سهم خواهی یکی از دلایل دشمنی با امام علی
محسن اسماعیلی
گروه فرهنگی :براساس آموزههای دینی تا تکلیف شرعی نباشد، نباید به استقبال منصب رفت،اگر کسی مشتاق ریاست بوده و برای رسیدن به آن تلاش کند، کارش برای خدا نیست.
»محسن اسماعیلی« ، فرموده امیرالمومنین(ع) مبنی بر »فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً« (جامه دیگری بر تن کردم و از آن کناره گرفتم) که در واکنش نسبت به حوادث صدر اسلام بیان شده است را از درسهای آموزنده سیره علوی برشمرد و گفت: از این جمله، زهد و بیرغبتی مولای متقیان به ریاست و امارت آشکار است؛ چنانکه در موارد متعدد دیگری به آن تصریح کرده و در عمل نیز نشان دادند.
عضو هیات علمی دانشگاه با بیان اینکه امام علی(ع) زمامداری را برای برای خدمت به مردم و گرفتن حق ضعیفان و مبارزه با باطل میخواست، خاطرنشان کرد: امام(ع) وقتی مردم دیگران را ولو نابجا پذیرفتند، دلیلی برای اصرار بر آن نمیدید و این را نه فقط به هنگام محرومیت و گوشهنشینی، که در زمان حاکمیت هم تکرار میکرد. از جمله، آنجا که با اشاره به لنگه کفشی که پینه میزد، فرمود: »به خدا سوگند این کفش پاره در نظر من از حکومت بر شما محبوبتر است، مگر اینکه بتوانم حقّی را اقامه و باطلی را دفع کنم.«
وی افزود: بنابراین اگر پذیرش حکومت به صورت یک تکلیف شرعی درآید و با وجود تقاضا و پشتیبانی مردم بتوان به وظیفه شرعی عمل کرد، باید آن را پذیرفت و با قوت و قدرت انجام وظیفه کرد. در انتهای خطبه شقشقیه آمده است که وقتی مردم با آن اشتیاق عجیب به سوی علی(ع) روآوردند، حضرت به درخواست آنان پاسخ مثبت داد، اما باز هم تاکید فرمود: »اگر به خاطر حضور حاضران و تودههای مشتاق بیعتکننده و اتمام حجّت بر من به دلیل وجود یار و یاور نبود، و نیز به خاطر عهد و پیمانی که خداوند از دانشمندان و علما گرفته که در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر پشتش میافکندم، رهایش مینمودم و آخرینش را به همان جام اوّلینش سیراب میکردم و درمییافتید که ارزش این دنیای شما در نظر من از آب بینی یک بز کمتر است.«
نویسنده کتاب سیاست و حکومت در نهجالبلاغه، ادامه داد: ارزش همه دنیا نزد امیرالمومنین از آب بینی یک بز کمتر است؛ نه فقط ریاست کوتاهمدت و پر رنج و غصهای بر چنان مردمانی!
در جای دیگری هم حضرت فرمود: »دنیای شما نزد من از برگ درختی که در دهان ملخی در حال جویدن باشد پستتر و بیارزشتر است. علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟! اگر نگاه کسی به دنیا و لذتهای آن چنین نگاهی باشد، چه دلیلی دارد که برای رسیدن به منصبی کوتاهمدت ولی دشوار در قیامت، دست و پا بزند؟! چنین است که وقتی دیگران برای آن حرص میزنند و مردم هم آنها را میپذیرند، با خیالی آسوده به کار خویش میپردازد.
*ممنوعیت رقابت و اشتیاق به قدرت
عضو حقوقدان شورای نگهبان در ادامه تاکید کرد: درس دیگری از نهجالبلاغه این است که نه باید خود تشنه قدرت بود و نه باید تشنگان قدرت را به کار گرفت. پذیرش منصب در نگاه دین، قبول مسئولیتی سنگین و برداشتن باری گران و کمرشکن است. پس تا تکلیف شرعی نباشد، نباید به استقبال آن رفت. اگر کسی مشتاق ریاست بوده و برای رسیدن به آن تلاش کند، معلوم میشود که کارش برای خدا نیست. میخواهد از این نمد برای خود کلاهی بدوزد و لذا حتماً نباید او را به کار گماشت. کسی که تشنه قدرت است نمیتواند شیفته خدمت باشد.
