برنامه ریزی اقتصادی و ایجاد تعادل بین دخل و خرج

برنامه ریزی اقتصادی و ایجاد تعادل بین دخل و خرج

گروه اقتصادی:ارسطو اقتصاد را علم خانه داری می دانست واصولا کلمه اقتصاد مشتق شده واژه ای یونانی به معنی اقتصاد و خانواده است.اما هنر اقتصاد خانواده که به معنی برقراری تعادل میان منابع محدود درآمدی و مخارج است به چه نحوه قابل دسترسی است.
ما در طول زندگی کالاهای متعددی مصرف می کنیم برخی از آنها مثل غذا,خوراک و مسکن جزء کالاهای اساسی به حساب می آیند وبرخی مثل سفر,تفریحات وتجملات جز کالاهای لوکس مصرفی ماست.اما برای بهبود وضعیت مخارج و مصارفمان چه کارهایی می توانیم انجام دهیم و آیا اصولا اقتصاد خانواده علمی قابل فراگیری است یا امری ذاتی است که از عهده ما خارج است.اقتصاد خانواده یکی از شاخه های علم اقتصاد است که سالهاست در بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا تدریس می شود و برای کسب موفقیت در اداره امور خانواده لازم است که با برخی از اصول این علم آشنا شویم . اما بخشی از فراگیری هنر اقتصاد خانواده در اجتماع و در برخورد با مردم حاصل می شود.جالب است بدانید بر اساس یافته های متخصصین بانک مرکزی مردم استان های آذری زبان کشور تعادل بیشتری بین هزینه ها و درآمدهایشان برقرار می_کنند و در مقابل مردم نواحی شمال کشور که به دست ودلبازی مشهور هستند بعضا درآمد_های ماه های آینده خود را هم صرف مخارج امروزشان می کنند.بنابر این اقتصاد خانواده کلیه رفتارهای روزانه افراد را شامل می شود و طبعا محیط زیست و شرایط اقلیمی زندگی فرد هم بر تصمیمات اقتصادی او تاثیر گزار خواهد بود.اقتصاد خانواده تنها محدود به خانواده های مرفه و ثروتمند نیست. این علم برای اقشار کم درآمد که اتفاقا دخل و خرجشان هم خوانی ندارد کاربرد های بیشتری خواهد داشت.از نکات قابل توجه در اقتصاد خانواده این است که افزایش درآمد به معنی بهبود معاش خانواده نیست بلکه افزایش درآمد افزایش هزینه ها را به دنبال خواهد داشت بلکه مدیریت هزینه ها ست که هنر گردانندگان اقتصاد خانواده را آشکار می_کند.خانواده ها نمی توانند هنگام مواجه با کمبود بودجه شان یک متمم بودجه بیاورند وقال هزینه های اضافی را بکنند بنابر این باید قادر باشند هزینه ها را مدیریت کنند.
