نفس تنگ ادبیات در تنگنای فرهنگ و اقتصاد
ندا ولیپور
گروه فرهنگی :یکی میگوید صدور حکم کلی برای ادبیات ایران خصلت جهان سومی است و دیگری میگوید میخواهند ادبیات را به حاشیه ببرند. یکی میگوید میخواهند میدان را به نفع ترجمه خالی کنند، دیگری هم میگوید با این کار میخواهند خود را بزرگ کنند.
تن نحیف ادبیات ایران آماج احکام کلی مانند »ادبیات ایرانی مخاطب ندارد«، »ادبیات ما رو به زوال است«، »مخاطبان به ادبیات ایرانی اعتماد ندارند« و… است. نظر تعدادی از نویسندگان و مترجمان را درباره تأثیر این احکام کلی بر ادبیات و نویسندگان جویا شده است که در پی میآید.
مجتبی ویسی – مترجم و شاعر – در اینباره میگوید: این حکمهای کلی درباره ادبیات تأثیر خوبی بر روی آن نخواهد گذاشت، اما نویسندهها و شاعران نباید به حکمهای کلی توجه داشته باشند. آنها رسالتی دارند که باید آن را به انجام برسانند و نباید به صحبتها و مسائل بیرونی توجه کنند، زیرا کسانی هستند که میخواهند ادبیات را به حاشیه ببرند و نقش آن را نادیده بگیرند. این موضوع در کشور ما نسبت به کشورهای دیگر نمود بیشتری دارد. البته شاید این موضوع توهم توطئه باشد اما چیزی که به نظر من میرسد این است که برخی نمیخواهند ادبیات نقش سابق خود را داشته باشد و بر جامعه تأثیر بگذارد.
او سپس اظهار میکند: البته نباید وضعیت بیرونی را نادیده بگیریم. وضعیت حاکم در جامعه ما وضعیت مناسبی نیست و این موضوع خواه ناخواه بر اهل ادبیات تأثیر میگذارد. فشار اقتصادی به اندازه کافی بر روی اهل قلم وجود دارد و آنها پتانسیل ناامید شدن را دارند. از طرفی ادبیات نقش رهاییساز دارد که در تنگنا قرار دادن نویسندهها باعث میشود آنها امید نداشته باشند. ما باید برای نقش اهل قلم ارزش قائل باشیم.
آنها باید سعی کنند قدرتمند عمل کنند و ناامید نشوند. من احساس میکنم وضعیت حال حاضر نسبت به چند سال پیش تفاوت عمدهای پیدا کرده است. ما باید تا آخرین حد تلاش کنیم و به صحبتهای پیشآمده تن ندهیم که این موضوع خیلی سخت است.
*میخواهند میدان را به نفع ترجمه خالی کنند
محمد قاسمزاده – نویسنده – نیز درباره این موضوع بیان میکند: ما دوران سختتری را هم پشت سر گذاشتهایم، حتی کتابهایمان چاپ نمیشد، اما از نوشتن دست برنداشتیم. صدور احکام کلی بر تعداد معدودی از نویسندگان اثر میگذارد و ممکن است عدهای مأیوس شوند؛ البته کسانی مأیوس میشوند که جدیتی در کار ندارند و ادبیات دغدغهشان نیست.
زمانی که شما چیزی دغدغهتان باشد در بدترین شرایط هم آن را ادامه میدهید. پس کسی که دغدغه ادبیات داشته باشد هیچگاه میدان را خالی نمیکند.
او خاطرنشان میکند: من نمیدانم این احکام کلی از کجا نشأت میگیرد اما فکر میکنم جریانی این کار را انجام میدهد که میخواهد میدان را به سود ترجمه خالی کند. در واقع برخی از مترجمان این کار را میکنند، البته مترجمان جدیای هم نیستند و اصولا کار خودشان خراب است.
*صدور حکم کلی، خصلت کشورهای جهان سومی است
همچنین احمد پوری – مترجم و نویسنده – در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: اگر حکمی صادر میشود باید بر مبنای استنتاجها، آمار و واقعیتها باشد. حکمی را که بر اساس این مبنا صادر شده دیگر نباید صرفا قبول و یا رد کرد زیرا چه قبول بکنیم چه قبول نکنیم، به یک وجود واقعی خارجی تبدیل شده است. احکامی که بدون آمار و فکت صادر میشود متاسفانه خصلت کشورهای عقبمانده یا جهان سومی است.
