وظیفه ذاتی دستگاههای فرهنگی حمایت از هنر و هنرمند انقلابی است

وظیفه ذاتی دستگاههای فرهنگی حمایت از هنر  و هنرمند انقلابی است

جواد زارع
گروه گفت¬وگو:استاد جلال محمدی از پیش کسوتان ادب و هنر انقلاب است .
اکنون با بیش از ۳۰ سال فعالیت کارنامه ای درخشان در عرصه ی هنر و ادبیات از خود بر جای گذاشته است.
انتشار حدود ۳۰ جلد کتاب اعم از مجموعه شعر و نثر، تاسیس انجمن های ادبی برای پرورش استعدادهای نو و گسترش جریان شعر انقلاب دبیری کنگره های متعدد ادبی ، فعالیت در حوزه_ی مطبوعات ، شرکت در کنگره های شعر در داخل و خارج از کشور، انتشار اشعار در مطبوعات قفقاز و ترکیه ، انجام سفرهای متعدد در راس هیاتهای فرهنگی و هنری به کشورهای همجوار ، و تربیت دهها تن از هنرمندان جوان در حوزه ی شعر و ادب و…از جمله ورق های زرین کارنامه ی این شاعر و پژوهشگر خستگی ناپذیر است. به مناست هفته ی هنر انقلاب ، گفتگوی ما را با این شاعر و نویسنده ی معاصر می خوانید:
*استاد محمدی، جنابعالی به عنوان شاعر و نویسنده پیش کسوت انقلاب که در حوزه های مختلف فرهنگی فعال هستید، تعیین روز یا هفته_ای را به عنوان روز یا هفته هنر انقلاب چگونه ارزیابی می کنید؟
تعیین روز یا هفته ای به عنوان روز یا هفته ی هنر انقلاب در اصل یک اقدام اندیشمندانه و البته نمادین بوده است تا با یادآوری اهمیت هنر انقلاب در هر سال، نگاه مسئولان و جامعه به موضوع هنر انقلاب معطوف شود و هرسال با یادآوری هنر انقلاب اقدامات موثری در راستای حمایت از هنر و هنرمند انقلاب و رشد و اعتلای هنر انقلابی انجام گیرد.
پس، اصل موضوع بسیار خوب و پسندیده است، اما انجام اقدامات سطحی و شعاری می_تواند روز و هفته ی هنر انقلاب را به یک موضوع تکراری و فاقد اثر و حتی ضد هنر و ادبیات انقلاب تبدیل کند!
اینکه سالروز شهادت هنرمند انقلابی شهید سید مرتضی آوینی به عنوان روز هنر انقلاب نام گرفته، حامل پیام مهمی است و آن اینکه در روز و هفته ی هنر انقلاب و در تمام ایام، دستگاه هایی که در حوزه ی فرهنگ و هنر مسئولیت دارند بایستی اقداماتی انجام دهند که با تفکر و هدف شهید آوینی و همه شهدای انقلاب سنخیت و همرنگی ظاهری و باطنی داشته باشد و اگر غیر از این باشد، راه به خطا پیموده اند.
*جنابعالی از کارشناسان پیشکسوت هنر و ادبیات انقلاب هستید، از نگاه کارشناسی عملکرد دستگاه های فرهنگی – هنری را در راستای رشد هنر و ادبیات انقلاب و حمایت از هنرمندان انقلابی چگونه می بینید؟
وظیفه ی ذاتی دستگاه های فرهنگی و هنری دولتی و شبه دولتی و مردمی در یک جامعه اسلامی، حمایت از هنر و هنرمند انقلابی است متاسفانه بایستی این واقعیت را بیان کرد که اغلب دستگاه های فرهنگی و هنری دولتی و حکومتی به تدریج از هنر و ادبیات انقلاب و انقلابی فاصله گرفته اند و نه تنها در حمایت از هنر و هنرمند انقلابی کارنامه خوبی ندارند، بلکه اصلا تمایلی به حمایت از هنر و هنرمند انقلابی و حتی گرایشی به ارتباط با هنرمندان انقلابی ندارند. علت اصلی این موضوع هم روشن است و به مساله »مدیریت« باز می گردد.
توجه داشته باشید که ظرفیت فرهنگی و هنری جامعه ایران و بخصوص استان آذربایجان شرقی ظرفیتی وسیع و عمیق است اما این ظرفیت به علت عدم مدیریت صحیح نمی تواند ، ظهور وبروز مؤثری داشته باشد.
این هم یکی از مظاهر مظلومیت فرهنگ و هنر است.
