کمال عرفان در پرتو اندیشه های مولانا

کمال عرفان در پرتو اندیشه های مولانا

فاطمه مهدوی
گروه فرهنگی:جلال الدین محمد مشهور به مولانای رومی یکی از شاعران بزرگ و نامی ایران زمین محسوب می شود که با به اوج رساندن شعر عرفانی، نقش مهم و تاثیرگذاری را در رشد و توسعه شعر و ادب این سرزمین ایفا کرد.
وی در ششم ربیع الاول ۶۰۴ هجری قمری در بلخ دیده به جهان گشود و از دوره کودکی در کنار پدر اندیشمند خویش بهاءالدین ولد دانش رایج آن روز را فراگرفت. پس از مدتی مولوی به همراه پدر به مکه رفت و در هنگامه سفر موفق شد عطار نیشابوری عارف بزرگ آن روزگار را دیدار کند.
پس از آنکه کتاب »اسرارنامه« را از وی هدیه گرفت، نخستین جرقه های سرودن شعرهای عرفانی در وجود او زده شد. این شاعر وارسته پس از به پایان رساندن سفر و بازگشت به قونیه پدر را از دست داد و به جای وی به ارشاد مردم همت گماشت و در این هنگامه برهان الدین محقق ترمذی از مریدان پدر خویش را در جایگاه آموزگاری دانا و فرهیخته برگزید و از دانش او بهره مند اما پس از مدتی با شمس تبریزی آشنا شد و این امر در روح و جان او تاثیر بسیاری گذاشت و سبب دگرگونی احوال او و ترک مجلس های وعظ و سخنرانی شد.
بعد از این واقعه مولانا در مسیر سرودن شعرهای عرفانی گام برداشت و اینگونه این دگرگونی در زندگی وی، سبب حسادت مریدان شد چنانچه آنان برای آنکه او را به زندگی پیشین خویش بازگردانند به آزار شمس تبریزی پرداختند و این امر شمس را برآن داشت تا قونیه را ترک کند، ناپدید شود و هرگز بازنگردد و مولوی تا پایان عمر از دیدار شمس تبریزی محروم شد و هیچ گاه خبری از او نیافت.
پس از این رویداد وی با بزرگانی چون صلاح الدین زرین کوب و حسام الدین چلپی آشنا و این دیدارها سبب خلق اثر ارزنده »مثنوی معنوی« در شش دفتر با شش هزار بیت شد. این عارف برجسته علاوه بر این اثر ارزشمند آثار منظوم و منثور دیگری چون »غزلیات شمس، رباعیات، فیه ما فیه، مکاتیب و مجالس سبعه« را از خود برجای گذاشته است. سرانجام مولانای رومی پس از آنکه سال ها عمر ارزشمند خویش را صرف سرودن و نوشتن شعرها و نثرهای زیبای فارسی کرد، در پنجم جمادی الاخر ۶۷۲ هجری قمری در ۶۸ سالگی دیده از جهان فروبست.
مهدی محبتی درباره اثرهای ارزنده مولانا بیان داشت: مولوی دارای پنج اثر اصلی است که مثنوی معنوی، دیوان کبیر یا غزلیات شمس، فیه مافیه، مجالس سبعه و مکتوبان(نامه ها) را شامل می شود. اما این کتاب ها هر کدام از نظر سطح علمی بسیار متفاوت هستند. به عنوان نمونه دیوان کبیر دارای دو نام است زیرا مولانا به دلیل علاقه فراوانی که به شمس تبریزی داشت، نام دیوانش را به غزلیات شمس تغییر داد. این کتاب حاصل بی تابی ها و شوریدگی های مولوی به شمار می_رود اما مثنوی معنوی بیشتر حالت عرفانی و خویشتندارانه وی را نشان می دهد و در اصطلاح عرفانی او در دیوان شمس در حالت »بی خود« یعنی بی خبر از این دنیا و در مثنوی »به خود« به معنای آگاهی از این جهان محسوب می شود. وی در ادامه افزود: مثنوی معنوی برای تمام افراد و غزلیات شمس برای خواص به شمار می رود. مکتوبات وی شامل نامه هایی است که مولانا برای بزرگان شهر برای برطرف کردن نیازهای مردم و مسایل دیگر می نوشت.
