گروه اقتصادي:در حال حاضر شرکتهاي زيادي با تکيه بر فروش خطوط توليد به توليدکنندگان خرده پا، در ظاهر در حال کارآفريني و توسعه صنايع هستند اما در واقع، اولويت آنها تنها کسب سودي سريع و بدون ريسک است.
در سالهاي اخير، همزمان با تشديد فشارهاي اقتصادي، موج جديدي از تبليغات گسترده در فضاي مجازي و رسانهها شکل گرفته که مخاطبان را به راهاندازي کسبوکارهاي خانگي يا توليدي کوچک با خريد ماشينآلات ترغيب ميکند. شرکتهاي زيادي با وعدههايي همچون»توليد آسان«، »درآمد بالا در مدت کوتاه« و »بازگشت سرمايه تضميني«، تجهيزات سادهاي مانند دستگاه توليد دستمال کاغذي، ليوان کاغذي يا بستهبندي مواد غذايي را به متقاضيان عرضه ميکنند.
اما واقعيت چيزي فراتر از شعارهاي تبليغاتي اين شرکتهاست؛ بسياري از خريداران اين تجهيزات، پس از سرمايهگذاري سنگين، با چالشهاي جدي در بخش عرضه و بازاريابي مواجه ميشوند. شرکتهاي مذکور اگرچه مدعي تضمين خريد محصولات توليدکنندگان هستند، اما در عمل، تنها بخشي از محصولات را – معمولاً تا سقف 50 درصد – خريداري ميکنند. اين بدان معناست که توليدکننده بايد براي نيمي از ظرفيت توليد خود، به تنهايي به دنبال بازار بگردد؛ کاري که بدون تجربه، شبکه فروش و بودجه تبليغاتي، تقريباً غيرممکن است.
کارشناسان حوزه کارآفريني و صنعت معتقدند اين مدل کسبوکار، بيش از آنکه به اشتغالزايي واقعي بينجامد، نوعي انتقال ريسک به افراد بيتجربه و نااميد از شرايط اقتصادي کشور است. اين افراد اغلب با سرمايه محدود و اميد به آيندهاي بهتر وارد مسير توليد ميشوند، اما خيلي زود با واقعيت تلخ بازار، نبود مشتري و فشار هزينهها روبهرو ميشوند.
پر کردن جيب دلالان و واسطهها
در واقع اين شرکتها با تکيه بر فروش خطوط توليد به توليدکنندگان خرده پا، در ظاهر در حال خلق فرصتهاي اقتصادي و توسعه صنايع به نظر ميرسند، اما در واقع، تنها بهدنبال کسب سودي سريع و بدون ريسک هستند.
اين شرکتها، با تبليغات رنگارنگ و وعدههاي فريبنده، در ابتدا به خريداران احتمالي اين تصور را ميدهند که با خريد يک خط توليد، بهراحتي ميتوانند وارد بازار شوند و به سود کلان دست يابند اما پس از گذشت مدتي کوتاه، واقعيتهاي تلخي خود را نشان ميدهند. بازار با انبوهي از محصولات مشابه پر ميشود، تقاضا به سرعت اشباع ميشود و در نهايت، آنچه که باقي ميماند، يک انبوه توليد بدون فروش است.
در اين ميان، مهمترين مسئلهاي که رخ ميدهد، عدم تناسب ميان عرضه و تقاضا است. شرکتها و توليدکنندگاني که در ابتدا بهطور جذاب و وعدهدهنده وارد اين عرصه ميشوند، بهسرعت با بحرانهاي فروش، پايين بودن کيفيت و مشکلات توزيع روبهرو ميشوند. در اين شرايط، سرمايههاي زيادي که ميتوانستند در مسير توليد پايدارتر و باکيفيتتر هدايت شوند، بهطور بيثمر در دامي از واسطهگري و پخش نادرست منابع گرفتار ميشوند.
در نهايت، اين وضعيت نه تنها به ضرر توليدکنندگان واقعي و مصرفکنندگان تمام ميشود، بلکه آسيبهاي جبرانناپذيري به اعتبار بازارهاي صنعتي وارد ميکند. اين شکل از کسبوکار که هيچگونه ارزش افزودهاي به اقتصاد ملي وارد نميکند، تنها به پر کردن جيب دلالان و واسطهها کمک ميکند و در پايان، هم توليدکنندگان و هم مصرفکنندگان را به نوعي متضرر ميسازد.
