مهدی بازرگان بدون روتوش

مهدی بازرگان بدون روتوش

قسمت اول
گروه تاریخی: مهدی بازرگان متفکری است که در عالم سیاست نقش آفرینی زیادی داشته و برجستگی او بیش‌تر از این منظر است چرا که وی را اگر به صرف اثرگذاری وی در عالم علم و اندیشه بخواهیم، بررسی کنیم فاصله‌ای قابل توجه با افرادی چون استاد شهید »مطهری« و دکتر»شریعتی« خواهد داشت.
نقش مذهب در تفکر بازرگان غیر قابل انکار است به طوری که علی‌رغم اعزام به خارج کشور و آشنایی با مظاهر مدرنیته و تمدن غرب که موجبات تفکرهای انحرافی انفعالی و تقلید مآبانه خیلی از اسلاف و هم قطاران وی را فراهم کرده بود، وی در تلاش برای حفظ اصالت مذهبی خود بود و علاقه‌ای وافر به تفسیر و تطبیق علوم و معارف نوین بشری با معارف دینی از خود نشان می‌داد و سعی در تبیین اجتماعیات، سیاست، اقتصاد، مدیریت و … با احکام اسلامی دارد که برای وی رسالتی خطیر است و در مواقعی به خوبی از عهده‌ی آن بر نمی‌آید.
این امر با توجه به شرایط خانوادگی وی نسبت به او دور از ذهن نمی‌نماید. بازرگان خود با بیان همکاری‌های پدرش با پدر مرحوم »طالقانی« که در قالب مجالس منظم تبلیغی دین که حدود ۱۳۰۳ هجری شمسی برگزار می‌شد رسالت اجتماعی و اسلامی خود و مرحوم طالقانی را رسالتی خانوادگی و ارثی عقیدتی بیان می‌کند. به نظر نگارنده برای بررسی تفکر بازرگان می‌بایست سیری دو مرحله‌ای را طی کرد:
دوره‌ی اول، مربوط به سال‌های قبل از انقلاب و از زمان بازگشت وی از فرانسه به ایران در ۱۳۱۳ تا اواخر نخست وزیری وی در دولت موقت و آغاز انقلاب است و دوره‌ی دوم، از حدود ۱۳۶۰ تا پایان حیات وی قابل بررسی است.
این تقسیم‌بندی از این جهت است که در آرا و نظرهای وی در دوره‌ی اول علی‌رغم انتقادها و ایرادهایی که بر پاره‌ای از نظرهای وی وارد است اما در مجموع درک وی از مفاهیم دینی و اهتمام او برای صورت بخشی مذهبی به آرا و عملکردش در مبارزه با رژیم شاهنشاهی و دغدغه برای مبارزه با افکار التقاطی مارکسیستی-کمونیستی و به طور خاص »حزب توده« که در بحبوحه‌ی مبارزه‌های مردمی با ظاهری فریبنده درصدد تأثیرگذاری بر افکار جوانان مسلمان انقلابی بودند، قابل تحسین و دفاع به نظر می‌رسد. همین موضوع علت انتصاب وی به نخست وزیری دولت موقت است.
در حکم حضرت امام نیز اعتقاد وی به مکتب اسلام و سابقه‌ی مبازره‌های وی بدون در نظر گرفتن وابستگی‌های حزبی علت انتصاب وی به پست نخست وزیری دولت موقت ذکر می‌شود.
اما به نظرهایی از وی بر می‌خوریم که نه تنها با آرای قبلی وی در تناقض است حتی با مواردی دیگر در همان زمان ارایه نیز همخوانی ندارد که به نظر نگارنده از دو علت ناشی می‌شود:
۱٫ با غربال شدن و تصفیه‌ی انقلابیون و جدا شدن افراد و گروهک‌ها و احزاب ناهمسو با آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی بازرگان نیز به عنوان رهبر نهضت آزادی که بعد از انقلاب ماهیت واقعی خود را نشان داد، در زمره‌ی این جریان قرار گرفته و سر ناسازگاری با جریان روحانیت به ویژه حضرت امام بر می‌دارد.
۲٫ سوء برداشت‌های وی از برخی معارف و مفاهیم دینی بعد از پیروزی انقلاب که نوبت به پیاده سازی و عملی شدن آن‌ها رسیده بود، خود را بروز و ظهور داد و موجبات اختلاف‌های جریان ملی-مذهبی با خط اصیل انقلاب و مردم را فراهم کرد.
در این مقال تلاش بر این است که با ارایه‌ی شاهد مثال‌هایی در قالب دو دوره‌ی زمانی مدعای مطرح شده اثبات شده و خواننده را در معرض قضاوتی منصفانه قرار بدهد.
