شوک یک بام و دوهوایی یارانه همچنان قربانی روحی میگیرد …!
سنبله برنجی شاهین دژ
گروه تحلیل: آقای روحانی! عدهای از جوانان سرزمین کهن ایران آرزو داشتند بعد از پشت سر گذاشتن سونامی های ویرانگر و حبابهای دست ساز گذشته وقتی قیمت کشتی طوفان زدهی دلار متزلزل و سکه که هر کدام در حال پیمودن سیر موشکی قیمتهای کاذب بودند و عرضهی کالا و خدمات که از عدم ثبات رنج میکشیدند در ساحل آرامشِ بندر ثبات پهلو گرفت به فکر تشکیل زندگی در یک سوئیت نقلی جمع و جور باشند. افرادی که متأسفانه در برههی حاضر تعداد آنها به طرز فزایندهای به مرز بحران رسیده و جوانان بسیاری به دلیل عدم توانایی تأمین نیازهای اولی? یک زندگی متوسط سن ازدواج را رد کردهاند و کم نیست آمار افراد تحصیل کردهای که دارای مدارک کارشناسی ارشد و دکترا با چندر غاز حقوق بخور و نمیر هستند. تعدادی از آنها اگر زیاد شانس بیاورند با دوندگیهای نفس گیر و با در بر کردن لباس رزم و پوشیدن کفشهای آهنین و داشتن فامیلهای گردن کلفت و وصل شدن به پارتیهای دانه درشت در ادارهای، شرکتی، کارگاهی شغلی به دست بیاورند. مخصوصاً در شهرهای کوچک که عدم امکانات و فراهم سازی بستر مناسب برای ایجاد اشتغال زایی روح ساکنان را رنج میدهد نخبگان جامعه با دارا بودن مدرک کارشناسی ارشد در کارخانههای کوچک قند عملگی میکنند و یا در رستورانهای درجه سه با دستمزد روزانه دوازده هزار تومان! ظرف شویی میکنند، یا فردی که کارشناس ارشد فیزیک است پفک فروشی میکند (!) آری این است وضعیت تأسف بار نخبگان تحصیل کردهی ما (!)، در نهایت راهی که مقابل روی قشر تحصیلات بالا گشوده میشود گرایش به سوی فرار مغزهاست که دولتمردان نیز باید از فرار صعودی و رو به جهش نخبگان و گرایش آنها به کشورهای غربی هر روز ابراز تأسف نموده و به خود بیایند و با این معضل برخوردی ریشهای و زیر بنایی نه برخوردهای احساسی روبنایی، همراه با جو زدگی و شعارهایی که هرگز پروسهی عمل را نمیپیمایند بنمایندَ… آقای رئیس جمهور! هنوز جوهر حکم ریاست جمهوری حضرتعالی خشک نشده بود که رسانهها گزارش کردند دولت یازدهم برای تسهیل در امر ازدواج و رؤیای دست نیافتنی خانه دار شدن که آرزوی محالی حتی برای زوجهای لب گور است! تدابیری فوقالعاده ارزشمند و اندیشمندانه اتخاذ کرده است. با دریافت این خبرهای دلخوش کن در کسری از ثانیه جو زده شدیم و عقل معیوب مان اجازه نداد موقعیت بحرانی مملکت را سبک، سنگین کنیم و از درایت و خویشتن داری بهرهمند شویم و از شدت خوشی که دلمان را زد مانند مار پوست اندازی کردیم. ادامهی اخبار ما را به زندگی و به خانه بخت فرستادن آینده سازان جامعه که ناگفته پیداست پیشرفت و پسرفت هر کشوری در گرو تأمین نیازهای اولیهی اقشار جوان مخصوصاً افراد تحصیل کرده و نخبه است امیدوار ساخت. چرا که وعدهی وام مسکن ۵۰ میلیون تومانی به شادی کاذب مان دامن زد. خبری بی نهایت خوشحال کننده و شادی آفرین، اما وقتی چند روز گذشت و عقل فیوز پریدهی مان سر جای خود برگشت با یک حساب دو دو تا شش تا (!) حساب کرده و دریافتیم اگر فردی برای خرید یک لانه موش در طبقه هزارم زیر زمین وام ۵۰ میلیونی بگیرد و در صورت خوش شانسی مقداری هم پس انداز داشته باشد که آن هم وام دیگری با سود کمرشکن است که از جای دیگری گرفته است، یا خدا به گردن والدینش بزند و از زور تورم زودتر غزل خداحافظی را بسرایند تا خانهای کلنگی به وراث برسد خواهد توانست خانهای رؤیایی در سراب و خواب و خیال برای خود تصور کنند.
