مروری بر تاریخ اجتماعی زبان ترکی آذربایجانی

مروری بر تاریخ اجتماعی زبان ترکی آذربایجانی

حسین واحدی
قسمت دوم
گروه تاریخ: اهمیت زبان ترکی درایران در قرون گذشته از دید مورخین سیاحان و دیپلماتهای خارجی:فارسی دری که امروزه زبان رسمی و دولتی کشور و زبان ملی و مادری هموطنان فارس به شمار می‌رود با همه تشویق‌هایی که در قرون گذشته از طرف سلاطین در توسعه آن بعمل آمد, نتوانست سهمی در بهره‌گیری از علم طبّ, نجوم, فلسفه, موسیقی ریاضی و دیگر علوم داشته باشد و همواره و بیشتر در حد زبان شعر باقی ماند.
دکتر رحمت مصطفوی در کتاب »درباره زبان فارسی« که در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی در تهران چاپ شده می‌نویسد:
»بزرگان و نوابغی از قبیل رازی, ابن‌سینا ابوریحان بیرونی و خیام با استفاده از میراث یونانی دانشهای انسانی را در رشته‌های مختلف از ریاضیات و طبیعیات و پزشکی گرفته تا فلسفه و نجوم و جغرافیا و غیره به قله‌های تازه‌ای رساندند. . . ولی همه این بزرگان, به عربی درس می‌خواندند و به عربی کتاب می‌نوشتند, همه مکالمات علمی ایرانیها, همه کوشش‌ها و کاوش‌ها و اکتشافات و اختراعات آنها به زبان عربی به عمل می‌آمد و این گنجینه کم‌نظیر علمی هیچوقت در زبان فارسی منعکس نشد و آنجاها که شد به قدری قلیل بود که تقریباً به حساب نمی‌آمد. . . . در نتیجه این وضع اسفناک به وجود آمد که زبان فارسی هیچوقت در سراسر تاریخ خود زبان علمی نبوده است و همیشه از علم خالی بوده است«. پادشاهان ترک در طول حکومت هزار ساله‌شان بعد از حاکمیت اسلام بیشترین خدمت را به زبان فارسی کرده‌اند, زبان ترکی هم بدون تشویق پادشاهان و با قدرت ذاتی خود به شکوفایی ادامه می‌داد و این زبان در مکتب‌خانه‌ها در کنار زبان عربی تعلیم داده می‌شد. اولیاء چلبی سیّاح نامدار ترک اهل آناتولی که در سال ۱۰۵۰ هجری از تبریز دیدن کرده در مورد مدارس این شهر می‌نویسد:
تبریز چندین مدرسه دارد که علوم مختلف در آنها تدریس می‌شود. تعداد این مدارس ۴۷ می‌باشد که همه مهم و مورد استفاده می‌باشند. این مدارس برای بزرگسالان بوده و دانشمندان مشهوری در آن تدریس می‌کنند. به عقیده اولیاء از همه مهمتر مدرسه »شاه جهان« می‌باشد که علاوه بر قرآن سخنان حضرت علی‌(ع) (نهج‌البلاغه) نیز در آن تدریس می‌شود. وی می‌افزید: در تبریز علاوه بر این مدارس, ۶۰۰ مدرسه نیز برای کودکان موجود است که مردم این شهر آنرا مکتب می‌گویند. سپس اولیاء تعدادی از مکتبهای مشهور شهر چون مکتب شیخ حسن, مکتب حسن میمندی, مکتب تقی خان, مکتب سلطان حسن, مکتب سلطان یعقوب و غیره نام برده می‌گوید در این مدارس سالیانه به شاگردان لباس داده می‌شود.
وی در مورد زبان مردم تبریز می‌گوید: مردم این شهر به لهجه بخصوصی صحبت می‌کنند. سپس نمونه‌ای از جملات زبانشان داده می‌گوید: مثلاً می‌گویند »هله تانیمه‌میشم« یعنی (هنوز نشناخته‌ام. )این جملات نشان می‌دهد که مردم تبریز به ترکی صحبت می‌کردند، ولی چون ترکی آذربایجانی‌ اندکی با ترکی استانبولی فرق داشته و در لهجه ترکی استانبولی به جای »تانیمامیشام« »تانیمادیم« گفته می‌شود اولیاء آن را »لهجه مخصوص« گفته که تفاوت لهجه ترکی آذربایجانی با استانبولی را نشان می‌دهد.
پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی که در دوره صفویه به اصفهان سفر کرده در نامه‌ای که از اصفهان به دوستش »ماریو اسکیپانو« در تاریخ ۱۸ دسامبر ۱۶۱۷ نوشته چنین می‌گوید:
»در ایران عموماً بیشتر به ترکی سخن گفته می‌شود تا فارسی, مخصوصاً در دربار و بین بزرگان رجال. . . غلامان شاه هم که از اقوام مختلف‌اند بیشتر به ترکی سخن می‌گویند و فارسی نمی‌دانند. از این رو نه تنها امرا در امور مربوط به قشون بلکه خود شاه هم که بیشتر اوقاتش را در میان آنان بسر می‌برد, برای تفهیم مطالب خود به ترکی سخن می-گوید. و در نتیجه این زبان در تمام دربار و بین زنان و دیگران رواج یافته است. «.و وی ادامه می‌دهد که زبان ترکی در میان طبقات آنچنان معمول بوده که می‌توان گفت زبان عامه بوده است.
پیترو دلاواله جریان نخستین دیدارش را با شاه چنین توصیف می‌کند.»شاه از کسانی که نزدیکش ایستاده بودند پرسید که آیا من ترکی می‌دانم یا نه. و چون من تمام روز را با ایشان به ترکی سخن گفته بودم, جواب مثبت شنید, پس بار دیگر رو به من کرد و تبسم کنان چنانکه رسم ایرانیان است به ترکی گفت: خوش گلدی, صفا گلدی«
نیز درباره یک سخنرانی شاه عباس چنین می‌گوید:شاه عباس در جواب برخاست و به زبان ترکی نطق فصیحی ایراد کرد
وی در نامه دیگری که در اوایل ماه مه (مئی) ۱۶۱۸ نوشته است, درباره ملاقات و گفتگوی خود با شاه می‌نویسد: »پس از آنکه شاه دستور نشستن داد, به زبان ترکی از علت آمدنم به آن نواحی و . . . بر مطالب استفسار کرد. من بطور خلاصه و به نحوی که برایم مقدور بود جواب گفتم. « این مؤلف که در طول اقامت خود در ایران حتی یک شعر ترکی هم گفته است.
در سال ۱۶۲۰ کتابی درباره دستور زبان ترکی تألیف کرده و در مقدمه آن درباره اهمیت و فواید فراگیری زبان ترکی به مناسبت قدرت امپراطوری عثمانی در اروپا, آسیا, آفریقا, و حکومت قزلباشها در ایران و سایر اقوام ترک در آسیای میانه, مطالب جالبی آورده است. یکی دیگر از اروپائیانی که به دربار صفویان راه یافته, آدام اولئاریوس آلمانی است که از طرف دربار فردریک فن هلشتاین به عنوان منشی سفارت به روسیه و ایران فرستاده شده و از نوامبر ۱۶۳۶ تا فوریه ۱۶۳۸ در ایران مقیم بوده است. اولئاریوس در ضمن توصیف ضیافتی که شاه صفی برای سفرا داده بود, می‌گوید: »وقتی ضیافت تمام شد ایشیک آقاسی باشی, به ترکی فریاد زد:
سوفره حقّینه, شاه دولتینه, غازیلر قوتینه, آللاه دییلوم آللاه آللاه, و حاضران کلمات آللاه آللاه را تکرار کردند. «همین مؤلف می‌گوید: ایرانیان غیر از زبان خود, خصوصاً در ولایات شیروان و آذربایجان و عراق [عراق عجم, اراک امروزی و مناطق مرکزی ایران تا اصفهان] و بغداد و ایروان به کودکان ترکی هم یاد می‌دهند. همو می‌نویسد زبان ترکی بقدری در دربار اصفهان اهمیت دارد که آنجا بندرت یک کلمه فارسی به گوش می‌خورد. همین مؤلف باز می‌گوید که ایرانیان آثار شعری خوبی به ترکی و فارسی دارند و اسامی شعرایی از قبیل نسیمی, نوایی و فضولی را در ردیف فردوسی و حافظ و سعدی می‌آورد. وی می‌گوید که فارسها با شور و شوق زیادی ترکی یاد می‌گیرند.شوالیه ژان شاردن که مدت یازده سال (۱۶۷۱-۷۷و ۱۶۶۴-۷۰) در ایران بوده می‌نویسد:از اَبهَر به بعد است که زبان فارسی به گوش می‌خورد در حالی که تا آنجا عموماً زبان ترکی است. ولی این ترکی با زبانی که در ترکیه به آن تکلم می‌کنند ‌اندکی فرق دارد. همین مؤلف در فصلی که راجع به زبان‌ها در سفرنامه‌اش دارد, درباره ترکی می‌گوید:
»ترکی زبان قشون و دربار است, و زنان و مردان منحصراً به ترکی سخن می‌گویند خصوصاً در خانواده‌های اشرافی. علت این امر آن است که خاندان (صفوی) از مناطق ترک زبان و از میان ترکمانان که زبان مادری‌شان ترکی است برخاسته‌اند. «. سانسون که به نمایندگی از طرف پاپ به سال ۱۶۸۳ به ایران آمده و سه سال در اصفهان مقیم بوده است, ضمن بحث از اعتقاد ایرانیان به قدرت معنوی شاه و منزه بودن وی از معاصی می‌گوید: آنان در ضمن هر صحبتی عبارت »قوربان اولیم, دین ایمانوم پادشاه باشینکا دونیم«را بکار می‌برند.
»رافائل دومان« رئیس هیئت کبوشین در اصفهان که به سال ۱۶۴۴ به ایران آمده و همانجا در گذشته است, در کتاب »وضع ایران در ۱۶۶۰« ضمن اشاره به این که فارسی زبانی است که در ایران مردم عامی به آن صحبت می‌کنند و ترکی زبانی است که در دربار رواج دارد, شرح مختصری راجع به ساختمان این دو زبان می‌دهد. وی که حُسن زبان‌های یونانی و لاتینی را ناشی از فراوانی تصریفهای مختلف و اهمیت خاص هریک از آنها می‌داند, می‌نویسد: »ترکی از این بابت, هیچ کمتر از آن زبان‌ها نیست. وانگهی ترکی آنهمه صرف بی‌قاعده و اختلاف و تنوع در تصریف افعال و اسامی هم ندارد, بلکه قواعد آن همه یکسان است. «این مؤلف در سال ۱۶۸۴ رساله‌ای راجع به دستور زبان ترکی به لاتینی نوشته است که با وجود اختصار, از لحاظ نشان دادن بعضی از خصوصیات زبان ترکی این دوره مهم است.