دوره‌ی اول: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
با سقوط «رضاخان» در ۱۳۲۰ هجری شمسی دورانی از آزادی نسبی در تبادل افکار و فضای باز سیاسی و اعتقادی ایجاد شد. در این ایام، عمده فعالیت بازرگان معطوف به فعالیت‌های دانشگاهی بود. وی با علم و تجربیات کسب کرده از خارج کشور سعی در معرفی بهتر اسلام به جامعه‌ی آشنا شده با تمدن غرب را دارد، به طوری که یکی از ارمغان‌های سفر خود به خارج را اعتقاد و علاقه‌ی روزافزون به اسلام ولی نه اسلام خرافی، انحرافی و تشریفاتی فردی بلکه اسلام اجتماعی زنده معرفی می‌کند.
در سال ۱۳۳۱ با »آیت الله طالقانی« در کانون اسلام برخورد می‌کند و از تفسیر قرآن وی بهره می‌گیرد و بعد از آشنایی بیش‌تر با کانون، اولین سخنرانی خود را که بعدها با تکمیل و تحقیق بیش‌تر تبدیل به کتابی با نام »مطهرات در اسلام« شد، ارایه داد که در آن تمامی احکام طهارت و نظافت اسلامی از دریچه‌ی تصفیه بیوشیمی و با استعانت از قوانین فیزیک و شیمی و فرمول‌های ریاضی مطالعه شده بود.
به بیان خودش در مقاله‌ی »مذهب در اروپا« که برای کانون اسلام نوشت، اعلام کرد که اروپای متمدن مقتدر بی دین نیست و دین در اروپا بوده و هست و شیوع دارد که این را ارمغان از زندگی در فرانسه و به واسطه‌ی تشکیل انجمن کاتولیک دانشجویان که بعدها به تأثیرپذیری از آن با عده‌ای از دوستانش انجمن اسلامی دانشجویان را راه انداختند، کسب کرده بود. بازرگان معتقد است استعمار را خارجیان برای ما نکاشتند و این روشنفکران و اجداد نوکرمأب ما بودند که به استقبال از آن رفتند. وی به متجددان و روشنفکران غرب زده می‌تازد و اشخاصی هم‌چون »سید جمال الدین اسد آبادی« و »اقبال لاهوری«را که خالی از تعصب و تأثر به قدرت و امتیازات غرب اشاره داشتند و هم اطلاع و علاقه به سرمایه‌های دینی و شرقی خودمان می‌ستاید و به روشنفکران فرنگ رفته‌ای که ارمغان آن‌ها افکار سطحی و اقدامات تظاهری تقلیدگری بوده می‌تازد و امثال »تقی زاده« که شعارشان فرنگی شدن ایرانیان از فرق سر تا نوک پا بود را نکوهش می‌کند.
بازرگان دین را از منظر قانون طبیعی نظاره می‌کند و آن را همان نظام تعبیه شده توسط ناظم هستی می‌داند و برخلاف طبیعیون جهان را تحت تدبیر آفریننده و خالق می‌داند و این طور بیان می‌کند: »در طبیعت یک نمونه‌ی واحد یا یک قانون کامل وجود دارد که مراحل تکامل اخلاقی و اجتماعی را نشان می‌دهد لذا ما برای طبیعت حاکمیت قائل نیستیم بلکه خالق اداره کننده‌ی طبیعت را حاکم می‌شمریم.«
از نظر وی تسلیم به اسلام همان تسلیم به قانون طبیعت است چرا که خداوند قانون‌گذار واحد است و انسان با تکیه بر امکانات صرف عقلی خود قادر به تنظیم اصول مقررات روابط اجتماعی نیست. وی برخلاف آن چه بعدها در نظریه‌های خود ابراز می‌کند، دین و سیاست را ملازم با هم و قائل به ارجحیت دین می‌داند و از کناره گیری علمای دین از سیاست انتقاد می‌کند و این طور بیان می‌نماید: »دوری بزرگان و مقدس‌های ما از امور اجتماعی باعث شده امر حکومت و سیاست رفته رفته منافی با فضل و تقوی و ملازم با زور و تزویر و تملق گردیده و نزدیک شدن به آن مستوجب »اتقوا من مواضع التهم«شده است.
