ربا معامله ای متعارض با خدا

ربا معامله ای متعارض با خدا

گروه اقتصادی:دراین مقال سعی داریم تا ربا را از چند دیدگاه به زبان ساده و بدون داخل شدن در مباحث تخصصی و در حد آشنایی مختصر و به طور اجمال بررسی کنیم.ربا در لغت به معنای اضافه (زیاده، افزایش) است. عالمان لغت شناس ربا را چنین معنا کرده‌اند.اصل ربا زیاده است و ربا زیاده بر سرمایه است از جنس آن یا متماثل آن.ربای قرضی این است که کسی جنسی یا پولی را به قرض بدهد بعد منفعتی‏ بیش از آنچه که به قرض داده بگیرد . منفعت لازم نیست از جنس همان‏ چیزی باشد که به قرض داده شده ،هر چه که منفعت تلقی بشود . و در اصطلاح‏ می‏گویند کل ما یجر نفعا هر چه که نفعی را در برداشته باشد . و حتی اینطور مثال می‏زنند که اگر کسی به یک نفر مثلا هزار تومان قرض بدهد و ضمنا شرط کند که تو مرا کول بگیری از این سوی آب به آن سوی آب ببری ، این کول‏ گرفتن ، خود یک منفعت است . اصل ربا در باب قرض است و ربائی که‏ بیشتر حرفها درباره آنست همین ربای قرضی است.
نوع دیگر ربای معاملی است که در آن پای قرض در میان نیست بلکه پای‏ معاوضه در کار است . به ربای معاملی میگویند ربای جنس به جنس که چیزی‏ را به جنس خودش معاوضه کنند مثلا گندم به گندم . و قهرا بعد مسئله صغروی‏ هم به اصطلاح مطرح می‏شود که آیا مثلا گندم وجو در باب ربا یک جنس‏اند یا دو جنس ؟ یا مثلا گندم دو منطقه مختلف را که جنس آنها با یکدیگر متفاوت است دو جنس باید فرض کنیم یا یک جنس ؟به هر حال در ربای معاملی یعنی معاوضه دو شی‏ء هم جنس ، زیاده نباید دریافت شود مثلا در معاوضه گندم با گندم باید هموزن یکدیگر بیع و شراء بشود . پای قرض هم در کار نیست.ربا در قرآن و احادیث:مفصل ترین جایی که در قرآن به ربا پرداخته شده سوره بقره آیات ۲۷۵تا ۲۷۹ می‌باشد که ترجمه این آیات به این قرار است:کسانى که ربا مى‏خورند رفتار و کردارشان مانند شخص جن زده و فریب خورده شیطان است و چون ربا خوران خوب و بد را تمیز نمى‏دهند، مى‏گویند خرید و فروش هم مثل ربا است، با اینکه خدا خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده پس، بطور کلى هر کس موعظه‏اى از ناحیه پروردگارش دریافت بکند، و در اثر آن موعظه، از معصیت خدا دست بردارد، گناهى که قبلا کرده بود حکم گناه بعد از موعظه را ندارد، و امر آن به دست خدا است اما اگر باز هم آن عمل نهى شده راتکرارکند، چنین کسانى اهل آتش و در آن جاودانند.خدا ربا را (که مردم به منظور زیاد شدن مال مرتکب مى‏شوند) پیوسته نقصان مى‏دهد، و به سوى نابودیش روانه مى‏کند، و در عوض صدقات را نمو مى‏دهد، و خدا هیچ کافر پیشه دل به گناه آلوده را دوست نمى‏دارد .هان! اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید، و آن زیادى مال را که در اثر ربا به دست آمده رها کنید، اگر داراى ایمانید. حال اگر نکنید باید بدانید که در حقیقت اعلان جنگ با خدا و رسول کرده‏اید، و اگر توبه کنید اصل سرمایه‏تان حلال است، نه ظلم کرده‏اید و نه به شما ظلمى شده است‏.
در مورد آخرین عبارت آیه۲۷۹ شهید مطهری منطق قرآن در مورد ربا را این گونه تبیین نموده اند: از این تعبیر قرآن به نظر می‏رسد که اساسا قرآن سود گرفتن از قرض را ظلم می‏داند . و می‏دانیم که ظلم یعنی گرفتن چیزی بدون حق و بدون یک مجوز. البته مجوز طبیعی نه مجوز قانونی در واقع عدل هم یعنی به هر مستحقی‏ آنچه را که استحقاق دارد دادن . و ظلم تجاوز به حقوق دیگران است . قرآن ربا گرفتن را تجاوز به حق قرض گیرنده‏ تلقی می‏کند و به قول ما اصلا نامشروع می‏داند. وهمین طور در مورد این که رباخواری خارج از نظام صحیح زندگی وبر هم زننده نظم اجتماعی است این گونه می فرمایند: ربا خوار چیزى براى مدتى به دیگرى مى‏دهد، و در عوض همان را با مقدارى زیادتر مى‏گیرد، و این عمل بر خلاف فطرت آدمى است، چون فطرت که پایه و اساس زندگانى اجتماعى بشر را تشکیل مى‏دهد حکم مى‏کند که آنچه را که آدمى دارد و از آن بى‏نیاز است با آنچه که دیگران