»انگلبرت کمپفر« آلمانی که به سال ۱۶۸۴ همراه هیأتی باسفیر سوئد به ایران آمده و سمت منشیگری و طبابت داشته است, راجع به ترکی می‌نویسد: »زبان ترکی دربار بیشتر زبان مادری خاندان سلطنت است تا مردم عادی. . . سخن گفتن به این زبان از طریق دربار در میان خانواده‌های اعیان و اشراف به قدری گسترش یافته است که اکنون ندانستن آن برای کسی که از امتیازی برخوردار باشد, اسباب شرمندگی است.« از همین دوره یک لغتنامه سه زبانه (ایتالیایی ترکی- فارسی) در دست است که در حوزه راهبان کرملی در اصفهان تألیف شده است و نشان می‌دهد که ترکی تا چه حد برای تبلیغات دینی نیز مهم بوده است. محمد طاهر وحید در ضمن وقایع سال ۱۰۷۰ [هـ ق] سلطنت شاه عباس ثانی می‌نویسد:»چون درویش مصطفی اراده مراجعت به وطن مالوف (الکاء روم) داشت. رقم اشرف به خط مبارک به اسم حاجی منوچهرخان بیگلر بیگی شیروان. . . در سلک تحریر بل سمط اعجاز کشیدند. «. و سواد امان نامه را که به ترکی است نقل می‌کند. متن امان نامه به زبان ترکی از سوی »شاه عباس دوم صفوی« به منوچهرخان بیگلربیگی شیروان:
»اخلاص طریقتینده راسخ‌العقیده, شجاعت و مبارزت یولوندا پسندیده حاجی منوچهرخان توجه و عنایتیم طرفینه نهایت‌سیز بیلیب, اؤزونو اکثر خاطیریمده بیله‌سن!خصوصاً بعضی فصرنلو مجلیس‌لرده انشااللاه یاخشی وجهیله حضوروموزا یئتمک میسّر اولا!آیینه ضمیر ائمه معصومین علیهه‌السلام مهریندن مصّفی, درویش مصطفی یولداشی بیرله [ایله], شیروان سمتیندن اؤز ولایتینه گئتمک اراده‌سی وار. مهربانلیق لازیمه‌سین یئره گتیریب روانه ائده‌سن«
زبان و سبک ساده و بی‌تکلف این امان نامه نمونه احکام و فرامینی است که [به] ترکی در دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب صادر می‌شده است. این زبان حد وسطی است میان زبان گفتار و گفتگوی روزمره و زبان مطنطن و پرتکلفی که در مکاتبات و مراسلات رسمی بین ایران و اروپا از دوره شاه عباس اوّل به بعد, به تقلید از منشیان عثمانی رواج داشته است. به عنوان مثال می‌توان به عناوین دو نامه زیر اشاره کرد:
نامه شاه صفی به فردیناند ثانی امپراتور اتریش و پادشاه مجارستان و نامه شاه سلطان حسین به فردریک اکسدوس (اوگوست) دوک ساکسونی و پادشاه لهستان «در دربار صفویه منصب ملک الشعرایی مقامی رسمی بود و »خدمت او [ملک الشعرا] این که, هر سال که تحویل آفتاب به حمل می‌شود, باید بیشتر قصیده‌ای در مدح و ثنای پادشاه یا در تعریف بهار گفته باشد, و آن روز که عید نوروز است بیاورد و در مجلس عام, در خدمت اقدس بخواند, و به جهت ابنیه و عمارت پادشاهی که تازه احداث می-شود تاریخی بگوید و مثنوی و قصیده که در هر باب امر اشرف صادر شود در سلک نظم کشیده رساند. «. در دیوان »تأثیر تبریزی« که مدتی از مستوفیان دربار بود غیر از غزلیات ترکی, شعرهایی از قصیده مثنوی و غیره به ترکی هست. از عناوین منظومه‌هایی که تقدیم شده است پیداست که در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین وظیفه ملک‌الشعرایی به زبان ترکی را هم عملاً این شاعر به عهده داشته است. روند تعلیم و تدریس عربی, ترکی و فارسی در کنار هم در ایران ادامه داشت تا اینکه در زمان رضاخان دستور جلوگیری از تدریس و یادگیری زبان ترکی داده شد و دشمنی با زبان و فرهنگ غنی ترکی در رأس برنامه‌های تخریباتی رضاخان و جانشین وی قرار گرفت !
امروزه نیز برخی تنگ نظرها به جای تشکر از سلاطین گذشته ترک که توسعه دهندگان زبان فارسی بودند همواره با آنها و با همه ترکان دشمنی می‌ورزند ! علت این دشمنی هم بیشتر از آنجا ناشی می‌شود که در طول هزار سال, ترکان در رأس حکومتهای ایران بوده و پارسیان و تاجیکان بیشتر به عنوان منشیان و رعایا در خدمت آنان بوده‌اند؛ این عوامل باعث احساس حقارت در ناسیونالیستهای افراطی شده, پس از حاکمیت خانواده پهلوی بر ایران که خود را منتسب به پارسیان می‌کرد در پی تلافی این حقارت هزارساله بر آمدند !

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۴۳ ق.ظ

دیدگاه


نُه + 7 =