آسیب های افراط دراحساس گناه پس ازطلاق

آسیب های افراط دراحساس گناه پس ازطلاق

گروه خانواده وسلامت:برخی افراد پس از طلاق گرفتن احساس گناه می کنند و نمی توانند زندگی وگذشته خود را فراموش کنند و در مورد فرزندان و همسرشان حس مسئولیت می کنند و خود را مقصر می دانند .گاهی اوقات ما به این احساس گناه با افراط در بخشش کودکانمان و نادیده گرفتن رفتارهای منفی او واکنش نشان می_دهیم.
این مسئله و رفتارها به آینده و تربیت درست فرزندمان ضربه وارد می کند؛ با داشتن احساس مسئولیت مناسب، می توانیم کمک بیشتری به خود و فرزندمان بکنیم. برخی افراد نیز به خاطر همین احساس گناه نسبت به فرزند، سال ها در یک زندگی مشترک آسیب زا می مانند! همه ما در مقاطعی از زندگی مان احساس گناه را تجربه کرده ایم. بسیاری از مردم فکر می کنند که داشتن این احساس ناسالم است اما برخی از روانشناسان معتقدند، وجود این احساس خوب است؛ زیرا موقعی که ما احساس گناه داریم، خودمان را مسئول کارهای اشتباهی که انجام داده ایم می_دانیم. تنها مسئله برای ترس از احساس گناه این است که گاهی اوقات در درون ما باقی می_ماند و موجب آسیب هیجانی زیاد و گاهی اوقات شدت احساس گناه دارید، یک واکنش طبیعی است.اما گاهی اوقات شدت احساس گناه بسیار زیاد است و افراد نمی توانند به صورت منطقی فکر کنند، چون زمان سختی را پشت سر می گذارند و نمی توانند بیان کنند که چه احساسی دارند. بعد از یک دوره زمانی، این احساسات نیرومند می شود و به خشم و افسردگی می انجامد. هیجان هایی که آسیب بیشتری به افراد وارد می کنند.یکی از احساس های رایج بعد ازطلاق، احساس گناه نسبت به فرزند است. این احساس در مواردی خیلی شدید می شود؛ مثلا وقتی شما پیشنهاد دهنده طلاق باشید، یا گمان کنید که شاید تلاش لازم را برای بهبود رابطه انجام نداده اید، یا زمانی که دیگران دائما شما را به خاطر سرنوشت فرزندتان و تصمیم طلاق، سرزنش می کنند.
برخی والدین قبل از طلاق به خاطر احساس گناه نسبت به فرزند، حاضر به طلاق نیستند برخی نیز بعد از طلاق همچنان احساس گناه می کنند چون فکر می کنند باید تحت هر شرایطی به خاطر فرزندشان می ماندند. می خواهیم این چالش سخت را با کمک تحقیقات علمی روان شناسان بررسی کنیم. شاید به کاهش شدت احساس گناه شما کمک کرد.درواقع بسیاری از والدین وقتی با مطالعه کتب و نشریات مختلف در زمینه پیامدهای طلاق برای کودکان، رو به رو می شوند از خود می پرسند که آیا به خاطر بچه ها بهتر نبود به یک ازدواج پر از درگیری ادامه می دادم؟از لحاظ منطقی باید بگویم که بهتر شد طلاق گرفتید زیرا تحقیقات از این عقیده حمایت می کنند. برای مثال تحقیقی بر روی کودکان پیش دبستانی که والدینشان نمی توانستند با هم بسازند، نشان داد اگر والدین طلاق می گرفتند، کمتر از مواقعی که با هم می ماندند، بچه هایشان غیرقابل کنترل و ضداجتماعی می شدند.
در تحقیق طولی دیگر روی جوانان نیز، کودکان والدینی که در تعارض مکرر بودند و سپس طلاق گرفتند بهتر از کودکان والدینی بودند که به ازدواج پرتعارض خود ادامه می دادند. بنابراین پایان گرفتن یک ازدواج پرتعارض اگر به استرس های شدید و بی پایان بچه ها پایان دهد، برای آن ها سودمند خواهدبود.