دانشمندان و فلاسفه‌ی شرق برخلاف فلاسفه‌ی یونانی‌ها که از ابتدا توجه به تدبیر منزل و سیاست مدن و اداره‌ی اجتماع داشته، مدینه‌ی فاضله را تشریح و تدوین می‌کردند. این‌ها غالباً در عوامل خالص منقول و مجردات و ناسوت و ملکوت سیر می‌کردند و از واقعیات به لفظیانت می‌گراییدند.» وی در ادامه می‌گوید: »اگر دین سیاست را در اختیار اوامر خود نگیرد، سیاست دین را مضمحل خواهد کرد یا در سلطه‌ی اقتدار خود خواهد گرفت چون کار دیگری نمی‌تواند بکند. سیاست با دین هم مرز است و رعایت مرز را نمی‌کند.«
بازرگان در کتاب «سرّ عقب افتادگی ملل مسلمان بار دیگر به روحانیت انتقاد می‌کند که علی‌رغم نفوذی که داشته و جزو صاحبان قدرت بوده‌اند و در بسیاری از موارد قدرت بیش‌تر از شاه و حکومت داشته‌اند به جای عمل، به ذکر و نظر روی آورده بودند. وی با اشاره به اهمیت فوق العاده اسلام به وجود حکومت و دخالت و مراقبت از مردم تا حد مهم‌ترین واجبات و مقدم بر نماز، روزه و حج معتقد است بر خلاف آن چه تا کنون میان مردم مرسوم بوده اسلام دیانت و سیاست را پا به پای یک‌دیگر به پیش می‌برد.
هم‌چنین در پاسخ به انتقادهایی که به استناد یک مصاحبه‌اش مبنی بر عدم دخالت در سیاست به وی وارد می‌شد، ضمن تأیید ابراز نظر قبلی و برای توجیه فعالیت سیاسی خود می‌گوید: »روزی که مسؤولین و متصدیان به وظیفه‌ی خود عمل نکردند و بلکه خلاف آن را انجام دادند و دزد و خائن بودند، همه کس مجبور است همه کاره شود. استاد دانشگاه هم به داد و فریاد سیاسی می‌پردازد.«
در مجموع وی با استناد به معارف دینی و به طور خاص آیات قرآن و کلمات گهر بار امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به دنبال ارایه‌ی تفاسیری ایدئولوژیک از سیاست، اقتصاد، جنگ و صلح، آزادی و دموکراسی و دیگر اجتماعیات است و قائل به جامعیت دین در تأمین نیاز انسان به این مفاهیم است.
دوره‌ی دوم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی
نگارنده برای تبیین گوشه‌ای از نظرهای مهندس بازرگان پس از پیروزی انقلاب در این فرصت به بررسی دو کتاب می‌پردازد که یکی نشان دهنده‌ی تحول در چارچوب فکری و اصول اعتقادی وی می‌باشد و دیگری آرا و افکار او را در قبال انقلاب اسلامی بیان می‌کند. لازم به ذکر است که جای جای نظرهای بازرگان قابل نقد و بررسی است که شاید ایضاح آن‌ها از یک جلد کتاب قطور نیز فراتر رود که در این مجال فرصت این کار وجود ندارد و نگارنده نیز ادعای انجام شایسته‌ی این رسالت حساس را ندارد اما برای تنویر افکار مخاطبان به نمونه‌هایی چند از واضحات آن‌ها می‌پردازیم، امید که رعایت انصاف در نقد جای خود را به تخریب ندهد.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فارس ، در کتاب »آخرت و خدا« هدف بعثت انبیا که حاصل تکمیل و تفسیر سخنرانی وی در مبعث ۱۳۷۳ می‌باشد، وی در صدد است اثبات کند که حکومت یا مدیریت جامعه در چارچوب آیه‌ی بعثت و رسالت پیامبر منظور نگردیده و به نظر نمی‌آید جزو برنامه‌ی رسالت و مأموریت فرستادگان باشد. او هم‌چنین ضمن اشاره به آرای اهل کلام و متکلمین اسلام که عقیده داشتند چون بنی آدم جاهل، عاصی و متجاوز بوده و نمی‌خواهند و نمی‌توانند اجتماع سالم و عادی داشته باشند بر خداوند صاحب لطف واجب است که افرادی را برای هدایت و حکومت آن‌ها مبعوث سازد که خلایق نیز باید از آن‌ها اطاعت کنند ضمن ردّ این نظریه با استناد به آیه‌ی ۳۰ سوره‌ی بقره و ۱۴ سوره‌ی یونس در تلاش است که رسالت انبیا را عدم دخالت در امور زندگی و حکومت مردم نشان دهد.
EMAIL.agazadeh1@gmail.com

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۲ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۶:۴۴ ق.ظ

دیدگاه


هفت + = 16