فیه مافیه دربردارنده سخنرانی های این شاعر نامی است که شاگردان وی این سخنرانی ها را مکتوب و مجالس سبعه نیز هفت مجلس سخنرانی مولوی را بیان می کند، این اثر از نظر موضوع بسیار مدون محسوب می شود اما در فیه مافیه پراکندگی موضوع ها بی شمار است. البته مجالس سبعه پیش از آشنایی این عارف وارسته با شمس تبریزی نگاشته شده که بیشتر از زهد حکمت، قرآن و حدیث سخن می گوید، گرچه در این اثر نیز اندکی از شیدایی مولانا و عرفان نیز مشاهده می شود.
این استاد زبان و ادبیات فارسی درباره اندیشه_های محوری مولوی در اثرهای ارزنده_اش، بیان داشت: اندیشه های مهم این شاعر برجسته انسان محوری، تحلیل احساس های انسان ارتباطش با خدا، جهان و جان محسوب می شود. اگر مولوی را در مثلثی قرار دهیم، در صدر آن می_توان جان جهان، یکی از قاعده ها جهان و قاعده سوم جان را قرار داد.در واقع اندیشه مهم مولانا در آثارش تبیین، تحلیل و ارتباط این سه ضلع با یکدیگر است.
محبتی درباره سبک مولانا در اثرهایش تصریح کرد: سبک مولوی در آثارش بینابین به شمار می_رود که اندکی از ویژگی های سبک خراسانی و فنی را در خود دارد؛ همچون سفرنامه ناصر خسرو که دارای سبکی میانه است و در آن آیه حدیث و صنایع ادبی به کار برده شده و افراطی به شمار نمی رود. سبک نثر این شاعر بزرگ بینابین است و سبک نظم وی عراقی محسوب می شود. اثرهای او از واژه ها، جمله ها و جهان بینی ویژه_ای برخوردار است که در سه سطح زبان واژگان و اندیشه ها باید بررسی شود. از ویژگی_های بیان مولانا در منظومه ها و شعرهایش غلبه روح موسیقی که حتی بر معنا هم پیشی می_گیرد، رهایی از قید و بندهای دستوری صمیمیت با مخاطب به شمار می رود. از نظر معنایی مولانا یک روانکاو بسیار توانایی به شمار می رود که به تدریج تمامی حقیقت ها را برای همگان آشکار می سازد. به این دلیل که این عارف فرهیخته در آثارش از روش شهودی (یعنی اینکه به وسیله جان به حقیقت دست یافته نه با استدلال و تمثیل) بهره می برد نه از شیوه عقلی، بسیار دست نوشته های او موفق و ماندگار شده است.وی همچنین عنوان کرد: مولانا در اثرهایش بیان کرده» عطار چو روح بود و سنایی دو چشم او، ما از پی سنایی و عطار آمده ایم«. وی از نظر شعری بیشتر پیرو سنایی و عطار است و البته از سبک های شعری خاقانی و نظامی و شاهنامه فردوسی نیز بهره برده و پس از مولانا نیز شاعران بسیاری از سبک بیان او تاثیر پذیرفته اند. عبدالرحمن جامی تلاش کرد که به سبک مولانا نزدیک شود اما نتوانست به این هدف دست یابد و پس از او شاعران دیگری چون شیخ محمود شبستری، شیخ بهایی و حاج ملاهادی سبزواری نیز از او تاثیر پذیرفته اند. در واقع باید عنوان کرد که قله کمال شعر عرفانی مولانا، این نوع از شعر را به اوج رساند. مقدمه شعر عرفانی از سنایی آغاز و با عطار بسیار رشد پیدا کرد و با مولوی به اوج رسید.
