی (ع)
تأکید موکد مقام معظم رهبری بر لزوم جذب حداکثری در اکثر بیانات ایشان به ویژه در بیانات اخیرشان در جمع بسیجیان که ایشان بر این مهم تأکید نموده و تنها محور دوگانگی را محور»انقلابی« و »ضد انقلابی« بیان کردند، ایشان فرمودند که حتی افراد غیر انقلابی را نیز می توان در ساختار نظام جذب و حفظ کرد. استفاده از تمامی ظرفیت های نخبگاتی در جامعه اسلامی منهای افراد ضد انقلاب، همان مشی و سیاست مولای متقیان است. از این رو می توان رهبری حضرت آیت الله خامنه ای را در تداوم حکومت امام علی علیه السلام ترسیم نمود.
در پایان و به عنوان جمع بندی مطالب می_توان گفت؛ چگونگی رفتار نخبگان سیاسی خود بیانگر نحوه ی برخورد با آنان است، در حکومت به سبک امیرالمومنین نمی توان برای همه افراد نسخه واحدی پیچید؛ تمام ویژگی های افراد بصورت متمرکز می تواند یک فرد را قابل قضاوت کند، نظرات افراد در تمامی حوزه ها (اعتقادی،سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و…) است که تصویری واقعی و قابل قضاوت از فرد ارائه می کند، لذا باید قبل از قضاوت درباره افراد به شناخت رسید.
با این تفاسیر می توان چگونگی برخورد با افرادی مانند موسوی، کروبی، خاتمی و.. و افرادی نظیر آقایان هاشمی ، مطهری و… را درک نموده و یا درباره چگونگی برخورد با آنها تدبیر کرد.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۶:۱۷ ق.ظ

دیدگاه


8 + = نُه