مدیریت اقتصاد خانواده هم مثل تمامی شاخه های علم اقتصاد نیاز به اطلاعات دارد تا به بهترین نحو تصمیم گیری کند پیش از تصمیم گیری در خصوص هر مطلبی باید از خودتان بپرسید آیا هزینه های این کار ازعهده من بر می_آید؟ ویا اصلا نیازی به انجام این کار و هزینه هایش هست؟آنچه اقتصاد خانواده را منحصر به فرد می کند وجود ارتباطات درونی بین نقش های شغلی و خانوادگی است.با این وجود نباید فعالیت های اقتصاد خانواده را شوخی و سرگرمی دانست بلکه باید با جدیت و برنامه ریزی دقیق آنها را پیگیری کرد . این بدان معناست که تمام اعضای خانواده موظف اند از سیاست های اقتصادی خانواده در جهت پیشبرد اهداف آن تبعیت کنند.مدیریت اقتصادی خانواده در شرایط عادی باید بر اساس میزان درآمدهای هر یک از اعضای خانواده و هزینه ها تنظیم شود. همان طور که در خانواده، والدین باید مدیریت عاطفی، روانی و اجتماعی را اعمال کنند، در بحث هزینه کردن و ایجاد تعادل بین دخل و خرج نیز نیاز به مدیریت است. بخشی از نگرانی مالی خانواده ها، به این برمی گردد که آخر ماهوقتی که حساب و کتاب می کنند و دخل و خرج را به چرتکه می سپارند، تازه متوجه می_شوند که خرجشان، با دخلشان مساوی نبوده و احتمالا خرج، کمی تا قسمت قابل توجهی بیشتر بوده است. همین بیشتر بودن نیز، باعث می_شود این فکر به ذهن برسد که بله، ما چقدر فقیریم و در نتیجه، احساس و باوری از فقر، به فرد منتقل شود.این، درصورتی است که ما می_دانیم عادت های غلطی در حوزه فرهنگی اجتماعی و اقتصادی داریم که با شناسایی و رفع آنها، می_توانیم از این بی تعادلی دخل و خرج جلوگیری کنیم؛ و در نتیجه، از بروز این احساس فقر و ناامنی مالی. قسمتی از عادت های غلط مالی و اقتصادی ای را که در حوزه خانواده ها وجود دارد، با هم مرور می کنیم؛ عادت هایی که شاید، از وجود برخی از آنها، آگاهی لازم را نداشته باشیم و چون از قبل بوده اند، ما هم زیاد به آنها توجه نکرده ایم.
هر عادتی را، با پرسیدن کلمه چرا، می توان به چالش کشید؛ و اگر علت هایی که برای این کلمه چرا می آوریم، قابل قبول باشد، در آن صورت عادتی خوب و در غیر این صورت، عادتی است که از دیگران به ما رسیده و می توانیم و گاهی باید، کنارشان بگذاریم. تجمل گاهی به خاطر دیگران است و گاهی به خاطر تجمل دوستی خود آدم. مثلا کار شما با یک واحد آپارتمانی ۹۰ متری راه می افتد، اما خودتان را به زحمت افکنده و واحدی ۱۲۰ متری خریداری می کنید. در نتیجه پولی که بابت ۳۰ متر اضافه پرداخت می_کنید، شما را دچار زحمت مالی می کند. این اتفاق، گاهی به صورت عادت در ما شکل می_گیرد و اصلا فکر نمی کنیم که چرا باید این اتفاق بیفتد. ما، می توانیم از هر چیزی خوبش را داشته باشیم، اما درگیر زندگی تجملاتی نشویم. سادگی نیز برای خودش فلسفه و زیبایی هایی دارد. و البته سادگی مترادف با بد زندگی کردن نیست. باید تعریف هرکدام از این واژه ها را، در ذهنمان تغییر دهیم.
حالا این ماه کمی درآمدتان کمتر شده، یا خدای ناکرده عضوی از خانواده بیمار شده و هزینه ای اضافه را روی دوشتان گذاشته است. اصلا جدا از همه اینها، قانع بودن خودش یک فضیلت حساب می شود. حالا تا درآمد آدم زیاد شد، چرا باید برای خودش خرج بتراشد و دنبال امکانات بیشتر برود؟آدمی بنده طمع است و حرص؛ هرچقدر بیشتر خرج کند برای رسیدن به آرامش، نه تنها به آرامش نمی رسد، که همین جور توی مرداب هزینه ها فروتر خواهد رفت. لطفا تعریف ها را تمیز کرده و دوباره از اول میزانشان کنید: قانع بودن، به معنای بد زندگی کردن نیست؛ به معنای این است که شما تحمل تان بالاست و در بدترین شرایط هم، می توانید دوام بیاورید و البته اگر پول اضافه هم رسید، با برنامه ریزی خرجش خواهید کرد. وقتی خانه با یک لامپ کم مصرف، به اندازه مورد نیاز ما روشن می شود، چه نیازی به سه چهار تا لامپ و حتی لوستر؟
وقتی یک دستگاه گیرنده تلویزیون کار ما را راه می اندازد، چه نیازی به چند تا ال سی دی؟ وقتی تلویزیون برنامه خوبی ندارد، چه نیازی است که روشن باشد؟ وقتی نیازی به برنج اضافی نداریم، چه لزومی دارد که انباری را از آذوقه دوساله مان پر کنیم؟ اگر از چیزهایی که داریم خوب و حساب شده استفاده کنیم، به احتمال زیاد، به بسیاری از چیزهایی که احساس می کنیم باید داشته باشیم، نیاز پیدا نخواهیم کرد. تازه پول قبض هایمان هم کمتر خواهد شد. آنتونی رابینز می گوید که سعی کنید از نشست های فامیلی یا به تعبیر خودمان، نشست های غیبت مدارانه و بی_محتوا خودداری کنید؛ چون در این صورت شما با پیشرفت های مادی دیگران مواجه شده و دلتان می خواهد که کارهایی شبیه به آنها انجام بدهید، در حالی که ممکن است اهدافتان، چیزهایی دیگر باشند. سعی کنید خودتان باشید و این قدر دنبال چشم و هم چشمی نباشید.