این استاد زبان و ادبیات فارسی از چگونگی آشنایی شمس تبریزی با مولانا سخن گفت و یادآور شد: مولانا پیش از آشنایی با شمس تبریزی عالمی محسوب می شد که علمش همچون کوهی بر شانه های وی سنگینی می کرد، آشنایی با شمس این کوه علم را از روی شانه های وی برداشت و به او یاد داد تا با دل، جان و احساس خویش زندگی کند و تنها متاثر از یافته های خویش نباشد بنابراین شمس تبریزی خواندن کتاب های مختلف را برای این شاعر بزرگ ممنوع کرد و پس از آن لذت آزادی از خود و دیگران و عشق را به وی چشاند و از آن پس این عارف نامی در عشق و خلاقیت تولد دیگری یافت.
باید بیان داشت که شمس در واقع چیزی به مولوی نیاموخت اما او را از خویشتن رها کرد. در یک تمثیل شخصیت مولانا، پیش از آشنایی با شمس را می توان همچون آتشفشانی دانست که گدازه ها در درون آن حبس شده و وی را آزار می_داده اند بنابراین پس از این دیدار برای بیرون راندن این گدازه ها همچون آتش فشانی فوران کرد و توانست به خود واقعی خویش دست یابد.
محبتی درباره سرنوشت شمس تبریزی گفت: شمس هیچ گاه به دست هیچ فردی کشته نشده است زیرا مولانا در نامه هایی که به علاء الدین کیقباد پادشاه سلجوقیان رم نوشته هرگز به این مساله اشاره نکرده به گونه ای که حتی در تاریخ عنوان شده که شمس تبریزی را در نزدیکی شهر خوی در شمال غرب ایران نیز مشاهده کرده اند.
این عارف فرهیخته هرگز از قتل شمس سخن نگفت چنانکه در بیتی در این زمینه عنوان کرده است: »کی گفت که آن زنده جاوید بمرد/ کی گفت که آفتاب امید بمرد/آن دشمن خورشید در آمد بر بام/دو دیده ببست و گفت خورشید بمرد«. با توجه به چنین شواهدی شمس تبریزی در غربت درگذشت. البته او را شمس پرنده نیز نامیده اند زیرا ناگهان مولانا را ترک کرد. به این دلیل می دانست؛ اگر بیشتر همدم وی شود، این عارف نامی از عشق او لبریز خواهد شد و به تدریج از این شیفتگی او نسبت به وی کاسته می شود. در واقع شمس دریافته بود که مولانا از وجود وی اشباع می شود برای اینکه او به آن مرحله نرسد، در اوج عاشقی این شاعر را رها کرد. این امر نبوغ وی را نشان می دهد تا بتواند همواره او را شیفته خود نگاهدارد.
وی با بیان اینکه مولوی رومی کمک بسیاری به رشد و پیشرفت زبان و ادبیات فارسی کرده است اظهار داشت: مولانا از نظر زبان، اندیشه، صورت_ها و قالب و اوزان شعری نه تنها در پیشرفت عرفان بلکه در ادبیات فارسی نیز بسیار تاثیرگذار بوده است. او تنها شاعری به شمار می رود که دیوان شعری او ۴۸ وزن مختلف را در خود دارد، حتی حافظ شیرازی نیز به این میزان از تنوع وزن_های شعری برخوردار نیست.
همچنین هیچ شاعری به اندازه مولانا چنین آوازه و شهرتی را در جهان معاصر ندارد و همواره بر آوازه او در دنیا با ترجمه و فروش کتابهایش بیش از پیش افزوده می شود. اندیشه های وی همواره از گذشته تاکنون در جای جای دنیا تاثیر گذار بوده است.محبتی در پایان افزود: روز بزرگداشت مولانا روز گرامیداشت معرفت محبت و عشق محسوب می شود. اگر مولانا مطرح نشود جوانان به طرف عرفان های عجیب بیگانه خواهند رفت و بیشتر از دین دور می شوند بنابراین اگر به دین اسلام و حقیقت آن علاقه مند هستیم، باید اجازه دهیم تا اندیشه های مولانا بیشتر در جامعه مطرح شود تا جوانان جذب آن شوند. مثنوی معنوی خود بازتاب تفسیر قرآن به شمار می رود و بیشتر از هر چیزی قرآن در این اثر ارزنده تاثیر گذاشته است.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۰۶ ق.ظ

دیدگاه


7 − دو =