دارند و او به آن نیازمند است معاوضه کند (آن مقدار که از مال خود مى‏دهد به همان مقدار از مال دیگران گرفته جاى خالى را پر کند، نه بیشتر بگیرد و نه کمتر) و اما اینکه مالى را بدهد، و عینا همان را بگیرد با چیزى زائد (از دو جهت غلط است، اول اینکه مبادله‏اى صورت نگرفته، دیگر اینکه زیادى گرفته)، و این، حکم فطرت و اساس اجتماع را تباه مى‏سازد، براى اینکه از طرف ربا خوار، منجر به اختلاس و ربودن اموال بدهکاران مى‏شود و از طرف بدهکاران، منتهى به تهى دستى و جمع شدن اموالشان در دست ربا خوار مى‏گردد، پس ربا خوارى عبارت است از کاهش یافتن بنیه مالى یک عده، و ضمیمه شدن اموال آنان به اموال رباخوار.
این کاهش و نقصان، از یک طرف، و تکاثر اموال از طرف دیگر، نیز منجر به این مى‏شود که به مرور زمان و روز به روز خرج بدهکار و مصرف او بیشتر مى‏شود، و با زیاد شدن احتیاج و مصرف، و نبودن درآمدى که آن را جبران کند روز به روز خرج بیشتر مى‏شود، و ربا نیز تصاعد مى‏یابد و این تصاعد از یک طرف، و نبودن جبران از طرف دیگر، زندگى بدهکار را منهدم مى‏سازد.امام جعفر صادق علیه السلام: در حدیثی برای گناهان کبیره هفت مورد ذکر نموده‌اند: کشتن مؤمن به عمد – متهم ساختن زن پاکدامن- فرار از جهاد – تعرب بعد از هجرت خوردن مال یتیم – خوردن ربا – هر چه خداوند بر او دوزخ را واجب کرده است.از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل گردیده است که پیامبر صلی الله وعلیه وآله در سفارش خود به حضرت علی علیه‌السلام فرمود: یا علی ربا هفتاد جزء دارد که ساده ترین آن مثل این است که مرد مادرش را در بیت الله الحرام به ازدواج خود درآورد.در دین مبین اسلام، ربا یکی از گناهان بسیار بزرگ به شمار می‌رود و گستره‌ی حرمت آن غیر از ربا خواران، شامل ربا پردازان، شاهدان و نویسندگان اسناد ربا نیز می‌گردد.در روایات‌ ما تعلیل‌های‌ عقلی‌ در مورد حرمت‌ ربا وجود دارد.از آن جمله است : امام‌ صادق‌ علیه السلام می‌فرماید:»خداوند ربا را حرام‌ فرمود تا مردم‌ کارهای‌ معروف‌ و خیر را ترک‌ نکنند«.
در جای‌ دیگر امام‌ صادق‌ علیه السلام فرمود:اگر ربا حلال‌ بود مردم‌ تجارت‌ را ترک‌ می‌کردند و نیز آنچه‌ بدان‌ نیازمند بودند را رها می‌کردند بنابراین‌ خداوند برای‌ تنفر مردم‌ از حرام‌ و رفتن‌ آنان‌ به‌ سوی‌ حلال‌ و تجارات‌ مانند خرید و فروش‌، ربا را حرام‌ کرد و قرض‌ را بین‌ آنها باقی‌ گذاشت‌.شهید مطهری در کتاب مسأله ربا و بانک عللی را برای حرمت ربا ذکر کرده اند و رد واشکال هایی بر این نظریه ها وارد می‌کنندکه در این مقال مجال نقل آن ها نیست اما ایشان فلسفه حرمت ربا را این گونه بیان می کنند که : اگر انسان‏ پولش را تبدیل به دین کرد ، یعنی آن را به قرض داد ، در این صورت‏ مالک عین مقترض است و مقرض ، مالک دین است یعنی مالک یک امر اعتباری و قراردادی. اینکه انسان وقتی می‏خواهد به مسافرت برود ، پولش‏ را به بانک می‏دهد تا در مقصد از شعبه بانک دریافت کند ، یا به شخصی‏ قرض می‏دهد تا در آنجا از وکیل او تحویل بگیرد ، به همین جهت است که‏ پول را از خطر تلف شدن نجات دهد .
پول را قرض می‏دهد از آن ساعت اگر این پول تلف شد ، قرض دهنده آن را پس می‏گیرد می‏گوید مال تو بوده که‏ تلف شده مال من نبوده است …. پس طبیعت قرض این است که انسان پول را ، سرمایه را ، مملوک خودش‏ را از عینیت خارج می‏کند و به آن ذهنیت و اعتباریت می‏دهد وجود اعتباری می‏دهد . خاصیت وجود اعتباری یکی این است که تلف و زیان در آن‏ معنی ندارد …. طبیعت قرض و طبیعت وجود اعتباری دادن مثل یک نوع بیمه کردن است ، مثل یک نوع اخته کردن مال است از نظر سود و زیان دادن . هم بیمه عمر می‏شود ، هم اخته می‏گردد . به همان دلیل که بیمه تکوینی می‏شود و جلوی مردن‏ و کسر شدنش گرفته می‏شود ، قهرا جلوی انتاج آن هم گرفته شده است .

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۶:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


+ 8 = دوازده