در بررسی مدیریت برخی دستگاه های فرهنگی هنری به روشنی مسایلی مانند ناتوانی در اداره ی امور، سطحی نگری و حتی مسایلی مانند تزویر و تظاهر را می بینیم. برخی مدیران فرهنگی در اموری مانند زد و بندها و لابی گری و… مهارت فوق العاده ای دارند اما در مدیریت فرهنگی- هنری به معنای صحیح، ناتوان هستند.
اینگونه مدیران دشمن هنر و هنرمند انقلابی هستند، چرا که هنرمند انقلابی نمی تواند و حق ندارد در مقابل انحرافات فرهنگی و هنری و بازیهای سیاسی مرتبط سکوت کند، به همین جهت هنرمند انقلابی از نگاه مدیران فاسد و منحرف فرهنگی، همیشه به عنوان عنصری مزاحم و عاملی نامطلوب تلقی می شود و سعی می کنند با برچسب هایی مانند تندرو، افراطی و… این هنرمندان را از صحنه خارج کنند.شما نگاه کنید در برخی ادارات فرهنگی هنری ، هنر و ادبیات انقلاب موضوعی است که اصلا در دستور کار قرار ندارد. بله، ممکن است در هفته ی هنر انقلاب و مناسبتهای دیگر،بعضی مسئولین ادارات فرهنگی و هنری بروند کنار مزار شهدا و عکس بگیرند و منتشر کنند که یعنی ما حامی هنر انقلاب هستیم! این نمایش ها هم ممکن است افراد بیخبر را فریب دهد، اما اهل بصیرت و شناخت و کارشناسان فن می دانند که در برخی دستگاه های فرهنگی- هنری چه می گذرد و چه مقابله ای با هنر و هنرمند انقلابی وجود دارد.
بی پرده باید گفت که برخی دستگاهها »هنر زرد « یا »هنر خنثی« و » هنر غربگرا و روشنفکرمآبانه « را مورد حمایت قرار می_دهند،شما نگاه کنید ، فی المثل یکی از بزرگترین دستگاههای فرهنگی ملی همین دستگاه صدا و سیماست با شبکه های سراسری و استانی اش و دهها هزار کارمند ! که می تواند تحولی در فرهنگ و ادبیات یک کشور به وجود آورد.
از شبکه های سراسری اش که بگذریم که انصافا اهداف تعریف شده ای را دنبال می کند اما شبکه های استانی اش در منطقه ی ما نسبتی با فرهنگ و هنر و ادبیات انقلاب ندارد، به جای اینکه شبکه ی استانی در خدمت هنر و ادبیات انقلاب باشد، در خدمت مطربگرایی است.
هیچ برنامه ای برای معرفی و ترویج هنر و ادبیات انقلاب ندارد…دستگاههای فرهنگی و هنری که از بیت المال ارتزاق می کنند، و بازوهای فرهنگی هنری نظام اسلامی محسوب می شوند مانند صدا و سیما و حوزه هنری و ارشاد اسلامی و بخش فرهنگی و هنری شهرداریها و… اگر در خدمت فرهنگ و ادبیات و هنر انقلاب و هنرمندان انقلابی نباشند، در واقع به انقلاب و ملت و نظام اسلامی خیانت و جفا روا داشته اند.
برخی دستگاهها هم می پندارند که هنر یعنی موسیقی ،آن هم موسیقی زرد ! و بسیار در راستای ترویج موسیقی زرد کوشش می کنند و به زعم باطل ، مخاطب جذب می کنند یا نشاط اجتماعی را افزایش می دهند!
یعنی اینقدر از خرد و تخصص بی بهره اند که تصور می کنند با ترویج موسیقی زرد می توان نشاط اجتماعی ایجاد کرد ، در حالی که نشاط اجتماعی ربطی به اینگونه امور سطحی و مبتذل ندارد و آنچه اینها دنبال می کنند در واقع ترویج غفلت اجتماعی و آسیب زدن به هنر و فرهنگ اسلامی و ملی ماست.
*ویژگی های برجسته ی هنرمند انقلابی از نگاه شما چیست؟
هنر انقلابی، هنری است که در فرهنگ و معنویت دیرین ملت ریشه دارد. یعنی هنر انقلابی هنری است ریشه دار در تاریخ فرهنگ اسلامی ایرانی و معناگرا و در عین حال حامل پیامهای انقلاب اسلامی، البته نه بدین معنا که هنر انقلاب فقط با کلیت انقلاب اسلامی همرنگ و همخوان باشد و به مسایل روز نپردازد، بلکه بدین معنی که هنر انقلابی، هنری است زنده و پرتپش و درگیر با زر و زور و تزویر.