اما وقتی متعاقباً اخبار تکمیلی اعلام شد آرزومندان بسیاری در جا خشکشان زد و تعدادی هم به دیار باقی شتافتند تا بیش از این اسیر دنیای دون نباشند. به یک حساب سرانگشتی دقت کنید. اگر حقوق ماهیانه فردی ۸۵۰ هزار تومان باشد و با شرایطی که حضرتعالی در شعارهای انتخاباتی ابراز نمودید، برای تسهیل در روند ازدواج افراد حائز موقعیت و برنامههای طلایی که تدوین کردهاید با برنامه پیش بروند و هماهنگیهای لازمه به عمل بیایید طبق تدابیری که بانک مرکزی دولت اندیشیده باید ماهیانه ۷۵۰ هزار تومان بابت قسط وام ۵۰ میلیونی مسکن پرداخت شود. اگر قسط وام ۱۰ میلیونی ازدواج هم بر این اعداد و ارقام اضافه گردد ماهیانه ۲۸۰ هزار تومان بر مبلغ فوق افزوده خواهد شد که بالغ بر ۱۰۳۰ هزار تومان قسط ماهیانه است. آیا پرداخت بیش از یک میلیون تومان قسط با حقوق بسیاری از افراد فقر زدهی جامعهی امروز که هر روز بر به طور فزایندهای نیز بر شکاف طبقاتی افزوده میگردد آیا امکان ازدواج و ادارهی یک زندگی دونفرهی نخور و بمیر امکان پذیر است؟
در این بین سؤالی همچون خوره روح را آزرده و ذهن همگان را مشغول خویش نموده بود و آن اینکه این وامها برای کدام قشر از جوانان پیش بینی شده؟ جوانی که ماهی دو میلیون درآمد دارد؟ با اقشار مرفهین بی درد کاری نداریم؛ اما آیا به نظر شما در میان اقشار متوسط جامعه میتوان فرد میانسالی را جست که دو میلیون حقوق داشته باشد؟ با این شرایط جوان خام بی تجربه و بی پول و فاقد پارتی گردن کلفت که باید پا دراز کند و رو به موت دراز به دراز اشهد خویش را بخواند. تازه بعضیها هستند که بر اساس قانون کار، حقوقی بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان دریافتی دارند آیا آنها اصلاً میتوانند حتی فکر ازدواج را به مخهای شته زده از شدت تورم و گرانی صعودی را راه دهند؟ به خاطر گستاخیام پوزش میخواهم. جسارتم را ببخشید…اما چرا به جای اینکه کمکی به جوانان و سایر اقشار کم درآمد که سیل ویرانگر تورم سالهای گذشته آنها را به زیر خط فقر سقوط داد بکنید. با این اقدامات آرمانخواهانه که تنها در رؤیا شهرهای دست نیافتنی قابل اجراست ناخواسته موانع مرگبار و منهدم کننده ایجاد کردید؟ هر چند این اخبار به مذاق تعداد انگشت شماری مزه کرد اما متعاقب آن مبلغ رهن و اجاره نیز فیوز پراند و افرادی که در شرف ازدواج بودند حتی شانس رهن یا اجاره یک لانهی جوجه را از دست دادند؟ اصلاً اگر اقشار کم درآمد و آسیب پذیر جامعه طالب این وام نباشند باید ملتمس چه کسی باشند؟ آیا بهتر نبود با مشاوران نخبه و به قول بعضیها نامبروانی که در اختیار دارید به جای ایجاد سرعت گیرها و گودالهایی که در آنی مخ آرزومندان را به سقف کوبیده و رؤیاهایشان را در مسیر سیلاب تند ازدواج متلاشی میکند اجازه میدادید روال گذشته ادامه داشته باشد؟ هنوز از شوک این اخبار رهایی پیدا نکرده بودیم که دریافت اخبار قطع یارانهها در ماههای منتهی به آخر سال کاممان را تلخ کرد و حضرتعالی به بهانه همایش تجلیل از روزنامه نگاران و اصحاب رسانه با همان چهرهای مظلوم و لحنی ملتمسانهی خودتان از مردم خواهش کردید از دریافت چندر غاز یارانهی نقدی انصراف دهند! یارانهای که حتی کفاف پرداخت یک فیش گاز و آب و تلفن را هم نمیدهد. همان یارانهای که تا چندی پیش متبرک بود و پول صاحبالزمان قلمداد میشد و همهی اقشار مؤظف به گرفتن آن میبودند! تا داراییهایشان را توسط آن تقدس و تبرک ببخشند! اما امروز روز پول نفت و گرفتن آن مکروه تلقی میگردد و تبدیل به زهر هلاهلی گشته است که کشور را بیش از پیش دچار رکود و سکون کرده و پیشرفت را فلج خواهد کرد و بایدهای روز ایجاب میکند این یارانهها قطع شوند حال چه دلخواه باشد چه نباشد، چه واجب باشد چه نباشد، چه با زبان خوش چه با … چه بی میل چه با میل و … طبق معمول سبدهای کالا که هزاران حائز شرایط اما بی دست و پا موفق به دریافت آن برنج سفت و سخت نشدند اما روی بعضیها سفتتر از این برنجهای یارانهای بود.
