امپراطوری عظیم پارت دولت بزرگ ترکان

امپراطوری عظیم پارت دولت بزرگ ترکان

قسمت سوم
گروه تاریخ: پس از اشک دوم دقیقاً مشخص نیست چه کسی جانشین او شده، نامهایی همچون وَردان، وُنون، بلاش، خسرو و پارتامازیس آمده‌اند، با این حال بر سر کار آمدن نماینده شاخه فرزند کوچک‌تر یعنی فریاپت(حدود ۱۹۱ تا ۱۷۵ پیش از میلاد) امری مسلم است. درباره پادشاهی او و جانشینش فرهاد یکم (حدود ۱۷۵-۱۷۶ پیش از میلاد) تقریباً چیزی نمی‌دانیم، تنها در دو سند درباره پادشاهی فرهاد یکم آورده شده که او پس از شکست دادن قبیله »مردها« در البرز آیشان را به خاراکس نزدیک دروازه‌های مازندران کوچاند.
جانشین او مهرداد یکم (حدود ۱۷۱ تا ۱۳۸ پیش از میلاد) نخستین شاه بزرگ اشکانی است که دولت پارت را به جایگاه یک امپراتوری خاوری رساند.
شاهنشاهی:مهرداد یکم ۱۷۱ تا ۱۳۷/۱۳۸ پیش از میلاد) با آگاهی از شرایط نابه سامان دولتهای بلخی و سلوکی نخست به خاور لشکرکشی نمود تا سرزمینهایی که اوتیدم در زمان پادشاهی اشک دوم و لشکرکشی آنتیوخوس سوم گرفته بود بازپس گیرد.
در آن زمان در بلخ پس از مرگ اوتیدم، فرمانروایی دوپاره شده بود، دمتریوس پسر او دولتی در هند تشکیل داده و اوکراتیدس غاصب قدرت را در بلخ غصب کرده بود. اما مهرداد یورش اصلی خود را نه به خاور بلکه به باختر انجام داد. از مرگ آنتیوخوس چهارم اپیفان پس از یورش ناکامش به ایران که با پارتها تماسی پیدا نکرد، وضع سلوکیان بحرانی شد و شَهرَب ماد به نام تیمارخوس اعلام پادشاهی کرد. تیمارخوس پس از نبردهای طولانی از مهرداد شکست خورد و مهرداد ماد را نیز به فرمانروایی خود افزود و باکازیس نامی را به حکومت آن نشاند. با تسخیر ماد راه ورود به میانرودانباز شد و مهرداد با بهره جستن از پیکار میان دمتریوس دوم سلوکی و تریفون غاصب به میان رودان تاخت و بابل و سلوکیه را گرفت، وی در سلوکیه با عنوان »شاهنشاه« تاجگذاری کرد در حالی که منطقه نفوذش در ??? پیش از میلاد تا شهر اوروک در جنوب بابل گسترش یافته بود.
دمتریوس پس از غلبه بر تریفون و دلگرمی از دعوت مادها و شهرهای یونانی خود را آماده جنگ با مهرداد نمود. از سوی دیگر خود پارت مورد تهدید سکاها قرار گرفته بود. مهرداد که با جنگی دو سویه روبرو شده بود، خود با بخشی از سپاه به هیرکانیه رفت و وظیفه رودررویی با دمتریوس را بر دوش فرماندهان خویش گذاشت.
دمتریوس پس از کامیابی‌های آغازین وارد ماد شد ولی شکست خورد و زندانی شد. او را در ۱۴۰/۱۴۱ پیش از میلاد به هیرکانیه نزد مهرداد فرستادند. مهرداد دختر خود رودوگون را به همسری او درآورد تا بعدها بتواند نقشی مناسب با اهداف شاه پارتها ایفا کند.
سپس متوجه جنوب شد و سرزمینهای عیلام، شوش و پارس را در ۱۳۹ پیش از میلاد فرمانبردار خویش کرد. بدین ترتیب مهرداد توانست ظرف ده سال از ۱۴۸ تا ۱۳۸ پیش از میلاد با پیکارهای سخت و به برکت سپاه و سیاست جلب همکاری دودمانهای بزرگ، پارت را به مقام یک قدرت بزرگ برساند، وی نه تنها دولتی بزرگ ساخت بلکه برنامه‌ای برای اشکانی به ارث گذاشت. مهرداد یکم نخستین »شاهنشاه« اشکانی در ۱۳۹/۱۳۸ پیش از میلاد در گذشت و تاج و تخت را به جانشینش فرهاد دوم (از حدود ۱۳۸ تا ۱۲۹ پیش از میلاد) سپرد.
در زمان او دولتش که هنوز به اندازه کافی استوار نشده بود دوباره از دو سو مورد تهدید قرار گرفت؛ خطر یورشی از آسیای میانه و یورش آنتیوخوس هفتم سیدتس که کوشید در سالهای ۱۳۰/۱۲۹ پیش از میلاد سلوکیان را (برای آخرین بار) بر خاور چیره سازد، او توانست پارتها را در سه نبرد شکست دهد و بابل و ماد را تسخیر کند. فرهاد با آنتیوخوس وارد گفتگو شد اما شرایط شاه سلوکی را نپذیرفت و مترصد زمان مناسب شد. آنتیوخوس برای آسان نمودن تهیه آزوقه، سپاه خود را در پایگاه‌های زمستانی شهرهای گوناگون پراکند.