وی با اشاره به سیره نبوی در مواجهه با ریاستطلبان، گفت: پیامبر(ص) رسماً اعلام کرده بود: »ما کسی را که طالب ریاست و یا آزمند بر آن باشد، بر کار خود نمیگماریم.« از همین جا معلوم میشود که در اسلام، رقابت بر سر قدرت مفهومی ندارد؛ چنانکه امام علیهالسلام به پیشگاه الهی عرضه میداشت: »بار خدایا!
تو میدانی: کارهایی که از ما سر زد، نه برای رقابت بر سر قدرت بود و نه رقابت بر سر ثروت بیارزش دنیا.«محسن اسماعیلی افزود: یکی از دلایل بیعتشکنی برخی با امام علی(ع) همین بود که خیال میکردند به دلیل این بیعت باید یک پُست اجرایی هم به آنان داده شود و یا حداقل حکم مشاورتی بگیرند.
طلحه و زبیر از همین دسته بودند. سیدرضی در ابتدای خطبه ۲۰۵ نهجالبلاغه نوشته است که هنگامی که طلحه و زبیر بعد از بیعت با امام به او اعتراض کردند که چرا در کارها با آنها مشورت نکرده و از آنها کمک نگرفته است، به امام پیغام داده بودند که یکی از ما را والی بصره و دیگری را والی کوفه کن.
*کنارهگیری عملی همراه با بیرغبتی قلبی وی در پایان درس شرح و تفسیر نهجالبلاغه، یادآور شد: ممکن است کسی از قدرت چشم بپوشد، اما از سرِ اجبار و ناچاری! در دلش آتش اشتیاق به قدرت شعلهور باشد امّا به ظاهر یا از روی ناچاری کنار بِکِشد؛ وگرنه در صورتی که تصاحب قدرت ممکن شود، به قول مولوی از فرعون بدتر شود. نمونه این وضعیت، اشعبدالملک بن مروان است که وقتی به خلافت رسید، قرآن را بر هم نهاد و گفت »خداحافظ که هنگام جدایی من و تو فرا رسید!«
اسماعیلی افزود: اشعبدالملک بن مروان میگفت که من مضایقه داشتم از کشتن مورچه، ولی الان از کشتن گروه گروه از انسانها نیز ابا ندارم. زهری روزی به او گفت: «شنیدهام شرب خمر میکنی؟» گفت: «بلی! والله شرب دماء نیز میکنم!» اما امام علی(ع) چنین نیست؛ هم عملاً از حکومت کناره میگیرد و هم قلباً از آن گریزان است. برای همین است که اول میگوید: »سَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً«، اما بعد میافزاید: »وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً«.
وی با اشاره به نخستین جمله از خطبه شقشقیه »أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی« (آگاه باشید که به خدا سوگند، فلانی جامه خلافت را به تن کرد؛ در حالی که میدانست جایگاه من نسبت به خلافت نظیر جایگاه محور سنگ آسیاب به آن است.)
که با بکار بردن ادات تنبیه، سوگند جلاله و استفاده از حرف »لام« و کلمه »قَد« برای »تاکید« توسط امیرالمومنین(ع) همراه است، گفت: هشدار و سوگند امام برای این است که بگوید زیر پا گذاشته شدن اصل اساسی شایستهسالاری پس از رحلت پیامبر(ص)، آگاهانه انجام شد و از نگاه اسلام به زمامداری به عنوان امانتی کمرشکن به نگاه دنیاطلبانه عدول شد.
اسماعیلی در ادامه در پاسخ به یک شبهه اظهار داشت: ممکن است کسی بپندارد که قصد امام در نخستین جمله خطبه شقشقیه، تاکید بر افضلیت و احقّیت خود و تبیین جایگاه منحصر به فردش نسبت به حکومت بوده است. اما چنین نیست؛ زیرا این مطلب از واضحات بوده و کسی، حتی خلفا و طرفداران آنها منکر آن نبودهاند. آنها نیز اذعان و اعتراف میکردند که علی(ع) برتر است، اما توجیه میکردند که مثلاً به علت جوانی یا شوخ بودن او یا کینه افراد و قبایل از سلحشوریهای امام در جنگهای زمان پیامبر مانع از موفقیت او میشود.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر، وی در تشریح نکته اصلی تاکید امام در نخستین جمله خطبه شقشقیه، گفت: به نظر میرسد هشدار و سوگند امام برای تاکید بر این نکته اصلی بوده که تصدی خلافت در حالی بوده است که میدانستند من برای این کار شایستهترم.
این گناه و بدعت و انحراف بزرگ است که امیرمومنان برای تبیین و اثبات آن خود را نیازمند این همه پافشاری دیده است.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۱۸ ق.ظ