هدفمندی یارانهها در کشورهای پیشرفته پروسه ترقی روزافزون را میپیماید در حالی که در کشور ما دچار پسرفت و داستانی سریالی گشته است. عجب حکایتی شده، مردم هنوز فراموش نکردهاند صحنهای را که خان جانان آقای محمود احمدی نژاد با آن چهرهی همیشهی بشاش و ژست منحصر به فرد و آن لبخند فاتحانه که پهنای صورت کوچکش را تحتالشعاع قرار میداد در برابر دوربینهای تلویزیون، روبه ملت شریف ایران از اجرای برنامهی هدفمندی یارانهها دولت پرده برداری کرد. طرحی بلندپروازنه و بسیار جنجالی که روسای دولتهای پیشین حتی جرئت تفکر به آن را حتی در حیات خلوت افکار خود نداشتند.
آقای احمدی نژاد که اطرافیانش او را یار حضرت ولی عصر خطاب میکردند پول یارانهای را از آن حضرت قائم (عج) قلمداد میکرد و مصرانه از مردم میخواست این پول تقدس بار را با سایر پولهای خود قاطی کنند تا مال و مکنت و ملک و مستغلاتش رنگ تبرک و تقدس بیشتری به خود بگیرد! رئیس جمهوری که با همهی ریز نقشی مدعی مدیریت جهانی بود با سخنرانی آتشین شان اضافه کردند اگر خانوارها مبلغ متبرک ۴۵ هزار تومان را با درایت ایرانی مدیریت کنند تا چند صباح دیگر در کشور اثری از آثار فاصله طبقاتی که یادگاری نامبارک از ایام فرمانروایی قدر قدرتی پادشاهان است اثری باقی نخواهد ماند. وعدهی خوش آب و رنگی که همچون هزاران وعدهی دلخوشکنک دیگر هرگز رخت واقعیت در بر نکرد.
در آن شب به یادماندنی که علاوه بر حافظه ایرانیان در حافظه تاریخ ملل نیز ضبط شد مردم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجدیدند و دستهای ملت به حمد و سپاس به سوی آسمان روانه شد. شخصی که آقای الهام و همسرشان خانم رجبی ایشان را پدیدهی قرن مینامیدند در هیئت رئیس جمهور ریز نقش ایران اسلامی ظاهر شد تا منجی فقرا گردد.
هنوز طنین صدای آقای احمدی نژاد از اذهان زدوده نشده بود که صدا و سیما در اقدامی کم سابقه در کسری از ثانیه مدیران ارشد برنامه ریز و برنامه نویس و برنامه ساز و تدوینگر و مجریان کارشناس خود را با فراخوانی عمومی به حالت بسیج ضربتی در آورد تا در همهی دقایق از شبانه روز به مردم القا کنند رنسانسی باور نکردنی از نوع مریخی و افسانهای در کشور در حال وقوع است و مردم باید سوار ارابههای خیال شوند تا در جادهی پنبهای ابرهای توسعه گامهای بلند بردارند و راه ترقی را که ماقبل از این سیصد سال یک بار به وقوع میپیوست یک شبه بپیمایند.
هنوز فراموش نکرده ایم گزارشی از یکی از روستاهای کشور پخش شد که خانواری به مدد گرفتن یارانه و با داشتن سیزده فرزند درآمدشان از یک مهندس تحصیل کرده هم بیشتر شده بود، افراد خوش خیالی که در صدد بودند با کنار گذاشتن پول آب و برقی درآمد نجومیشان! را صرف کارآفرینی و توسعهی کشاورزی سرمایه گذاری کنند. آن روز خیلی از مهندسان و حتی پزشکان بی کار آرزو کردند ای کاش به جای صرف وقت و هزینهی میلیاردی در دانشگاههای بینالمللی ازدواج میکردند و چند جین فرزند بی آتیه تحویل مزرعهی علف هرزه زدهی جامعه میدادند تا سهم بیشتری از معائده های آسمانی یارانه نصیبمان میگشت. شور و حال آن فضای بشاش پس از دریافت اولین یارانه هرگز از اذهان زدوده نخواهد شد که فقرا در کنار ثروتمندان برای تعویض یا خرید گوشیهای باکلاس و لپ تابهای های کلاس و مبلمان سلطنتی و زیورآلات پادشاهانه و … بازاراهی کشور را به قرق درآورده و مغازههای بیست و پنج ساعت در شبانه روز مفتوح بودند. مردم عقده مندی که با خرید های لوکس میخواستند ندای رئیس جمهورشان را لبیک گفته باشند و ثابت کنند شکاف گسل طبقاتی به همت دلسوزان یک شبه شکسته شد. شور و شعفی که حتی نویسندهی نامدار بر باد رفته که شهرت جهانی دارد نیز نخواهد توانست لحظهای از آن را به تصویر بکشد.
