شادی‌های جمعی تقویت‌کننده روابط اجتماعی

شادی‌های جمعی تقویت‌کننده روابط اجتماعی

گروه تحلیل:دیدن چهره‌های غمگین، افسرده عصبانی و اخمو چیز جدیدی نیست، که در مورد آن بگوییم و دنیای بدون غم، خشم و جنگ و سرشار از مهربانی و شادی، آرزویی است که ریشه در خلقت و نهاد آدمی دارد. آرزویی که مقدمه غلبه بر تمام ناکامی‌ها است.
شادی، این معجزه درونی، گره‌گشای بسیاری از رنج‌ها است که امروزه برای ما مفهوم غریبی است. می‌گویند نخستین معجزه زرتشت خندیدن وی در بدو تولد بوده است. زرتشتیان شادی را آفریده خداوند می‌دانستند و در آیین مذهبی نیز توصیه به شادی و گذراندن اوقات فراغت براساس اصل گریز از گناه بسیار مطرح بوده است.
لا‌زمه شادی و شاد بودن چیزی نیست جز مثبت‌اندیشی و جست‌وجوی خوبی‌ها و زیبایی‌ها. انسان با نگرش منفی به دنیا چیزی جز روحیه‌ای افسرده، چهر‌ه‌ای غمگین و حالتی خشمگینانه ندارد و این نگرش منفی، تخریب‌گر جامعه است. ‌ در جامعه غم‌زده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمی‌ماند. به تجربه ثابت شده شادی و نشاط، ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسان‌ها است. در جامعه خوشحال و خرسند، تولید بهتر اشتغال بیشتر و اقتصاد، سالم‌تر خواهد بود. بدون شک در چنین محیطی امنیت اجتماعی و فردی راحت‌تر به دست می‌آید.
در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا می‌شود. ‌ شاد بودن جامعه یکی از عوامل بسیار موثر در توسعه اقتصادی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و کاهش نابسامانی‌های خانوادگی، طلا‌ق، افزایش میزان میل و رغبت تحصیلی و دل به کار دادن و افزایش تولید می‌شود. ‌ شمار زیادی از جامعه‌شناسان براین عقیده‌اند که جامعه ایرانی شاد نیست و از نبود بسترها و زمینه‌های لا‌زم برای ابراز شادمانی به شکل جمعی و عمومی رنج می‌برد. به عبارت دیگر در جامعه، شیوه‌های شناخته شده و متعارف کمتری برای شادمانی‌های همگانی وجود دارد و در برخی مواقع این شادمانی عمومی در تعارض با نظم و امنیت اجتماعی قرار می‌گیرد. ‌ آنها معتقدند از پیامدهای خطرناک فقدان یا کمبود شادی و نشاط در جامعه اعتیاد به موادمخدر انواع و اقسام جرایم و نابهنجارهای اجتماعی در روابط اجتماعی است و افزایش امید به زندگی مطمئنا می‌تواند در شادی و شادمانی ما تاثیرگذار باشد و متقابلا‌ ناامیدی را دور کرده و باعث جلوگیری از منزوی شدن نقش افراد می‌شود. ‌ روانشناسان نیز معتقدند افسردگی در تمام دنیا از جمله کشور ما بالا‌ترین ضرر و زیان شغلی و کارگری را به همراه دارد که عمده‌ترین آن کاهش بهره‌وری در میان جامعه است.
در واقع بیماری‌های روانی علا‌وه بر پایین آوردن بهداشت روانی جامعه، بیشترین نمود را در نظام اقتصادی کشور دارد. نفی وجود اختلا‌لا‌ت و بیماری‌های روانی در جامعه پدیده انگ‌زنی (برچسب زنی) را در جامعه گسترش داده است. ‌فقر ازجمله عوامل ایجادکننده اختلا‌لا‌ت روانی شایع و افسردگی در جامعه ایران است ‌البته دلیل کاهش نشاط اجتماعی افسردگی‌های گسترده نیست، بلکه می‌توان گفت افسردگی یکی از مهمترین دلا‌یل افت شادی جمعی و نشاط اجتماعی است و در بسیاری از موارد افراد به سردرگمی و مشکلا‌تی که با آن مواجه هستند، نمی‌خواهند تظاهر به شادی کنند. ‌ امروزه جوانان نگرانی‌های زیادی در خصوص آینده شغلی خود دارند و طبیعی است این نگرانی و افسردگی ناشی از آن را به سایر اعضای خانواده خود منتقل کنند و به دنبال آن، نشاط در خانواده‌ها و اجتماع کمرنگ می‌شود. ‌ وقتی ازدواج و کار دو معضل بزرگ جوانان به صورت امیدی واهی برای‌شان تبدیل شده و تازه پس از رسیدن به این دو هدف‌شان، نگران حفظ آن هم هستند، پس نمی‌توان از قشر جوان کشور انتظار شادی داشت. ‌اگر شادی‌های جمعی و غیرمضر انجام شوند، تقویت‌کننده بعضی از روابط اجتماعی هستند. این نوع شادی‌ها مانند تمامی اعمالی که در هر جامعه به قوام آن جامعه کمک می‌کنند، می‌توانند به روابط آن جامعه نیز کمک کرده و باعث سرخوش شدن افراد جامعه شوند. این جزو کارکردهای سنتی لا‌زم و ضروری برای جامعه است.