البته باید باور کنیم که فرار کردن و چشم پوشی از حرف های در گوشی فامیل و مردم سخت است. ولی هدف نهایی شما، رهایی از استرس مالی است. نه بستن دهان دیگران. این سادگی و دوری از چشم و هم چشمی، و قتی که شما شأن اجتماعی بالایی هم داشته باشید، برای دیگران انگیزه بخش خواهد شد، چون دیگر نمی_توانند اتهام خسیس بودن و ناخن خشک بودن را به شما وارد کنند و این اتفاق را، از شعور بالای شما خواهند دانست. در این مورد، دیگر چیزی نگوییم، بهتر است؛ چون از فردا فروشنده ها دیگر مطالب یک دوست را نخواهند خواند. اما واقعیت این است که فروش، یک امر توافقی بین خریدار و فروشنده است.
جدا از اجناسی که قیمتی مقطوع داشته و تعدادشان زیاد هم نیست، باقی اجناس قابل چانه زنی و تخفیف هستند. لطفا به حرف های فروشنده ها هم در زمینه سود کمشان توجه نکنید.حتما به بورس اجناس رفته و اگر جایی نتوانستید خرید کنید، به مغازه های دیگر بروید. در این زمینه سعی کنید کوتاه نیایید؛ کاملا سنگدل باشید و تخفیف بگیرید. رابرت کیوساکی، می گوید وقتی که با همکارانش برای خرید خا نه و املاک می رفته، قیمت خیلی پایینی پیشنهاد می داده و بعد، می رفته بیرون. ممکن است در این جور مواقع، طرف حسابی شاکی بشود، اما اگر از هر ده تا معامله، دوتای آن هم به نفع شما تمام بشود، خودش کلی پول می شود. لابد این مثل معروف درباره بعضی از کشورها را شنیده اید که به آنها می گویند چرا گران خرید می کنند، جواب می دهند چون پول برای خرید ارزان ندارند. در گام اول، ارزان خریدن، یک برد حساب می شود. اما وقتی که هزینه های نگهداری و تعمیرات و… را حساب کنید، آن وقت است که قضیه فرق می کند. البته در این اصل نیز، باید حواستان به نیازها و خواسته ها باشد. دولت ها معمولا آخر هر سال، بودجه سال بعد را تنظیم می کنند تا بدانند که تکلیفشان برای یک سال چیست و چقدر درآمد داشته و چقدر خرج و هزینه دارند. شما، هم باید بودجه بندی سالانه داشته باشید، هم بودجه بندی ماهانه. بالاخره باید بدانید که تکلیفتان چیست. یک جورهایی، باید حسابداری خرج و دخلتان را انجام بدهید و حواستان باشد که چیزی این ور و آن ور نشود. جز این اگر باشد، بدون اینکه متوجه شوید، پول کم می_آورید. می گویند، پول قطره قطره به دست می_آید، اما سطل سطل از دست می_رود.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۸ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۳ ق.ظ

دیدگاه


+ 9 = چهارده