تبليغات فريبنده و واسطهگري در صنعت
از سوي ديگر، نبود نظارت کافي بر عملکرد اين شرکتها، موجب شده تا برخي از آنها با استفاده از ترفندهاي بازاريابي اغواگرانه و ارائه اطلاعات ناقص، افراد بيشتري را به دام اين چرخه معيوب وارد کنند.بررسيها نشان ميدهد که برخي از اين شرکتها با تبليغات اغراقآميز و وعدههاي فريبنده، تلاش کردهاند تا خط توليدهاي سادهاي مانند ماشينآلات سفره يکبار مصرف يا دستمال کاغذي را به بازار عرضه کنند. اين شرکتها، با وعدههاي سودهاي کلان و چشمگير به مشتريان، در ظاهر فرصتي طلايي براي ورود به دنياي توليد و تجارت فراهم ميکنند. اما واقعيت اين است که اين تبليغات هيچگاه به اندازه وعدهها درست از آب درنميآيد.در اين تبليغات، با استفاده از جملات پرطمطراق و اعداد و ارقام غيرواقعي، مشتريان را به خريد ماشينآلات توليدي که تنها براي پر کردن جيب دلالان طراحي شده، ترغيب ميکنند. وعدههايي نظير »با خريد اين ماشينآلات، شما در کوتاهمدت به سود چند ده برابري خواهيد رسيد« يا »بازار دستمال کاغذي و سفره يکبار مصرف هيچگاه اشباع نميشود«، تنها بخشي از وعدههاي پوچ و اغراقآميز اين تبليغات هستند که در نهايت به ضرر مشتريان و حتي توليدکنندگان واقعي تمام ميشود.اما بعد از خريداري اين ماشينآلات، واقعيتهاي تلخ، خود را نشان ميدهد.
بازار بهسرعت اشباع ميشود و تعداد توليدکنندگان جديد، از تقاضاي واقعي براي محصولات فراتر ميرود. در نتيجه، توليدکنندگان با مشکل فروش، افت کيفيت و ناتواني در رقابت با ساير برندها مواجه ميشوند. در اين شرايط، بيشتر افرادي که تحت تأثير اين تبليغات فريبنده وارد بازار شدهاند، بهجاي سودآوري، با مشکلات مالي و کاهش اعتبار در بازار مواجه ميشوند.
بازار و مشتري؛ ستونهاي اصلي بقاي صنعت
نکته ديگر آنکه در دنياي پرشتاب و رقابتي امروز، بقاي هر صنعت بيش از هر زمان ديگري به دو عامل کليدي گره خورده است: بازار و مشتري. اين دو مؤلفه نهتنها محرک توليد هستند، بلکه جهتدهنده مسير توسعه و ضامن پايداري فعاليتهاي صنعتي محسوب ميشوند.
بررسيها نشان ميدهد که بخش قابل توجهي از تعطيلي واحدهاي صنعتي، بهويژه صنايع کوچک و متوسط، ريشه در ضعف در عرضه و بازاريابي دارد. در بسياري از موارد، مشکل اصلي نه در حوزه توليد، بلکه در مسير رساندن محصول به بازار هدف و تعامل مؤثر با مشتريان نهفته است. عدم شناخت صحيح از نيازهاي بازار، نبود استراتژيهاي بازاريابي مؤثر و عدم دسترسي به شبکههاي فروش گسترده، موجب ميشود محصولات توليدشده، بيآنکه به مصرفکننده نهايي برسند، در انبارها باقي بمانند و سرمايه در گردش بنگاهها قفل شود.در اين ميان، صنايع کوچک با توجه به محدوديت منابع مالي، انساني و تکنولوژيک، آسيبپذيري بيشتري دارند. آنها معمولاً توان تبليغات گسترده، برندسازي مؤثر يا نفوذ در بازارهاي رقابتي را ندارند؛ از اين رو در برابر تحولات بازار، دچار رکود يا حتي تعطيلي ميشوند.کارشناسان اقتصادي معتقدند که براي حفظ پويايي صنعتي، بهويژه در مقياسهاي کوچک، توجه به بازاريابي علمي، توسعه کانالهاي توزيع، آموزش نيروي انساني در حوزه فروش و تحليل دادههاي بازار، امري اجتنابناپذير است. تنها با درک اهميت بازار و مشتري و تقويت بنيانهاي عرضه، ميتوان مسير رشد پايدار براي صنايع کشور را هموار کرد.بنابراين وقتي شرکتها با فروش ماشين آلات توليد به افرادي که در پي ايجاد يک کسب و کار کوچک هستند، بدون تأمين زيرساختهاي لازم براي بازاريابي، عرضه و فروش، آنها را وارد چرخه توليد ميکنند، در واقع به جاي حمايت از کارآفريني، زمينهساز شکست اين افراد در بازار ميشوند. چنين رويکردي نهتنها به اشتغالزايي پايدار منجر نميشود، بلکه موجب هدررفت سرمايههاي خرد، دلسردي اجتماعي و تضعيف مفهوم واقعي کارآفريني در افکار عمومي خواهد شد.