ممکن است در طی زمان، بعضی از این کارکردها از بین برود ولی چون جامعه به سمت مقولا‌ت خاصی می‌رود و طالب لذت و رفاه بیشتر است و یک شادی جمعی که از سنت‌ها استخراج شده باشد، نه تنها برهم زننده نظم و آرامش جامعه نیست بلکه لا‌زمه نظم و قوام اجتماعی نیز هست. ‌ در این رهگذر، نوجوانان و جوانان به‌خاطر وجود مسائل اجتماعی اقتصادی، بیش از همه آسیب‌پذیرتر شده‌اند و به نظر می‌رسد چون الگوهای رفتار شادمانه را در بزرگترها ندیده‌اند با انتخاب الگوهایی بسیار متفاوت شادی را به شکل دیگر و در قالب یک هیجان‌طلبی و شاید بی‌اعتنایی و مقابله با ارزش‌های بزرگ‌ترها نشان می‌دهند.
‌ متاسفانه فرهنگ شادی در جامعه ما به درستی تبیین نشده است و با اینکه در چند سال اخیر رسانه‌ها به‌خصوص صدا و سیما سعی کرده‌اند فرهنگ شادی را در برنامه‌هایشان بیش از پیش افزایش دهند، اما هنوز به معنای واحدی از شادی و چگونگی آن دست نیافته‌اند، حتی خود جوانان در هاله‌ای از ابهام مانده‌اند که شادی حقیقی چیست؟ باید گفت شاد بودن تنها یکی از شاخصه‌های زندگی مطلوب در جامعه است و هر قدر ملتی شادتر باشد، مطمئنا احساس رفاه بیشتری دارد، ممکن است افراد بتوانند تمام نیازهای اساسی و مادی را تهیه‌کنند و براساس معیارهای مرسوم بگویید یک فرد، گروه‌یا جامعه در رفاه هستند، اما اگر افراد را از دسترسی به چیزهایی که برای‌شان واجب است و نیاز دارند مثلا‌ ابراز شادی- بازداریم، خواهیم دید که این جامعه حتی با داشتن خیلی از تسهیلا‌ت مادی در رفاه نیست. در جوامع شاد افراد معمولا‌ نگرش خوش‌بینانه نسبت به زندگی و امور پیرامون خود و جامعه دارند. در جامعه غم‌زده افراد مایوس و غمگین زندگی را سیاه و تاریک می‌بینند و معمولا‌ نگرش بدبینانه نسبت به امور دارند. ‌ تحقیقات نشان داده است که در تمام جوامع، شاد بودن باعث افزایش کارایی می‌شود. این مساله تقریبا از دهه ۱۹۳۰ ثابت شده و اصلا‌ تئوری روابط انسانی در تشریح این مساله شکل گرفته است. به همین دلیل همه کشورها سعی می‌کنند همه عناصر لا‌زم را برای بروز شادی فراهم کنند و اگر نتوانستند، سعی می‌کنند حداقل ابتکارهایی برای سوق دادن جامعه به سمت شادزیستن انجام دهند. شادی یک نوع نشاط درونی است که با رضایتمندی فرد در ارتباط است.
توجه به مظاهر شادی و غم در ارتباط غیر کلامی یکی از راههای ارتباط برقرار کردن آدمها با یکدیگر است اما آیا ظاهر افراد و ابراز شادمانی بیرونی می تواند ملاک مناسبی برای تخمین درصد شاد بودن و یا حتی میزان افسرده بودن یک جامعه قرار بگیرد؟ رئیس انجمن روان شناسی اجتماعی ایران معتقد است برای سنجش میزان شادی جامعه “خط کش ” وجود ندارد :” برای این مسئله ملاک نداریم که ببینیم ایرانیها آدمهای شادی هستند یا شاد نیستند.میزان افسردگی هم در جامع? ما از خیلی کشورهای خاورمیانه ای یا کشورهای آسیایی بالاتر نیست که بگوییم مردم ما نسبت به مردم خاورمیانه خیلی غمگینند یا میزان شادی شان خیلی پایین است.آمارها بین ۱۵ تا ۲۴ درصد جمعیت را نشان داده اند که این آمار ، آمار خیلی بالایی در مقابل خیلی از کشورها نیست.”
می گویند جوامع از نظر توجه به زمان به سه دسته تقسیم می شوند: جوامع غربی نگاهشان به” آینده” است که مرتب برنامه ریزی می کنند و برای آینده برنامه دارند.در جوامع شرقی کشورهایی مثل کره، تایوان ، چین و کشورهایی که گرایشهای مذهبی مثل ذن ، بودیسم و … دارند در “حال” زندگی می کنند و می گویند باید در لحظه زندگی کرد.
