کالبد شکافی آرای باطله با ۱۵ بُرش

کالبد شکافی آرای باطله با ۱۵ بُرش

مهرداد خدیر
گروه تحلیل : دلیل اصلی قطعا موارد شغلی و تحصیلی است اما جدای این شماری از ما هم با خودمان و دیگران رو راست نیستیم.
شخص رای می‌دهد تا به مسوول گزینش بگوید رای داده‌ام و سفید می‌اندازد تا برای دوستی که مخالف است توجیهی داشته باشد. هم رای بدهیم و هم با باطله رای ندهیم سبب می_شود در هر دو سو احساس طرد نکنیم.
مولانا می گوید: ای برادر!‌موضعِ ناکِشته باش/ کاغذِ اِسپیدِ نابِنْوِشته باش/ آنان که رای سفید (‌سپید و اسپید به قول مولانا) انداختند شاید می_خواستند به توصیه خداوندگار عرفان و ادب عمل کنند اگرچه گفته خودت کاغذ سپید باش و نگفته کاغذ سفید بینداز! یک هفته بعد از انتخابات ۱۱ اسفند مهم‌ترین بحث دربار? آن بیش از اختلافات درون اردوگاه اصول‌گرایی و کاهش فاحش نرخ مشارکت میزان بالای آرای باطله است تا جایی که در برخی حوزه‌ها رتبه دوم یا سوم را به خود اختصاص داده است.
هر چند همواره بخشی از آرا سفید و مخدوش و باطله بوده ولی از ۱۴۰۰ به این طرف به یک پدیده جدی تبدیل شده و دلیل اصلی آن هم شرکت کنندگانی است که به هر دلیل ناگزیر یا علاقه مند به حضور پای صندوق رای هستند ولی نامزد مورد نظر و مطلوب را نیافته اند.
درست است که آرای باطله همیشه بوده اما چنانچه اشاره شد از ۱۴۰۰ شکل دیگری به خود گرفته و مجال بالیدن به تمام نرخ مشارکت را ستانده و برخی بر این باورند به نسبت باید از کل آرا کسر شود و مشارکت به حساب نمی آید.
در انتخابات سال ۸۰ سید عطاءالله مهاجرانی به طعنه با آقای فلاحیان که در رقابت با سید محمد خاتمی مثل چند نفر دیگر به میدان آمده بود شرط بست که آرای او از باطله هم کمتر خواهد شد و همین نشان می‌دهد در آن زمان آرای باطله زیاد نبوده وگرنه نیاز به این طعنه نبود چون در حال حاضر رقیب اصلی باطله شده!
در کالبد شکافی آرای زیاد باطله و سفید و مخدوش از ۱۵ منظر می‌توان قضیه را بررسی کرد:
۱٫ دلایل استخدامی و تحصیلی؛ اولین موضوعی که به ذهن همه متبادر می‌شود این است که کارمندان، سربازان، مددجویان، دانشجویان و خلاصه هر که دستی زیر ساطور دولت دارد در عین این که نامزدی نیافته یا علاقه و تعلق خاطری ندارند اما احساس می‌کنند ثبت کد ملی و رای دادن‌ آنان در وضعیت استخدامی، تحصیلی یا امدادرسانی اثر می‌گذارد پای صندوق می‌روند ولی به جای رای واقعی رای سفید می‌اندازند یا به جای نام نامزد کلمات دیگر می‌نویسند. آنان برای مُهر شناسنامه آمده بودند و حالا ثبت کدملی و این هدف را این گونه تامین می‌کنند. بی‌تردید این مهم‌ترین دلیل است و تا ۵۰درصد و بلکه بالاتر را می توان به این امر نسبت داد. البته مهم‌ترین دلیل برای آرای باطله و نه مشارکت. از این رو مخالفان را هم خلع‌سلاح می‌کند که همه را به این فقره نسبت می‌دهند.
۲٫ سرگیجه از خلق‌الساعه‌ها؛ در انتخابات اخیر آن قدر فهرست‌های خلق‌الساعه و به تعبیر دکتر حداد، پاجوش پای چنار رویید که رای دهندگان سنتی هم نمی‌دانستند کدام اصلی است و برخی گیج شده بودند.
