شاخصه های فرهنگی وصیت نامه مولاعلی به فرزندش امام حسن

شاخصه های فرهنگی وصیت نامه مولاعلی  به فرزندش امام حسن

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: یکی از ویژ¬گی¬های مهم ائمه اطهار سفارش به امر مهم حسنات (¬نیکی¬ها) در امورات و روابط روزانه در حوزه فردی و جمعی بوده و نیز هست. در روزگارما نیز بنا بر امر تسلسل و با فعالیت علما و بزرگان هر دوره سفارشات ائمه هدا در کنار فرمایشان نبی مکرم اسلام (ص) حفظ ، صینات، تکمیل و استخراج شده و تحت عنوان حدیث و روایت تکمیل کننده فهم تخصصی و عمومی ما از قرآن کریم است، به ما رسیده، مطالعه و عمل به این سفارشات از هم وظایف فردی و جمعی ماست.
بخشی از این سفارشات از حیث شکل در ابعاد نامه و یا کتاب نگارش یافته همچون نامه و وصیت نامه مولاعلی(ع) به فرزند برومندشان امام حسن مجتبی (ع) که موضوع این نوشتار ( در شکل گردآوری) است و یا کتاب نهج البلاغه که البته بعدها به شکل کتاب جمع آوری و تدوین شده و به ما رسیده است، خطبه های ایراد شده که باز در قالب نهج البلاغه و نیز نهج¬الفصاحه به ما رسیده و یا قالب بسیار مؤثر دعا و کتاب مهم صحیفه سجادیه دعاهای امام سجاد (ع) و یا مفاتیح الجنان(که گردآوری محتوا و شکل عمل به این سفارشات در قالب، دعا، ذکر، نماز و … است نه خود سفارشات) …در هرحال این معادن اندیشه، حکمت و معرفت امروز در اختیار ما است و می¬طلبد با مطالعه و کاوش در ابعاد مختلف این مجموعه گرانبها در عمل و نتیجه گیری از اعمال کوشا باشیم.این کوشش برای عموم نیاز به تخصص خاصی ندارد. بلکه درونی ساز این سفارشات در امور فردی، جمعی، کاری، خانوادگی، معاملات و … و سپس نمود فرهنگی اجتماعی آن مدنظر است.
در ادامه فرازهای از نامه و وصیت نامه مولاعلی(ع) به فرزند برومندشان امام حسن مجتبی (ع) را به شکل مختصر و در قالب انتخابی مرور می¬کنیم تا دریابیم که آن امام همام در ارتباط با امورات تعلیمی فرزندان خود و اهل خود کدامک نکات زیر و زمینه ساز ابعاد کلان را به زبان ساده عنوان کرده و به شکل وصیت و سفارش به فرزند برومند خود و در ادامه به اهل و خانواده خود گوشزد کرده است که این گوشزد دلیلی جزء ثبت برای آینده و آیندگان نداشته که مقام امامت خود ذاتاً محمل این نکات حکمی، معرفتی هستند:¬دلت را به اندرز زنده¬دار و به پارسایی بمیران و به یقین توان¬بخش و به حکمت تابان کن و با یاد مرگ خوارساز و به اقرار به نابود شدنش وادار ساز و به سختی¬های دنیایش بینا کن و از صولت روزگار و دگرگونی آشکار شب و روزش بترسان و خبرهای گذشتگان را بدو عرضه¬دار و آنچه را بر سر کسانی آمد که پیش از تو بودند به یادش آر و در خانه¬ها و بازمانده¬های آنان بگرد و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا شدند و در کجا فرود آمدند و کجا بار نهادند. آنان را خواهی دید که از کنار دوستان رخت بربستند و در خانه¬های غربت نشستند؛ و چندان نپاید که تو یکی از آنان خواهی بود. پس در نیکو ساختن اقامتگاه خویش بکوش و آخرتت را به دنیا مفروش.در آنچه نمی¬دانی سخن مگو و آنچه را بر عهده¬نداری بر زبان میار.
راهی از گمراهی بیمناکی مسپار، چه باز ایستادن هنگام سرگردانیِ گمراهی، بهتر است تا در کارهای بیمناک افتادن. به کار نیک امر کن تا خود را در شمار نیکوکاران درآری و به دست و زبان، کار ناپسند را زشت شمار و از کسی که کار ناپسند کند با تلاش، خود را دور بدار.
در راه خدا بکوش، چنان که شاید، و از سرزنش نکوهش¬گران باکت نباشد. برای حق به هر دشواری در هر جا بود درشو و در پی آموختن دین رو. خود را به شکیبایی در آنچه ناخوشایند است عادت ده، که شکیبایی عادتی است پسندیده و ارزنده. در همه¬ی کارها نفس خود را به پناه پروردگارت درآر، که پناهگاهی است استوار و نگاهبانی است پایدار، و آنچه خواهی تنها از او خواه، که به دست اوست بخشیدن و محروم نمودن؛ و فراوان طلب خیر کن؛ و در کارها نیک بنگر و آن را که بهتر است بگزین.
