گزارش//
نجيبه معصومي سراي
گروه گزارش: قايقهايي که روزي موجها را ميشکافتند، امروز در حسرت آبي که نيست، بر خاک ترکخورده آرام گرفتهاند؛ يادگاري تلخ از روزهاي پررونق درياچهاي که ديگر زنده نيست. درياچه اروميه، در روزگاري نهچندان دور، نماد زندگي، اميد و طراوت براي مردمان شمال غرب ايران بود؛ پهنهاي آبي که نهتنها از حيث زيستمحيطي نقشي حياتي در تعادل اکولوژيکي منطقه ايفا ميکرد، بلکه تپشهاي اقتصادي و فرهنگي را نيز به قلب روستاها و شهرهاي اطراف ميرساند.
در آن روزها، اروميه و جزيره اسلامي، با قايقهايي که بر سينه آرام درياچه سر ميخوردند، پذيراي هزاران گردشگر داخلي و خارجي بود؛ از خانوادههايي که آخر هفتههايشان را با آرامش در دل طبيعت ميگذراندند گرفته تا گردشگراني که از دورترين نقاط کشور براي لمس زيباييهاي اين درياچه راهي آذربايجان غربي ميشدند.
قايقها، نه فقط ابزار تفريح، بلکه بخشي جدانشدني از حافظه جمعي مردم بودند؛ خاطرات کودکي، عشق، دوستي و زندگي روي امواج آرام و خنک اين درياچه ثبت شده بود.
با اين حال، گذر سالها و غفلتهاي مديريتي، خشکساليهاي پياپي، برداشت بيرويه از منابع آب و تغيير الگوهاي بهرهبرداري از زمين، آرامآرام قامت استوار درياچه را خم کرد. سطح آب پايين رفت، جزاير نمايان شدند و موجها خاموش شدند.
در دل اين خشکي بيرحم زيرساختهايي که با اميد و سرمايهگذاري مردم و دولت براي رونق گردشگري و توسعه? پايدار منطقه ايجاد شده بود، نيز به محاق فراموشي فرو رفت. اروميه و جزيره اسلامي که روزگاري مسير پرتردد قايقهاي تفريحي و گردشگران خوشذوق بود، امروز به گواهي تلخترين تصاوير، تبديل به گورستاني براي قايقهاي زنگزده و فراموششده شده است.
رؤياهاي خيس، امروز در غبار خاکهاي ترکخورده
قايقهايي که روزي بر آب ميرقصيدند، اکنون در زمينهاي بلااستفاده، بيهيچ حفاظ و نگهداري خاصي، در حال پوسيدناند اين قايقها نهتنها نمادي از فروپاشي يک صنعت گردشگري هستند، بلکه تصويري نمادين از رنج، بيبرنامگي و غفلت نسبت به سرمايههاي اجتماعي، زيستمحيطي و انساني در منطقه به شمار ميروند.
با وجود طرحهاي متعدد احياي درياچه که در دولتهاي مختلف مطرح شد، و با آنکه در سالهاي اخير بارقههايي از اميد با افزايش مقطعي سطح آب ديده شد، اما هنوز نشاني از بازگشت واقعي زندگي به اين پهنه? آبي ديده نميشود.
در اين ميان، بيش از همه، مردمي همچون ساکنان جزيره اسلامي هستند که بار اصلي اين خسران را به دوش ميکشند. آنان که روزگاري با راهاندازي کسبوکارهاي کوچک وابسته به گردشگري، زندگي خود را به آب گره زده بودند، اکنون نه تنها درآمدي ندارند، بلکه دردي عميقتر را در دل خود ميپرورانند؛ فراموششدن.
از شکوه تا سکوت؛ پايان تلخ يک رؤيا
علي سليماني يکي از قايقرانان ساکن جزيره اسلامي ؛ گفت: اين قايقها روزي نان ما بودند. با همين قايقها مسافر ميبرديم روي درياچه، زندگيمان ميچرخيد. حالا سالهاست که نه آبي مانده و نه مسافري. قايقها زير خاک ماندهاند.
نسرين رضواني از فعالان محيطزيست ؛ گفت: ديدن قايقهايي که مثل جنازه افتادهاند، آدم را به گريه مياندازد اين فقط مرگ درياچه نيست، اين مرگ اميد است. مرگ گردشگري، مرگ فرهنگ، مرگ زندگي مردم اين منطقه است.
يوسف احمدي، راننده وانت اهل گميچي نيز گفت: بچههاي ما ديگر درياچه نديدهاند. فقط از ما شنيدهاند که زماني اينجا موج ميزد، قايقها ميرفتند و مردم از تمام کشور ميآمدند. الان جز خاک و گرما و قايقهاي پوسيده چيزي نداريم.
