میراث فرهنگی ارومیه پشت چراغ قرمز

میراث فرهنگی ارومیه پشت چراغ قرمز

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: حجت تمام شد؟ با پیاده روهاى ناجور، با سلام ، با سم ودیوارهاى نم دار!؟ و تمام فرا رسید! از ایستادن معمارى¬ها پشت چراغ ¬قرمز وچقدر مرموز است حرف¬هاى گیردار پیرمرد لاى سبیل¬هاى قجریش وعصایش که نزدیکی¬هاى قیصرخاتون زمین می¬زند! کوچه تمام شد، تاک¬هایى که قدشان به زمین می¬خورد، عبورمی کرد از من تا چیزى شبیه به تارهاى بافته¬اش از فرش تا مو، سیاه سیاه ! بین؟ این¬ها به جاى حرف گریه می¬زنند!؟ این پیرمرد همه¬اش گذشته است، پیرزن را یادش نیست، اما یادش هست که این خیابان¬ها با چوب نسبتى دارند، یا مرده¬هامان تا کمى از سن تو و من پیشتر بلاتکلیف تر از زنده¬هامان بوده¬اند. می¬گفت: زهر چکمه¬ها این آسفالت¬ها را شماره کرده و حالا شهردارى وظیفه¬ى زهر خوراندن دارد . بیا ببین، من گم کرده¬اى دارم که میان ساعت دیوارى شهرن دورها و تندیس دو بال طلایى بالاى گنبد گیر کرده است ؟ بالاتر، بالاتر، آن خط ناخوانا نشانه¬ى تبار من است، داد زد: سرسام گرفتم از این همه خالى، از سرخى بازار کهنه، و..
اما من سرسام نمى¬گیرم وقتى روى مرده¬ها قدم می¬زنم، سر تمدن مى¬نشینم وسکوت فردوسى را پشت خیابان شماره می¬کنم: به نام خداوند جان و خردکه از این جا به بعد تمام حجت را به پاهایى مى¬سپارم که دو تا بودنشان
شک است درست زمانى که دوتا آدم بودن سخت است ./
عمارت چهاربرج ، مزارو بقعه¬ی آخوند ملاعلی، دروازه عسگرخان، دروازه شاه¬پور، دروازه مهاباد، دروازه زنجیر، دروازه ارم، دروازه نوگچر و…. این اواخر ساختمان هموفیلی ارومیه و امروز عمارت مجیدیافشارار ومیه و شاید در آینده خانه اربابی دیزج سیاوش! همیشه از خودم سؤال می¬کنم این همه کینه¬توزی نسبت به گذشته کلانشهرارومیه از کجا ریشه می¬گیرد؟ چرا اهالی کلانشهرارومیه به کل گذشته را از دور تاریخی حیات خود خارج کرده¬اند؟
چه زود فراموش کردند دهه ۶۰ شمسی و جنگ تحمیلی را، بمباران¬ها را، لشگرعاشورا را، و به همین سیاق دورتر دورتر تا می¬رسیم به مساجد، نقطه کانونی مبارزات خود مردم و اهالی ارومیه. از مسجد سردار بگویم که دوستی عزیز روایت می¬کرد که وقتی بچه بودم و شرح ساخت و مرمت آن را از زبان دیگران می¬شنیدم، وقتی در مورد ساعتش صحبت می¬کردند، در خیال خود فکر می¬کردم که ساعت مسجد سردار، همان ساعت گیرینویچ معروف است و زمان دقیق عالم با آن تنظیم می¬شود و مبداء جغرافیایی نیم روز با آن تعین می¬شود. از مدرسه مفید بگویم یا … نه بهتر است به سیاق همیشه تکرارکنم مکررات گذشته را که امروز نقل محافل رسانه¬ای کلانشهرارومیه است. نوشته بودم قبلا ً خانه¬های قدیمی ارومیه را که گمانم هنوز با یک گردش گوگلی( google ) می¬توان این نوشتار را در سایت بنیاد ایران¬شناسی شعبه آذربایجان¬غربی رویت کرد.
یا ارومیه قدیم و یا میراث فرهنگی ارومیه نقش بر آب و یا بناهای که دیگر نیستند! و یا… من به قامت قلم خود در چند سال اخیر نقش زدم آنچه را که باید! امروز دیگر این نقش تکراری است اما بازهم به قول مولانا: کوشش بیهوده به از خفتگی: میراث فرهنگی و آثار تاریخی و باستانی هر منطقه، تقویم قدمت تاریخی آن منطقه هستند. این آثار وانموده مناسبات فرهنگی و اندیشه¬های انسانی، هنری و حتی دینی در آن منطقه به شمار می¬آیند. این آثار نماد مدون علوم و