این احکام از ذهن یک نفر بدون دلیل و آمار تولید میشود؛ حتی ممکن است درست باشد ولی نباید بر روی آنها حساب باز کرد. درست مثل این است که بگویند اگر گوجه و سیبزمینی را با هم بخورید، سکته میکنید؛ آیا این موضوع پشتوانه علمی دارد؟ معتقدم این حکمها را که به این شکل صادر میشود باید نفی کنیم.
*برخی با حکم دادن میخواهند بزرگ شوند
ناهید طباطبایی – نویسنده – نیز درباره این موضوع بیان میکند: این حکمها تاثیری ندارد زیرا کسی که نویسنده و صاحب دغدغه است کار خود را انجام میدهد. یکسری از افراد هستند که دست به چنین کارهایی میزنند. نمیدانم قصدشان از این حرفها چیست. اما یکسری افراد غیرمتخصص با دادن احکام کلی میخواهند صاحب اندیشه و بزرگ شوند. هیچگاه نمیتوان حکم داد و باید تحقیق و پژوهش صورت بگیرد. بدون تحقیق خیلی حرفها میتوان زد.
*هرکس سلیقه و دریافت خود را حکم در نظر میگیرد
محمدرحیم اخوت – نویسنده – هم میگوید: من نمیدانم این حکمهای کلی از کجا میآید؛ اما میدانم میزان انتشار و استقبال از کتابها رو به کاهش است. دلیل این موضوع این است که رسانههای دیگری جایگزین کتاب شدهاند. به نظرم نباید به اینگونه احکام کلی توجه کرد زیرا براساس تحقیق و آمار صادر نشده و هرکس سلیقه و دریافت خود را به عنوان حکم درنظر گرفته است.
درست و غلط آن را باید تحقیق کرد. این موضوع ممکن است برای به حاشیه راندن ادبیات باشد اما آنچه بیشتر از همه ادبیات را به حاشیه میفرستد سختگیریهایی است که در صدور مجوز دارند. خود من دو کتاب چاپنشده دارم؛ فقط به خاطر اینکه به من گفتند قسمتهایی از آن را حذف کن و من حاضر نیستم حذف کنم و از خیر چاپ آن گذشتم.
*از کسانی که حکم کلی میدهند میترسم
اما سلمان امین – نویسنده – با بیان اینکه از کسانی که حکم کلی صادر میکنند در هر زمینهای که باشد میترسد، میگوید: اگر مرادتان مخاطب نداشتن داستان و رمان و شعر ایرانی است، باید بگویم این سخن چندان دقیق نیست. مثل همه جای دنیا ما هم کتابهای پرفروش ایرانی داریم؛ از نویسنده مطرح، نویسنده عامهپسند، سلبریتیها، شومنها و چیزنویسهای دیگر، چاپهای متعدد با تیراژ بالا دارند و همایشهای پیدرپی برگزار میکنند و گاهی در صدا و سیمای انحصاری هم تبلیغ میشوند. اما اگر مقصود شما مشخصا “ادبیات” است، اول باید بپرسید چقدر داریم ادبیات تولید میکنیم؛ زوال و رونقش پیشکش.
او میافزاید: ادبیات یعنی تفکر، زیست و تخیل. وقتی با سانسور – و بدتر از آن خودسانسوری – عرصه را تنگ میکنند، بستر خلق ادبیات جدی شکل نمیگیرد. نویسنده با محدودیت نمیتواند درست ببیند، درست فکر کند و درست بنویسد. محصول آن موجود ناقصالخلقهای میشود که من و امثال من مدام به خورد ملت میدهیم. مخاطب ما به طور غریزی این چیزها را میفهمد.
او خیلی ساده متوجه فاصله زیست خود از جهان فکری، قصهها و واژگان ما میشود. او هر که باشد خودش در ساحتی دیگر دارد با این ممیزیها دست و پنجه نرم میکند، پس میداند ما نویسندهها هم مجال چندانی برای عبور از دیوار سانسور نداریم. به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایسنا، رفته رفته اعتمادش را از دست میدهد و رو برمیگرداند، دست کم از نویسندههای داخلی. هر موضوعی که ارزش طرح داشته باشد به نوعی به یکی از کنگرههای این دیوار بلند گیر میکند. حوزههای اجتماعی، سیاسی، مذهبی و حتی گاهی اقتصادی و فرهنگی از این حکم مصون نیستند. نمیخواهم بگویم اگر سانسور نباشد همه میشوند خالقان ادبیات. اما تردید ندارم تا زمانی که نویسنده بخواهد برای نوشتن از کسی اجازه بگیرد، حتی نمیتواند بد باشد؛ خوب بودن را که فراموش کنید. اگر اسم این زوال نیست، پس چیست؟
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۱ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۹:۲۶ ق.ظ