دل قايقها براي آب تنگ شده است
معصومه ترک، بانوي روستايي جزيره اسلامي بيان کرد: سالها با دوخت و فروش صنايعدستي به گردشگرهايي که با قايق ميآمدند زندگي ميکرديم الان مشتري نيست، بازار نيست، درياچه نيست. فقط سکوت است و خاطراتي که هر روز خاک ميخورند.وي بيان کرد: وقتي نوهام پرسيد پدربزرگ، اين قايقها چرا اينجا افتادهاند؟ گريهام گرفت. برايم سخت است باور کنم روزي اينجا درياچه بوده، چه کسي جواب اين نسل را خواهد داد.
اين بانوي ?? ساله در ادامه با بيان اينکه دل قايقها براي آب تنگ شده ادامه عنوان کرد: ما عاشق درياچه بوديم قايق براي ما فقط وسيله نبود، همه زندگيمان بود حالا که درياچه خشکيده، احساس ميکنيم بخشي از وجود خود ما هم دفن شده.
وي عنوان کرد: وقتي عکسهاي قايقهاي متروکه را در شبکههاي اجتماعي منتشر ميکنم، خيليها باورشان نميشود اينها هماني هستند که روزي گردشگر جابهجا ميکردند. اين يک فاجعه فرهنگي هم هست، نه فقط زيستمحيطي.
مرتضي جعفري، مغازهدار تعطيلشده در مسير روستاي سراي گفت: قبلاً با پول قايقسواريها، مغازهام رونق داشت. بستني، چاي، سوغات ميفروختم. حالا دريغ از يک مشتري. دلم براي صداي موتور قايقها تنگ شده.
خشک شدن درياچه رؤيايي باورکردني نبود سولماز راد اهل اصفهان که براي گردشگر به درياچه اروميه آمده بودند گفت: من و همسرم در سال ?? به جزيره اسلامي سفر کرديم. درياچه اروميه براي ما شبيه به يک آينه آبي بود که آرامش ميداد. حالا عکسهاي اخير را که ديدم، شوکه شدم. قايقهايي که با آنها درياچهگردي کرديم، حالا در بياباني خشک و بيجان افتادهاند؟ اين يک فاجعه جهاني است، نه فقط محلي.
وي بيان کرد: خشک شدن درياچه اروميه تنها از بين رفتن يک جاذبه گردشگري نيست، بلکه نابودي بخشي از هويت طبيعي ايران است.
راد در ادامه افزود: وقتي قايقها را آنطور رها شده و پوسيده ديدم، حس کردم بخشي از خاطرات زيبايم دفن شدهاند. باورم نميشود اينجا همان جايي است که زماني نسيم درياچهاش، آرامبخش روحمان بود. اميدوارم احياي درياچه به اولويت هميشگي تبديل شود، نه يک وعده مقطعي.
آب؛ دغدغه يک سرزمين
قايقي را تصور کن، خسته از خشکي، آغشته به بوي کهنگي طنابها و دلي پر از آرزوهاي پنهان. قايقي که در کنار ساحل سالهاست خوابيده، بارانهاي بهاري را شنيده، اما لبهايش به آب دريا نميرسد. هر شکافي بر چوب تنش، قصهاي از حسرت است، حسرتي که چون پيچکي بر وجودش تابيده.اين قايق، سرگذشت خود را در خوابهايش ميبيند، امواجي که بر جانش نغمهسرايي ميکنند، بادهايي که پردهبانهاي خيالش را ميلرزانند و اينگونه حسرت آب، در دل قايقها باقي مانده است، چون شعري که هرگز از لبان شاعري نخوانده ميشود.
اين گزارش، روايتي است از سرنوشت قايقهايي که زماني قلب تپنده? درياچه اروميه بودند؛ روايت دردناک از خشکي يک پهنه آبي، بيبرنامگي در حفظ زيرساختهاي گردشگري، و رنج مردمي که هنوز اميد دارند قايقها دوباره روي آب برگردند و صداي خنده کودکان دوباره در دل جزيره اسلامي بپيچد.به گزارش آراز آذربايجان به نقل ازاروم نيوز؛ آيا اين رؤيا دوباره زنده خواهد شد؟ آيا ميتوان اين قايقها را از دل خاک بيرون کشيد و دوباره با آب آشتي داد؟ اين پرسش، نه فقط سؤال يک گزارش که دغدغه يک سرزمين است.