فرهاد به یاری تبلیغات ماهرانه ساکنان این شهرها را به هواداری از خود برانگیخت، سپس نقشه‌ای را به اجرا گذاشت که در آن تهاجم هم‌زمانی به سپاهیان آنتیوخوس پیش بینی شده بود که کاملاً کامیاب از آب درآمد و آنتیوخوس در نبرد پس از آنکه سربازانش رهایش نمودند شکست خورد و کشته شد (یا خودکشی کرد)، در نتیجه فرهاد بابل و ماد را گرفت و به طرح نقشه‌ای برای تاختن به سوریه دست زد. فرهاد باقی‌مانده سپاه آنتیوخوس را به سپاه خود افزود (ولی با آنان رفتاری سخت گیرانه داشت)، پیشتر نیز از مزدوران احتمالاً سکایی بهره جسته بود، فرهاد دستمزد این مزدوران سکایی را پس از پیروزی بر آنتیوخوس نپرداخت پس آنان شوریدند و بر ایران یورش برده حتی بر میانرودان نیز دست انداختند، در جنگ میان فرهاد و سکاها زمانی که مزدوران یونانی سپاه پیشین آنتیوخوس در لحظه سرنوشت ساز نبرد ۱۲۸ پیش از میلاد) به ایشان پیوستند در میدان رزم کشته شد. اکنون ایران در وضع ناگواری قرار گرفته بود چرا که قبایل جنگجوی یو-تشی به دولت یونانی – باختری (بلخی) تاخته و در حدود ۱۳۵ تا ۱۳۰ پیش از میلاد باختر را اشغال نمودند.
اردوان یکم در چنین شرایطی جانشین فرهاد دوم شد. او نیز نتوانست خطر را دور نماید و سکاییان توانستند در خاور ایران یعنی زرنگ استقرار یابند؛ از آن پس نام درنگیانه به سیستان تغییر یافت. اردوان در نبردی در حدود ۱۲۳/۱۲۴ پیش از میلاد در نبردی جان باخت.
خطر همچنان شاهنشاهی پارت را تهدید می‌نمود. نشانه‌های فروپاشی در میانرودان دیده می‌شد، هوسپائوسینس امیر عرب در حدود ۱۲۷ پیش از میلاد شهر انطاکیه در مصب دجله و فرات در کنارخلیج فارس را گرفت و آنجا را خاراکس هوسپائوسینس نامید. سپس بابل و احتمالاً سلوکیه را گرفت اما هیمروس سردار اشکانی او را پس راند و به نام خود در سلوکیه سکه زد.
وظیفه نوسازی قدرت اشکانی بر دوش پسر اردوان یکم یعنی مهرداد دوم ۱۲۴/۱۲۳ تا ۸۷/۸۸ پیش از میلاد) افتاد.
او نخست در ۱۲۱/۱۲۲ پیش از میلاد بر هوسپائوسینس لشکر کشید و او را شکست داده تبدیل به امیری دست نشانده کرد. بدین سان میانرودان تا رود فرات از جمله شهر مرزی مهم دورا-اروپوس در سال ۱۱۳ پیش از میلاد به قلمرو شاهنشاهی اشکانی پیوست. سپس دولتهای کوچک شمالمیانرودان یعنی گوردی ین، آدیابن و اُسرائن فرمانبردار پارتیان شدند. آنگاه به خاور و سکاییان روی آورد و پس از لشکرکشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود. وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله دوباره ایران شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاهی دست نشانده بر تخت پدر نشاند که او نیز ناچار »هفتاد دره« را در حدود ۱۰۰ پیش از میلاد به ایران واگذاشت. در سال ۹۶ پیش از میلاد نخستین دیدار میان اورباز فرستاده مهرداد دوم و کورنلیوس سولا فرمانده سپاه روم با موضوع ابراز دوستی مهرداد و در حقیقت آگاه شدن از اهداف رومیان روی داد. مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران بازگرداند و همچون نیای همنامش، خود را »شاهنشاه« نامید. او با ووتی فغفور چین از سلسله هان ۱۴۱ تا ۷۸ پیش از میلاد) روابط سیاسی و بازرگانی برقرار نمود و زبان ایرانی را در نوشتارهای پادشاهی باب نمود.
فرهنگ و تمدن:رشد ایران گرایی را می‌توان از دوره مهرداد یکم به روشنی دید. شکل و شمایل ایرانی تر شده چهره مهرداد یکم که با جامه‌ای باشکوه، گیسوانی بلند و ریشی انبوه و تاج بر سر در پشت سکه‌های آن دوره بی گمان نشان دهنده افزایش پیوندها با محیط ایرانی و جدا شدن از یونانی گرایی است؛ گزیدن نامواره »شاهنشاه« نیز نشانه‌ای دیگر از توجه به سنتهای هخامنشی است.