وصیت مرا دریاب و روی از آن متاب که بهترین گفته، سخنی است که سود دهد. بدان که سودی نیست در دانشی که فایدتی نبخشد، و نه در آموختنی که دانستنش درخور نباشد.پسرکم! وصیت مرا نیک دریاب و از به کار بستن آن روی بر متاب و بدان! آن که مرگ در کف اوست، همان است که زندگی در دست اوست، و آن که می¬آفریند، همان است که می میراند، و آن که نابود می کند، همو است که باز می¬گرداند. و آن که به بلا می آزماید، هم او عافیت عطا می فرماید؛ و بدان که جهان بر پای نمانده جز بر سنتی که خدا کار هستی بر آن رانده: که یا نعمت است و یا ابتلا، و سرانجام، پاداش روز جزا، یا دیگر چیزی که او خواست و بر ما ناپیداست. پس اگر دانستن چیزی از این ها بر تو دشوار شود، آن دشواری را از نادانی خود شمار! چه تو نخست که آفریده شدی نادان بودی پس دانا شدی؛ و چه بسیار است آنچه که نمی¬دانی و در حکم آن سرگردانی و بینشت به آن راه نمی¬برد، پس آن را نیک می-بینی و می¬دانی. پس در رشته¬ی بندگی کسی چنگ¬زن که تو را آفریده و خوش پیکرت کرده و روزی¬ات بخشیده؛ تنها بنده¬ی او باش و روی به سوی او آر و از او بیم¬دار!پسرکم! در آنچه میان تو و دیگری است، خود را ترازویی گمار و آنچه برای خود دوست می¬داری برای دیگری دوست بدار و آنچه را بر خود روا نمی¬داری بر دیگری روا مدار. ستم مکن، چنان که دوست نداری بر تو ستم رود، و نیکی کن چنان که دوست¬داری به تو نیکی شود. آنچه را در دیگری زشت می¬داری برای خود زشت¬بدار و از مردم برای خود، به چیزی خرسند باش که از خود در حق آنان خرسندی؛ از آنچه نمی¬دانی مگو، هرچند اندک بود آنچه می¬دانی، و مگو آنچه را که دوست نداری به تو گویند.
و بدان که خودپسندی، آدمی را به کژراهه برد و خردها را زیان زند. پس سخت بکوش و گنجور دیگری مشو، و چون راه خویش یافتی، چندان که توانی پروردگارت را فروتن باش.چندان که زمانه رام توست آن را آسان گیر و به امید بیش تر خطر را بر خود مپذیر؛ و بپرهیز از آن که ستیزه جویی، چون اسب سرکش، تو را بردارد و به گرداب هلاکت درآرد .
چون برادرت از تو ببرد، خود را به پیوند با او وادار؛ و چون روی برتابد، مهربانی پیش آر؛ و چون بخل ورزد از بخشش، و چون دوری گزیند از نزدیک شدن، و چون سخت گیرد از نرمی کردن، و چون گناه نماید از عذر خواستن دریغ مدار؛ چنان که گویی تو بنده¬ی اویی و وی تو را نعمت داده و حقی برگردنت نهاده؛ و مبادا این نیکی را جایی کنی که نباید، یا درباره¬ی کسی که نشاید.
دشمن دوستت را دوست مگیر، تا دوستت را دشمن نباشی؛ و در پندی که به برادرت می¬دهی نیک بود یا بد باید با اخلاص باشی. خشم خود را اندک اندک فروبر که من جرعه¬ای شیرین¬تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیدم.
نرمی کن به آن که با تو درشتی کند؛ باشد که به زودی نرم شود. با دشمن خویش به بخشش رفتار کن که آن شیرین ترین دو پیروزی است: از او انتقام کشیدن یا بر وی بخشیدن. اگر خواستی از برادرت ببُری، جایی برای دوستی او نزد خود باقی گذار که اگر روزی پشیمان شد، بتواند بازگردد. کسی که به تو گمان نیک برد، با کرده ی نیک گمانش را راست کن.»
»پسرکم! بدان که روزی دوتاست: آن که آن را بجویی، و آن که تو را جوید و اگر نزد آن نروی راه به سوی تو پوید. چه زشت است فروتنی هنگام نیازمندی و درشتی به وقت بی نیازی«
»آن که پای از حق برون نهد، راه بر او تنگ شود. هرکه اندازه خود بداند حرمتش باقی ماند. استوارترین رشته ای که توراست، رشته¬ای است که میان تو و خداست. آن که در فکر تو نیست دشمنت به حساب آید….««دین و دنیای تو را به خدا می سپارم و بهترین داوری را از وی برای تو خواستارم، امروز و هر زمان، هم در این جهان و هم در آن جهان؛ والسلام.«

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۵:۲۵ ق.ظ

دیدگاه


+ 1 = هفت