هر چه بود و نبود فرآیند هدفمند شدن یارانهها با هزاران اما و اگر و با درایت مثال زدنی دولتمردان طی شد و دوستان جعبهی جادو و دولت و مجلس به مقصود نائل آمده و نفس نه چندان راحتی کشیدند. فرآیندی که توسط مغزهای متفکر دولت عدالت محوری که داعیهی مدیریت جهانی داشتند اسب قیمتها به تندی رم کرد و تورم افسار پاره کرد و عنان کنترل قیمت و تشنج صعودی و دقیقهای ربوده شد و بی ثباتی سر به آسمان سایید، فاصله طبقاتی که قرار بود دیگر وجود نداشته باشد کیلومتر شما را از جا کند و چرخهای تولید به شدت زنگ زده شد و کارخانهها به تعطیلی کشانده شد و بیکاری دامن گیر فنر کشاند، نفس پول ملی به بند کشیده شد و ارزش ۴۵ هزار تومان بد رکاب نفرت زده به یک چهارم تقلیل یافت و گلهای سر سبد بعضی نورچشمیها با اختلاس ناچیز ۳ هزار میلیاردی … و … و پروندههای … بحث انگیز و آغشته به شبهات بی نهایت آقای … و تاجر نوکیسهی تریلیون یورویی آقای زنجانی عزیز نیز آراسته یچمن مصنوعی شد.
عاقبت روزگار چرخ زد یکی با بار سؤالات بی پاسخ بی نهایت رفت و آقای روحانی کلید به دست آمد اما ای کاش به جای کلید با ماشین آتش نشانی میآمد تا حداقل میتوانست دریاچه خشکیدهی مان را آبیاری میکرد، دریاچهای که حتی آبهای اقیانوس اطلس نیز نخواهد توانست از چهرهی غم زدهی فخر آذربایجان غبار محنت را بزداید یادگاری که ارمغان پدیده قرن به وارث بود و … به هر حال امروز آقایانی که شرف حضور ندارند در نبود آنها دیگرانی هستند که با توان هم و غم دست به کار شدهاند تا یارانه به دست کسی نرسد تا آن را به عزت بخورد و …! یارانهای که قار است با هزاران ترفند و شگردهایی که به مغز نوسرداموس هم خطور نمیکند قطع خواهد شد تا اعتدال به اقتصاد باز گردانده شود.
به هر حال اکنون مردم منگ شده و میاندیشند گوش جان به گربه رقصانی کدام عزیز بسپارند. مخصوصا رسانهی مان که امروز مفتخر به دریافت القاب فراوانی گشته است از میلی تا آنتن فروش و … و هیچ مغز انیشتینی هم نفهمید که یارانه بد و شوم است یا خوب و مقدس، باید بگیریم یا پس دهیم.
یاد خواستگاری یکی از اقوام از دختر رسم و رسم داری افتادم. شب خواستگاری با رویی گشاده همهی شرایط داماد با رویی گشاده پذیرفته شد و شب دوم چنان سنگهای غول آسایی بر سر جادهی ازدواج پرت شد که حتی ابرجرثقیل ها هم ناتوان از تکان دادن آن بودند.
بزرگواران اگر مقدر کردهاید که یارانه به کسی ندهید دیگر چرا بهانههای بنی اسرائیلی هر کس ثبت نام نکند یارانه نمیگیرد و فلان و… یک کلام بگویید کفگیر به خنسی خورد تمام سخن آخر: آقای روحانی عزیز همگان از نیات خیرخواهانه و مترقی حضرتعالی آگاهند اما عاجزانه التماس میکنیم اگر قرار است تاریخ یک بار دیگر تکرار شود و شما توانایی مدیریت بحران و اجرای فاز دوم هدفمندی را در خود نمیبینید بیایید و صادقانه اعتراف کنید تا بیش از این شاهد شکاف طبقاتی، انتحار به دلیل عدم توانایی مدیریت مالی خانه و خانواده و عدم تمکین مالی، اشاعه روزافزون فحشا و …نباشیم و بیش از این کمر مردم زیر بار تورم و سوء مدیریت خم نگردد. چرا که بعید نیست این فرآیند نیز منجر به پرورش خاوری و زنجانی و رح…دیگری شود. پس لطفاً تصمیم خود مورد بازبینی چندباره قرار دهید و …
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۳:۵۸ ق.ظ