ویژگی های بنیادین هنر انقلابی، بصیرت بخشی و کنش گرایی و و قرار داشتن در صف حق و دفاع از حقیقت است. با این توضیحات هنرمند انقلابی هم هنرمندی است بصیر، مردمگرا به معنای صحیح کلمه و مبارز با زر و زور و تزویر، هنرمند انقلابی یعنی هنرمند موضع دار و در حال مبارزه، این مبارزه و موضع فقط درباره ی نظام سلطه و جریان تکفیر و امثالهم نیست، مبارزه با انحرافات داخلی، مبارزه با فساد فرهنگی و مبارزه با کجرویها و انقلاب فروشی های برخی مدیران فرهنگی هم بخشی از مبارزات یک هنرمند انقلابی است.
البته این مبارزه ای است که هزینه دارد. هزینه اش این است که هنرمند انقلابی واقعی، مورد توجه مدیران فرهنگی منحرف واقع نمی شود.
سعی می کنند او را با شیوه ها و شگردهای مختلف – به خیال خود – از صحنه خارج و منزوی کنند … در همین شهر تبریز، افرادی را می_بینید که هنرمندان انقلابی را ممنوع التصویر می کنند.
به جای الگوسازی از هنرمندان انقلابی هنرمندان زرد را به جامعه معرفی می کنند و امکانات و مسئولیتهای فرهنگی و هنری و ادبی را دراختیار هنرمندان انقلابی قرار نمی دهند، چون نمی توانند از آنها در راستای تامین منافع حقیر دنیوی خود بهره کشی کنند…
در هر حال، مبارزه با نمادهای زر و زور و تزویر در حوزه ی فرهنگ و هنر از وظایف اساسی هنرمند انقلابی است، و هنرمندی که به جای مبارزه با نمادهای زر و زور و تزویر، به خاطر چهره نمایی در همایش های فرمایشی و تلویزیونی و… به مثابه ی ابزاری در اختیار مدیران منحرف قرار می گیرد، هنرمند انقلابی نیست.
*چه تعریف و تبیینی از جایگاه هنرمند انقلابی در بین مردم از یک سو، و از سوی دیگر در جامعه اداری (ادارات و سازمان های فرهنگی هنری و…) دارید؟
از یک نگاه، جایگاه هنرمند انقلابی در بین مردم، جایگاه »چشم بصیر« است نسبت به بدن جایگاه هنرمند انقلابی، جایگاه روشنگری با چراغ هنر است، طبیعی است که مردم به اقتضای فطرت، کسانی را که آنها را به سوی فضایل و سعادت و روشنایی دعوت می کنند، دوست دارند، هنرمندان انقلابی همین کار را انجام می_دهند.
وقتی ما از هنرمند انقلابی سخن می گوییم مرادمان هنرمند دینی کنش گر و درگیر با زرو زور و تزویر و موضع مند و غیرساکت است، با این مبنا ، شاعران و هنرمندان بزرگ تاریخ ایران هنرمند انقلابی بوده اند از فردوسی تا شهریار، بسیاری از مدیران دستگاههای فرهنگی ، هنرمند موضع مند و غیرساکت را اصلا دوست ندارند و بلکه با آنها دشمن اند، و در مقابل با هنرمندان ساکت و »کبریت بی خطر !« که در مقابل انحرافات و کجرویهای هنری و فرهنگی حرفی نمی زنند و یا منحرفین همراهی می کنند، احساس قرابت دارند و آنها را به نام هنرمند مورد تجلیل و تکریم قرار می دهند.
متاسفانه در حوزه های مختلف هنر مثل تئاتر موسیقی، ادبیات و… اغلب ادارات فرهنگی هنری تولیداتی را حمایت می کنند که با فطرت فضیلت خواه و سعادت طلب انسانی سازگار
نیست ولی تکرار و تبلیغ این نوع از هنر یا شبه هنر یا همان هنر زرد در تلویزیون، فرهنگسراها برنامه های ادارات فرهنگی و هنری و دیگر ادارات موجب تغییر ذائقه هنری مخاطب می شود و در نگرش های هنری انحراف ایجاد می کند.
*درباره ی مهاجرت هنرمندان استانی به تهران نگاه شما چگونه است ؟
وقتی بستر و زمینه ی فعالیت و رشد و شکوفایی و حتی تامین حداقل معاش برای عموم هنرمندان در استان فراهم نباشد ، طبیعی است که پدیده ی مهاجرت اتفاق می افتد.