کارآفريني يا تجارت با اميد مردم؟
در اين ميان، آنچه بيش از همه جاي نگراني دارد، استفاده ابزاري از مفهوم »کارآفريني« توسط برخي شرکتهاست. واژهاي که بايد نماد خلاقيت، نوآوري و ساختن آيندهاي روشن باشد، امروز به ابزاري تبليغاتي براي فروش تجهيزات و تخليه سرمايههاي خرد مردم تبديل شده است.
کارآفريني واقعي، نه با خريد يک دستگاه بلکه با درک عميق از بازار، شناخت نياز مشتري، طراحي مدل کسبوکار و توان پاسخگويي به نوسانات بازار شکل ميگيرد. اما آنچه در اين نوع فعاليتها ديده ميشود، بيشتر به نوعي »واگذاري ريسک« به مردم نااميد از اشتغال ميماند، تا ايجاد فرصتهاي پايدار.
اين وارونهنمايي، نهتنها مفهوم ارزشمند کارآفريني را از معنا تهي ميکند، بلکه موجب بياعتمادي عمومي به طرحهاي حمايتي و نوآورانه ميشود. زماني که مردم بارها با رؤياي «کسبوکار مستقل» وارد ميدان ميشوند و با شکست و زيان مالي بازميگردند، ديگر انگيزهاي براي حرکتهاي اصيل باقي نميماند.
سودجويان، »توليد« را بدنام ميکنند
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از مهر، در مجموع اين وضعيت، نه تنها موجب ضرر و زيان براي توليدکنندگان جديد ميشود، بلکه در نهايت موجب بدنامي صنعت توليد و کاهش اعتماد مردم به توليدات داخلي ميشود. چرا که در نگاه عمومي، اينگونه تبليغات و پروژههاي واسطهاي بهجاي اينکه به رونق توليد و اشتغال کمک کنند، تنها به ايجاد رقابتهاي غيرمنصفانه و انباشت کالاهاي بيکيفيت ميانجامند و اين در حاليست که اشتغالزايي و توليد ملي، نيازمند زيرساختهاي واقعي، حمايت عملياتي و تضمين بازار است؛ نه صرفاً فروش يک دستگاه و رها کردن توليدکننده در ميان بازار پر از رقيب.
به همين دليل بايد نهادهاي نظارتي و دولتي با دقت بيشتري به اين نوع فعاليتها توجه کنند. تبليغات اغراقآميز و کلاهبرداريهاي اقتصادي بايد بهطور جدي پيگيري شود تا توليد واقعي و پايدار در کشور به مسير درست خود ادامه دهد و اعتماد عمومي نسبت به محصولات داخلي حفظ شود. همچنين لازم است دولت و نهادهاي نظارتي بايد بهطور جديتر و با دقت بيشتري وارد اين عرصه شوند و از بيعدالتيهايي که در سايه واسطهگري و کلاهبرداريهاي اقتصادي در حال گسترش است، جلوگيري کنند؛ چرا که در نهايت، اين نوع فعاليتها نهتنها به سود اقتصادي نميانجامد، بلکه به کاهش کيفيت محصولات و نارضايتي عمومي خواهد انجاميد.
همچنين لازم است نهادهاي ناظر و سياستگذاران اقتصادي، ضمن بررسي دقيق فعاليت اين شرکتها، نسبت به اطلاعرساني شفاف و آموزش متقاضيان اقدام کنند.
Arazazarbaijan.aghtesadi@gmail.com