جامع? ما نسبت به زمان، گذشته گراست. شاخص خوب در این زمینه گرایش به اموات و اهل قبور است. اگر توجه کرده باشید یک نفر که فوت می کند برایش تشریفات مفصل داریم سوم هفتم، چهلم ، سال و… .برای این مراسمها ما وقت زیادی می گذاریم و شیون می کنیم. برای چیزی که از دست رفته است و شاید اگر زنده بود این قدر برایش اهمیت قائل نمی شدیم. این شاخص مهمی است از اینکه ما عمد? وقتمان را در گذشته سیر می کنیم . ارجاعات سیاسی ما هم به گذشته است. دائماً نگاه حسرت آمیزی به گذشته داریم بدون اینکه واقعاً هیچ طرح و برنامه ای برای امروز یا برای فردا داشته باشیم.در بهترین حالت می خواهیم گذشته ای را که مطلوب بوده است دوباره احیا کنیم.”اگر چه گویند که گذشته گرا هستیم اما هیچ کس به یاد نمی آورد که از گذشته پند هم گرفته باشیم و این شاید یکی از بزرگترین تناقضهای جامع? ایرانی است. جامعه ای که همیشه حسرت از دست رفته ها را دارد؛ از دست رفته هایی که خوب نمی شناسد ولی آنها را خوب می داند چون معتقد است: هر آن کس و هر آن چیز خوب است ماندنی نیست.بهزاد دوران روشنفکران ایرانی را هم دارای همین گرایش می داند:” مثلاً آل احمد در یادداشتهایی که می نویسد حسرت کوچه باغها و … را می_خورد. به هر حال روشنفکر گروه برجسته ای است که فکر می کند و در هر جامعه ای به نوعی آین? تمام نما و خودآگاه هم? جامع? ناخودآگاه است.برای همین توجه آن آدم به چنین چیزی نشان می دهد که گرایش عمیقی در بین توده ها هم وجود دارد.” شاید در بین شاعران و نویسندگان سهراب سپهری از معدود افرادی بود که به خاطر تأثیرپذیری اش از افکار عارف هندی “کریشنا مورتی” از این گذشته گرایی دست شسته است:” و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی چه شبی داشته_اند / پشت سرنیست فضایی زنده “اما همین قشر گذشته گرا هم هیچ وقت مردم را به شاد نبودن و غصه خوردن دعوت نکرده اند:” غم از گردش روزگارت مباد/وز اندیشه بر دل غبارت مباد”(سعدی)
برخی کثرت جشنهای باستانی ایرانیان را دلیل بر شاد بودن ایرانیان و شادی دوستی شان دانسته اند . این نسل جدید اگر نگاهش خیلی به آینده نباشد دست کم به گذشته هم دیگر نگاه نمی کند. یک خرده نگاهش به حال است.نسل جوان تر نسل شادتر و در لحظه تری است. به دنبال ایده آلهای بزرگ نیستند، آن طوری که نسل قبل بود. اینها دنبال آمال و آرزوهای کوچکتر هستند و خردک شادیها را قبول دارند. آنها را نادیده نمی_گیرند و فدای آرمانی که شاید هیچ وقت بهش نرسند نمی کنند.”برخی افزایش آسیب های اجتماعی در کشور را دلیل کم شدن نشاط مردم می دانند.
شادی نیازی درونی است. نعمتی است که خداوند به ما عطا کرده است. ما شادی می_خواهیم. این را استقبال بالای مردم از فیلمهای سینمایی کمدی می گوید تا آنجا که گاهی به هوای دمی خندیدن و خوش بودن نازل ترین کمدیها را از دست نمی دهند و این مسئله نگرانی فعالان عرص? سینما را از افت سطح ذائق? سینماروها به دنبال داشته است. ما شادی می_خواهیم. این را شادیهای کوتاه مدت طرفداران فوتبال می گوید وقتی بعد از یک برد در خیابانها شادی می کنند. ما شادی می خواهیم. این را استقبال از مجموعه های طنز تلویزیون می_گوید وقتی سریالهای ملودرام گاهی تنها به جبر ساعت زمانی و نبود تفریح مناسب برای خانواده ها و جوانان دیده می شوند.رئیس انجمن روان شناسی اجتماعی ایران معتقد است:”اگر بخواهیم آدمهای باهوش ، خوش فکر، خلاق و مدبری داشته باشیم باید برای شاد کردن مردم برنامه ریزی بکنیم یعنی ما باید فضا را به سمتی ببریم که شادی بیشتر از اینکه در جامعه هست چه از نظر بیرونی چه از نظر درونی نمود پیدا بکند و این خیلی به مردم کمک می کند.”

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۴ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۵:۴۵ ق.ظ

دیدگاه


دو × 8 =