شورای نگهبان هم با رفتار خود یا چهره‌های مشهور را حذف کرده یا انگیزه ثبت‌نام باقی نگذاشته بود و فهرست‌ها پر شد از اسامی ناآشنا و بعضی از سر عجز از یافتن نامی که بپسندند چاره‌ای نداشتند رای سفید بیندازند و در موقعیت دیگر چنین نمی‌کردند.
۳٫ کلیت وظیفه شرعی؛ با توجه به تاکید رهبری و برخی مراجع بر مشارکت نزد برخی اصل حضور تکلیف بود نه ننوشتن نام خاص و اصل حضور را به منزله حمایت از اصل انجام دادند و وارد ذیل آن نشدند. حتی شرکت کننده‌ای نام شهیدان کربلا را نوشت و دیگری تصریح کرد برای اطاعت از رهبر آمده است و همین را روی برگه نوشت. اینها دیگر مخالف نظام نبودند.
۴٫ تفسیر رای اعتراضی؛ حسن روحانی توصیه کرده بود رای اعتراضی بدهید. درست است که علی مطهری در تهران رای به خود و رفقایی را که بعضا خیلی هم با او هم سو نبودند مصداق رای اعتراضی می‌دانست ولی خیلی‌ها رای سفید و باطله را مصداق رای اعتراضی دانستند و حتی روی برگه نوشتند اعتراض داریم. بنا بر این بخشی از آرای باطله را می‌توان تفسیر همان رای اعتراضی دانست اگرچه مخالفان شرکت می‌گفتند چون نرخ مشارکت را بالا می‌برید صدای اعتراض‌تان پژواکی نخواهد داشت و به عکس استمرار این روند را تایید می‌کنید.
۵٫ زیست دو گانه؛ شماری از ما ایرانیان با خودمان و دیگران رو راست نیستیم. شخص رای می‌دهد تا به مسوول گزینش بگوید رای داده‌ام و سفید می‌اندازد تا برای دوستی که مخالف است توجیهی داشته باشد. این دوگانگی تازگی‌ها در نام‌گذاری فرزندان هم بروز کرده و علاقه به دو اسم اسلامی- ایرانی فزونی گرفته است هر چند گاه از سر تلفیق گرایی ماست. این که هم رای بدهیم و هم با باطله بیندازیم و در واقع رای ندهیم سبب می‌شود در هر دو سو احساس طرد نکنیم.
مولانا می‌گوید:
در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
یعنی درباره سه چیز با دیگران صحبت نکن. این که کجاها رفت و آمد داری و چقدر درآمد و دارایی داری و چه دیدگاهی داری. با شرکت کردن اما رای سفید انداختن موضع خود را هم پنهان می‌کنیم و باز به یاد شعر مولانا می‌‌افتیم:
ای برادر!‌موضعِ ناکِشته باش
کاغذِ اِسپیدِ نابِنْوِشته باش
آنان که رای سفید (‌سپید) انداختند شاید می‌خواستند به توصیه خداوندگار عرفان و ادب عمل کنند اگرچه گفته خودت کاغذ سپید باش نگفته کاغذ سفید بینداز!
۶٫ رای به نماینده رد شده؛ در برخی حوزه ها نماینده قبلی را رد صلاحیت کرده بودند و شماری نام او را نوشتند تا بگویند نماینده واقعی ما اوست نه این که از غربال شورای نگهبان خارج شده. نظارت استصوابی رد صلاحیت شده‌ها را محبوب می کند چون در غالب موارد به دلیل سیاسی است نه اخلاقی و مالی و البته رای به نماینده رد شده را هم باطله حساب می کنند. اخبار حاکی از رای بالای برخی نمایندگان رد شده قبلی است و به صورت مشخص رشیدی کوچی.
۷٫ تسخر زدن متقابل؛ رای باطله را می‌توان به منزله استهزای ساز و کار استصوابی و رفتاری واکنشی هم دانست. در نگاه این افراد آنان حق انتخاب مردم رابه سُخره گرفته‌اند و اینان هم با رای باطله تَسخَر می‌زنند.