متاسفانه اغلب ادارات و مؤسسات فرهنگی هنری و فرهنگسراها ، به جای اینکه قرارگاه نخبگان فرهنگی و هنری باشند ، به محل اجتماع نیروهای اداری و غیرهنری تبدیل شده اند و یا اینکه هنرمندان و دانایان در این ادارات منزوی شده_اند.
دیگر اینکه بدیهی است شهری که هنرمند در آن قدر نبیند، از وجود هنرمندان تهی شود و چنین است که اخیرا دیده می شود ، برخی دستگاهها در استان هنرمند و شاعر برای تجلیل و قدردانی پیدا نمی کنند و هنرمندانی ازسایراستانها و تهران را به تبریز دعوت می کنند تا از آنها قدردانی کنند!؟
تهی شدن استانها و شهرهای کشور از وجود هنرمندان و شاعران و نویسندگان و نخبگان بومی انقلابی برای امروز و آینده ی کشور ما خطرناک است.
به روشنی می بینیم که دولتهای سلطه طلب برای مدیریت هنر و ادبیات کشور ما برنامه و بودجه دارند و می خواهند جریانهای منحرف ادبی و هنری با غایتها و اهداف ارتجاعی و قومگرایانه و لاییک و پان کردی و پان عربی و پان ترکی را در کشور ما ایجاد کرده و گسترش دهند.
می خواهند ادبیات و هنر را که در طول تاریخ مایه ی همبستگی ملی ایرانی ها بوده ، به ابزاری برای ایجاد تفرقه و دشمنی و مرزبندی های خطرناک در ایران تبدیل کنند.
در چنین روزگاری خالی ماندن میدان در استانها و مناطق مختلف کشور از وجود هنرمندان نخبه و اندیشمند انقلابی بسیار آسیب زاست ولی اینگونه خطرها را هر کسی درک نمی کند.
*جنابعالی بیش از سی سال در مسیر هنر و ادبیات انقلاب راه پیموده اید و به جایگاه پیش کسوتی رسیده اید، اکنون توصیه ی شما به هنرمندان جوان انقلاب چیست؟
پیرامون این سوال، معتقدم نکته مهمی که بایستی مورد توجه قرار گیرد انتقال تجربه های گذشته به نسل های آینده است، تجربه های هنری و ادبی و حتی تجربه های مبارزه با مظاهر زر و زور و تزویر، یعنی هنرمندان انقلابی که تاریخ را چند دهه بیشتر از نسل حاضر هنرمندان انقلاب تجربه کرده اند ، دانش و تجارب هنری و مبارزاتی و حاصل اندیشه های خود را در اختیار نسل جدید قرار دهند .
ولی در این فرصت، حرف نخست من این است که در حوزه ی هنر و ادبیات انقلاب هر نوع نقص و آسیب و نارسایی که مشاهده شود، اغلب ناشی از »مدیریت های دستگاه های فرهنگی هنری« است، این را هنرمندان جوان ما بایستی توجه کنند و مدیریت_ها و عملکرد ها را همواره با شجاعت مورد نقد و بررسی قرار بدهند و در رسانه ها و مطبوعات منعکس کنند و امیدوار باشند که از طریق نقد و مبارزه با کجرویهای فرهنگی و مظاهر فرهنگ منحرف وارداتی می_توانند در حوزه ی فرهنگ و هنر اتفاقات بزرگی را رقم بزنند.
هرگز یاس و ناامیدی به خود راه ندهند و بدانند که زندگی بدون مبارزه معنا ندارد. اصولا هنرمند انقلابی ، از سنخ هنرمندان منفعل و ستم پذیر نیست و بایستی همواره روحیه مبارزه را حفظ کند.
و اما توصیه به همه ی ما و بخصوص جوانها، همان توصیه ی شهید آوینی است که »آرما نخواهی مستلزم صبر بر رنجهاست … و یاد بگیر تا صبورترین انسانها باش.« شهید آوینی که امروز الگوی هنرمند انقلابی و مبارز است ، پیش از شهادت خود آماج حملات رسانه های خارجی و برخی مدیران فرهنگی داخلی بود و برخی ساخته_های مستند او را رسانه ی ملی در آن سالها (اوایل دهه ی۷۰) پخش نمی کرد و به خاطر موضع گیری هایش و به خاطر مبارزه اش مورد بی مهری برخی مدیران فرهنگی قرار داشت . او به مثابه ی یک انسان آرمانخواه صبور بود و به مبارزه اش ادامه می داد.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۴:۳۹ ق.ظ

دیدگاه


شش − 3 =