اگر زوجی به صورت مداوم تعارض و درگیری دارند به طوری که محیط خانه را پرتنش کرده و این تعارض با طلاق کم می شود (و البته اقدامات لازم مانند مراجعه به روان شناس، در کاهش تنش کمک نکرده) بهتر است به خاطر خودتان و فرزندتان طلاق بگیرید؛ اما اگر والدین بتوانند تعارض خود را از بچه هایشان پنهان کنند و یا تعارضشان کم و بدون درگیری و تنش باشد، برای بچه ها (نه لزوما شما) بهتر است که به زندگی مشترک ادامه دهید.کمی با خودتان خلوت کنید و ببینید چرا خودتان را سرزنش می_کنید و درواقع دلیل یا دلایل اصلی احساس گناهتان چیست؟ آیا این دلایل واقعی است؟ این احساس آیا به شما کمک می کند؟ با پاسخ به این گونه سوال ها متوجه می شوید گاهی ما ملاک درستی برای این احساس گناه نداریم و اگر هم ملاک درستی وجود داشته باشد، این قدر که ما به آن شاخ و برگ دادیم، واقعی نیست.
می خواهم بگویم به حق و به اندازه احساس گناه داشته باشید.حس پشیمانی با احساس گناه فرق دارد. احساس گناه معطوف به خود فرد است، اگر زیاد باشد ناکارآمد است و عموما منجر به رفتارهای مقابله ای منفی می شود. در مقابل احساس پشیمانی معطوف به رفتار فرد است عموما کارآمد است و باعث انجام رفتارهای سالم می شود.وقتی احساس گناه داشته باشید خودتان را آدم بدی می دانید و لایق تنبیه اما وقتی احساس پشیمانی داشته باشید، رفتارتان را بد می دانید و تلاش سالم برای جبران خواهید کرد.وقتی احساس گناه شدید باشد، والدین دست به اقداماتی می زنند تا به هر طریقی این احساس را کم کنند. مثلا والدین ممکن است دائما برای فرزند خود هدایای گوناگون بگیرند و او را غرق در اسباب بازی کنند؛ والد دیگری ممکن است روش تربیتی سهل انگارانه را اتخاذ کند و از هرگونه تنبیه و محدودیت کودک خود اجتناب کند؛ والد دیگر در حضور کودک، والد مقابل را سرزنش کند تا به کودک بفهماند که من مقصر نبودم و… تمام این اقدامات در پاسخ به احساس گناه شدید است که نه تنها مشکلات کودک را تخفیف نمی دهد، بلکه باعث تشدید رنج کودک هم می شود.درست است که کودکان بعد از طلاق دچار آسیب هایی می شود که البته شدت آن بسته به سن کودک و نوع طلاق و خیلی از عوامل دیگر متفاوت است، اما می توانید شدت این آسیب ها را با مدیریت صحیح و برخورد سنجیده کاهش دهید. درواقع اگر نتوانستید جلوی آسیب را بگیرید اما می توانید جلوی آسیب بیشتر را بگیرید.کارهای زیادی در این حوزه می شود کرد. این که به صورت منطقی و متناسب با سن کودک، علل جدایی را برایش شرح دهید؛ به فرزندتان کمک کنید تا عواطف و احساساتش را بیان کند به رابطه میان فرزند و همسر سابقتان احترام بگذارید و…خیلی از کارها را هم نباید انجام دهید؛ مثلا از بچه های خود به عنوان یک پیام رسان استفاده نکنید.
از جنجال و درگیری با همسر سابقتان بپرهیزید؛ بر سر فرزند با همسر سابقتان رقابت نکنید و…مجموعه این بایدها و نبایدها را می توانید از منابع مختلف جویا بشوید که در نهایت به فرزندتان کمک می کند.این فقط شما نیستید که بعد از طلاق، ممکن است دچار احساس گناه شود؛ فرزندان نیز بعد از طلاق ممکن است دچار احساس گناه شوند. تفکر خودتقصیری در کودکان گاهی باعث می شود که آنان خود را مسئول طلاق والدین بدانند و حتی خود را برای این امر سرزنش کنند. به خصوص در مواقعی که والدین در دعواهای خود دائما نام کودک را می_آورند یا این که به فرزند خود بگویند: »اگر تو نبودی زودتر از پدرت طلاق می گرفتم«.بنابراین مراقب برخوردهای خود با کودکتان باشید و در حضور آن ها با همسر سابق خود جر و بحث نکنید.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۴۹ ق.ظ

دیدگاه


+ هشت = 16