هنر مردم در هرسرزمین شناخته می¬شوند وهمچنین پرچم همیشه برافراشته تاریخ ادوار زمانی مختلف نسبت به هم بوده و معرف این ادوار تاریخی. از سویی آثار تاریخی و باستانی هر ملتی ترسیم¬کننده نوع نگاه و نحو پردازش فکری آن ملت نسبت به خود بعنوان انسان و حیات خود و لاجرم چگونگی حفظ و پاسداری از آنها توسط نسل معاصر و نسل آینده، نیز هست! یکی از جلوه¬های مهم درحفظ و ارزشگ¬ذاری این آثار شناخت و شناسایی ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، تاریخی و جغرافیایی این آثار است.
عناصری نظیر عناصر مبتی بر معماری و زیباشناسی آنها ، شهرشناسی و جغرافیایی شهری ،تاریخی این آثار(که در بحث شهرسازی امروز و نحو برخورد با بافت قدیمی شهر و آثارتاریخی آن در ارتباط است) ، مرمت و ترمیم صحیح و علمی و کاربردی آنها و کاربری این آثار در زمان ساخت (دینی ، اجتماعی ،عمومی و دیوانی و حکومتی و….)، می¬تواند از مهمترین ابعاد پروژه شناخت این آثار و تعیین کننده نحو برخورد با آنها و دست آخر انعکاس دهنده نتیجه و ماحصل این نحوی برخورد، باشد. شهرشناسی تاریخی شاید سخت¬ترین مسیر را در چهارچوب پژوهش¬های تاریخی و جغرافیایی و حتی معماری، از آن خود کرده است. مسیری که بیشترین تکیه و پایه در آن، به مطالعات میدانی و کار میدانی باز می¬گردد. آن هم در شرایطی که کمترین دلیل و سند عینی دال بر صحت و جهت گفته¬ها و شنیده¬ها و حتی دیده¬ها وجود دارد. برداشت و تدوین اقوال و روایات مختلف در مورد یک موضوع و یا چند موضوع مشترک ، یافتن ما به ازاء¬های خارجی آنها، تغییرات اجباری یا اختیاری و یا … در کالبد بافت اصلی شهر و تخریب و از بین رفتن بناها و اماکن اصلی و به نام و دارای مرکزیت در آن بافت، وهمچنین تغییر اسامی و نام¬ها، واز همه با اهمیت¬تر، پایین بودن یا الکن حافظه جمعی که منبع اصلی مطالعات و مصاحبه¬ها در این گونه پژوهش¬ها هستند.
(میانگین اغلب افرادی که در ظرفیت حافظه تاریخی مورد اشاره دسته بندی می¬شوند با توجه به زمان حال، از ۸۰ سال تا ۱۰۰ سال را در بر می¬گیرند که فقط دوره زمانی ۶۰ تا ۸۰ سال معاصر را پوشش می¬دهد) و… از جمله مواردی هستند که در این زمینه قابل طرح¬اند.
شاید دلیل اصلی روی آوردن افراد مختلف اعم از نویسندگان وهنرمندان،علاقه¬مندان و کارشناسان متخصص و تاریخ نگاران و … برای تاریخ نگاری شهری و شهرشناسی تاریخی، یافتن تکیه¬گاه و خواست گاه دارای اصالت وعرصه برای موضوع و عنوان مورد دغدغه خود، و همچنین رسیدن به یک شکل و فرم متوازن از زندگی شهری و اجتماعی و فرهنگی و… در قالب یک شهر و منطقه تا زمان حال و اکنون آن شهر و شناسایی ریشه¬ها و نشانه¬های تاریخی و فرهنگی برای ظاهر و باطن امروز و فردای همان شهر و مردمان آن ( ابعاد بومی، ملی) باشد. به هرحال یادمان¬های دیرین و تاریخی در اندام یک شهر، ارزش و متنانت و سنگینی آن شهر را یاد آور می¬شوند. نشانه¬هایی که حکایت دارند ازعمر و قدمت آن و قصه¬ها زمزمه می¬کنند به گوش معاصرین و معاصران. شناسنامه زمان حال و اکنون¬اند این پا به سال¬ها و قرن¬ها گذاشته گان. نقل اتفاقات و رویدادهای جاری در تاریخ و گذشته آن، خون تازه¬ای است به رگ و اندام و پی معاصرت و فریادی ست بر سرآدم¬هایی که دیده¬اند و ساکتند وآدم¬هایی که ندیده¬اند و کراند!

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳ ساعت ۵:۵۸ ق.ظ

دیدگاه


هشت × 7 =