۸٫ منتقد اما نگران ثبات و امنیت؛ مشارکت در عین رای باطله نزد برخی برای این است که بگویند نه ادبیات صدا و سیما را قبول داریم ونه براندازان ایران اینترنشنال را و با هر دو مخالف‌ایم. نه چنان رفتار می کنند که جناح حاکم به حساب خود بگذارد و نه به گونه‌ای که خارج نشینان را خوش آید و با رای ولو باطله و سفید به ثبات و امنیت رای می‌دهند و به دخالت خارجی و چشم طمع او »نه« می‌گویند.
۹٫ برگه به مثابه عریضه؛ برخی تصور می‌کنند مضمون آنچه در برگه ها می‌نویسند خوانده و دیده خواهد شد و انگار دارند برای مقامات پیام می‌فرستند. نگاه آنان به برگه این گونه است.
۱۰٫ باطله یا مبطله؛ فردی نوشته بود این باطله نیست. مبطله است یعنی می‌خواهند باطل کنند نه آن که خودشان باطل باشند و این البته آوانگاردترین دیدگاه است.
۱۱٫ جای خالی رقابت حزبی؛ در نظام پارلمانی شخص به حزب رای می دهد و هر حزب هم نماد مشخصی دارد. در انتخابات آزاد می گفتند فهرست خاتمی یا ناطق یا لاریجانی یا احمدی نژاد یا رییسی. مردم اما از کجا بدانند جانا و شانا و پانا و دانا متعلق به کیست. در ترکیه و پاکستان طرف می داند به حزب عدالت و توسعه رجب طیب اردوغان رای می دهد یا به حزب مردم بی نظیر بوتو. اینجا بلایی بر سر انتخابات آورده اند که از سه رییس جمهوری پیشین که ۶ بار انتخاب شده اند و زنده‌اند یکی (خاتمی) بر خلاف قبل رای نداد و دیگری (احمدی نژاد) معلوم نشد رای داده یا نداده و عکسی ندیدیم و فیلمی منتشر شده که می پرسد کدام پیروزی؟ این که فکر کردید ۳۰ درصد است و شده ۴۰ درصد پیروزی است و سومی ( روحانی) رای داد اما مشخص نشد رای اعتراضی او چگونه بود.
۱۲٫ تبلیغ مناسکی؛ صدا وسیما مدام می‌گوید رای بدهید. انگار به شرکت در یک مناسک دعوت می کند و نه انتخاب یک عده. یک عده هم رای دادند بی آن که بدانند به کی و به چی. روش صدا و سیما در عمل عده ای را به رای باطله سوق می دهد!
۱۳٫ تیم‌های بی‌ستاره؛ انتخابات مثل مسابقات فوتبال است. نظارت استصوابی مثل این است که ستاره های یک تیم را از قبل حذف کنی و داور گاهی بازی کند. در غیاب ستاره ها مشهورترها دعوت کنند شاید جبران کنند ولی وقتی ستاره ای کاندیدا نباشد همین می شود. نزد حامیان گفتمان حاکم هم این طور بود کما این که رای بالای امیر حسین ثابتی به نسبت خودشان و نه واجدین شرایط را باید به حساب شهرت رسانه ای او و حمایت یک مشهور رسانه ای دیگر – رایفی‌پور- گذاشت.
۱۴٫ کنش سیاسی و غم نان؛ انتخابات یک کنش سیاسی است. مردم گرفتار در غم نان را چگونه می توان به کنش سیاسی واداشت؟ آن هم وقتی کنش را مهر تایید بر ایجاد کنندگان این وضع بدانند و از تغییر نومید شده باشند. بنا بر این اگر هم کنش کنند بازی مطلوب را انجام نمی‌دهند.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از عصر ایران ،۱۵٫ تعرفه های چسبیده به هم؛ سر انجام این که چون هر دو تعرفه مجلس شورا و خبرگان را به هم چسبانده بودند و خیلی ها نمی خواستند به هر دو رای دهند در نتیجه دیگری را سفید انداختند و در این فقره خود مجریان نقش داشتند!

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۸:۱۵ ق.ظ

دیدگاه


3 − = دو