چند نکته درباره «عدد میزان» برای دریافت یارانه نقدی مرحله دوم
گروه اجتماعی: قرار است در فاز دوم هدفمندی، هر کس درآمدی کمتر از یک عدد خاص داشته باشد، یارانه بگیرد و کسانی که بر مبنای آن عدد، توانایی مالی شان به حدی است که نیازمند ۴۴۵۰۰ تومان نیستند، یارانه نگیرند.
اما یک نکتهای که تا کنون درباره آن، تصمیمی اتخاذ و یا حداقل اعلام نشده، این است که این عدد کدام است؟ معمولاً هم از یک عدد مبنا صحبت میشود و حتی نظرسنجی صدا و سیما نیز راجع به این بود که رقم این درآمد چه باشد؟
اگر قرار باشد یک عدد برای درآمد تعیین شود، باید از همین الان فاز دوم هدفمندی را نامطمئن توصیف کرد.
بنابراین به تصمیم گیران فاز دوم توصیه جدی میشود، در تعیین عدد میزان برای دریافت یا عدم دریافت یارانه، چند نکته کلیدی و راهبردی را باید مد نظر داشت:
۱ – رقم درآمدی در شهرهای بزرگ باید با شهرهای کوچک و متوسط متفاوت باشد. کسی که در تهران، تبریز، اصفهان و نظایر آن زندگی میکند، هزینههایی به مراتب بیشتر از کسی دارد که در یک شهر ۲۵ هزار نفری کوچک زندگی میکند.
اولی اگر ماهانه صد هزار تومان کرایه حمل و نقل یا پول بنزین ندهد، نمیتواند حتی به سر کارش هم برود ولی برای دومی هر روز با چند قدم پیاده روی یا با یک مسیر اتوبوس، میتواند به سر کار برود بازگردد و همین طور است در خصوص اکثر هزینههای دیگر.
بنابراین، قاعدتاً باید رقم میزان برای شهرهای بزرگ، متفاوت از بقیه شهرها باشد.
۲ – هزینه زندگی در روستاها، به مراتب پایینتر از شهرهاست و لذا، باید بین مناطق شهری و روستایی نیز قائل به تفکیک شد. البته ممکن است به منظور حمایت از روستاییان برای اقامت در روستا، این تفکیک را در نظر نگرفت.
۳ – تعداد اعضای خانواده نیز فاکتور بسیار مهمی است. طبیعتاً یک خانواده دو یا سه نفری بسیار کم هزینهتر از خانوادهای است که پنج یا شش نفر نان خور دارد.
۴ – درآمد سرپرست خانواده نباید ملاک باشد بلکه درآمد کل خانواده، ملاک عمل باشد. خانوادهای که با درآمد پدر خانواده اداره میشود در شرایط برابر، درآمد کمتری دارد نسبت به خانوادهای که دو یا چند نفرشان شاغلند.
۵ – بین مستأجران و مالکان باید تفاوت قائل بود زیرا در شرایط برابر، خانوادههای مستأجر نیاز بیشتری نسبت به مالکان دارند.
شاید بتوان به این لیست موارد دیگری را افزود؛ مهم این است که اگر قرار است ملاک و میزانی در میان باشد، با یک عدد کلی نمیتوان قضیه را تمام شده تلقی کرد و باید گروه>بندیهایی را انجام داد و برای هر گروه عددی را در نظر گرفت.نکته بعدی به »خوداظهاری« مرتبط است. این که دولت، تشخیص نیازمند یارانه بودن یا عدم نیاز را بر عهده خود مردم گذاشته، رویکرد بسیار مبارک و محترمانهای است که میتوان به عنوان یک الگو در مسائل دیگر نیز تکرار و به یک فرهنگ تبدیل شود.اما ممکن است برخی افراد از این اعتماد، سوء استفاده کنند و به رغم عدم نیاز، خود را مستحق دریافت یارانه معرفی کنند.آسیبی که این افراد میرسانند، تنها به مبلغی که ماهانه میگیرند محدود نمیشود بلکه فراتر از آن، مانعی که در راه اعتماد سازی در سطح جامعه ایجاد میکنند آسیب رسان است.بنابراین، باید در عین اعتماد به مردم، در برابر سوء استفاده کنندگان نیز قاطع بود و ضمانت اجراهایی نیز در نظر گرفت. مثلاً اخذ جریمههای سنگین از کسانی که اطلاعات نادرست وارد کرده و پول گرفتهاند یا نظایر آن.در برخی کشورهای پیشرفته که به خاطر شفاف سازیهای مالیاتی، افراد باید اموال خود را اعلام کنند، دولت بر اساس اعتماد به مردم، نظام مالیاتیاش را تنظیم میکند ولی اگر ثابت شود کسی مالی داشته و اعلام نکرده، آن را به عنوان جریمه به نفع عمومی در اختیار میگیرد. یا در برخی کشورها، کسانی که برای دریافت کمکهای دولتی، ثبت نام میکنند، از دریافت وامهای با رقم بالا، کارت بازرگانی و … محروم میشوند.اشتباه نکنید! این جرائم و محدودیتها هدف مالی ندارد بلکه به این خاطر است که اصل اعتماد که جامعه بر آن بنیان نهاده شده، به خاطر زیادهطلبی برخی افراد خدشه دار نشود زیرا سرمایه اجتماعی، بسیار ارزشمندتر از دلار و یورو و هر واحد پولی دیگر است.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۳۸ ق.ظ