ظاهراً شکی نیست که مدیریت دربار اشکانی برای اداره کشور از زبان آرامی بهره می‌جستند (مدارک یافته شده در نسا) و این دلیلی است از دید دشمنانه آنان نسبت به زبان یونانی، زیرا سرانجام نیز کاربرد زبان یونانی را منسوخ نمودند. گام بعدی آنان در این زمینه ایجاد زبان اداری ایرانی بود.
§باتری تیسفون (باتری بغداد):در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستان شناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون ابزارهایی از دوران اشکانی را یافتند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیل‌های الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانی ساخته شده و به کار برده می‌شده‌اند. او این پیل‌های تیسفون را Bagdad Battery نامید. اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازه‌ای تعجب و شگفتی جهانیان را بر انگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و امریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقاب‌های پرنده و کشتی‌های فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند، و آن را فراتر از دانش اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از گالوای ایتالیایی۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند. یونانیان و مصریان با الکتریسیته ساکن آشنایی داشتند. پارتیها (اشکانی) در بغداد در فاصله سالهای ۲۵۰ق. م تا ۲۲۴ پ. م. باتری الکتریکی ساختند. شرکت جنرال الکتریک این باتریها را شبیه‌سازی کرده است.
۲۰۰۰ سال پیش از اینکه کنت ولتا الکترودهای مشهور خود را به پای قورباغه متصل کند، باتری الکتریکی مورد استفاده? پارتیان بوده. این باتریها به باتری‌های بغداد مشهورند. با روش “تعیین عمر کربنی (Radiocarbon dating)”دریافتند که قدمت این پیل‌ها به ۲۰۰ پ. م. می‌رسد. این پیلها دارای بدنه? بیرونی از جنس ارتن ور بوده که حاوی میله‌ای آهنی است و به وسیله? بخشی از بدنه? مسی (میله? آهنی درون استوانه? مسی) ایزوله شده است. زمانی که درون محفظه با محلولی الکترولیت مانند آبلیمو پر شود، این وسیله جریان الکتریکی خفیفی تولید می‌کند. آزمایش‌های بعدی نشان داد که این وسیله ممکن است برای آبکاری جواهرات به کار می رفته.
در سال ۱۹۳۸ باستان شناس آلمانی ویلهلم کونیگ که در آن زمان اداره? موزه? بغداد را به عهده داشت، در زیر زمین این موزه به جعبه‌ای برخورد که شیئ (اشیا) عجیبی در خود داشت. او پس از تحقیقاتی به این نتیجه رسید که این وسیله شبیه یک باتری مدرن است. او در مقاله‌ای این مطلب را منتشر کرد و از این وسیله با عنوان باتری باستانی یاد کرد که برای آبکاری و انتقال لایه‌ای از طلا یا نقره از سطحی به سطح دیگر به کار می‌رفته. وی همچنین این تئوری را مطرح کرد که احتمالاً با اتصال چند باتری باستانی قادر بودند که (ولتاژ) خروجی بیشتری تولید کنند.
ویلارد گری (Willard Gray)، یک مهندس برق شرکت جنرال الکتریک در ایالت ماساچوست، پس از مطالعه? مقاله? کونیگ تصمیم گرفت این باتری را بازسازی کند. زمانی که او درون کوزه? سفالین را با آب انگور، سرکه یا محلول سولفات مس پر کرد موفق به تولید ولتاژ حدود ۱،۵ تا ۲ ولت شد. در ۱۹۷۸ دکتر اگبرشت مصر شناس مشهور نمونه‌ای از باتریهای بغداد را بازسازی کرد و آن را با آب انگور پر نمود و توانست ولتاژ ???? ولت تولید کند که از آن برای طلاکاری یک پیکره? نقره‌ای استفاده کرد.
او از این آزمایش نتیجه گرفت که بسیاری از اشیای باستانی که در موزه‌ها به عنوان طلا در نظر گرفته می‌شوند ممکن است نقره‌هایی باشند که آب طلا داده شده‌اند. نمونه‌های بیشتری از این باتری‌های باستانی در سال ???? توسط دانشجویان دکتر Marjorie Senechal، استاد ریاضیات و تاریخ علم در کالج اسمیت ماساچوست، ساخته شد. آنها با پر کردن کوزه? آن با سرکه قادر به تولید ولتاژ ۱،۱ ولت بودند. علاوه بر تئوری استفاده از این باتریها برای آبکاری فلزات، تئوری‌های دیگری مبنی بر استفاده? پزشکی یا موارد دیگر داده شده است.
ایرانیان از این پیل‌های الکتریکی جریان برق تولید می‌کردند و از آن برای آبکاری اشیا زینتی سود می‌جستند. اما در پهنه دریانوردی ایرانیان از این اختراع جهت آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و تخریب آنها استفاده می‌کردند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۶:۰۷ ق.ظ

دیدگاه


هشت × 1 =