دوره پهلوی دوم در استان آذربایجان غربی

دوره پهلوی دوم در استان آذربایجان غربی

قسمت دوم
گروه تاریخ :ایگلتون در این مورد مى‏نویسد:»در سال ۱۳۲۳ ه .ش کردهاى ایران با هیوا و حزب کمونیست عراق (در واقع شاخه کردى آن حزب) به منظور تشکیل جبهه رزگارى کرد یا حزب رهائى بخش کردها تماس گرفتند. در ماه مه همان سال کردهاى ایران با توافق کردهاى عراق پرچم ملى کردها را انتخاب کردند. این پرچم از سه نوار افقى سرخ و سفید و سبز با خورشیدى در وسط تشکیل مى‏شد«. با اطمینان خاطرى که شورویها به اعضاى کومله داده بودند از نظر رهبران حزب دور نماى شرایط آینده و فرصتهاى محتوم براى تشکیل اولین حکومت مستقل کرد. تا اندازه زیادى روشن و مناسب مى‏نمود.
تأسیس دولت ملى کرد در جنوب استان:شهر تبریز در ۱۹ آبان ۱۳۲۴ شاهد تشکیل جمهورى آذربایجان خودمختار به وسیله پیشه ورى رهبر فرقه دموکرات بود به دنبال مذاکرات و گفتگوها اعضاى کرد که در آن واقع اعضاى حزب دموکرات و فرستادگان قاضى محمد بود آشکار شد که رژیم آذربایجان در نظر دارد هرگونه قدرت و اختیارى را از کردها سلب کند و کردان چون چنین دیدند به مهاباد بازگشتند.
در فاصله تشکیل دولت پیشه ورى تا تأسیس جمهورى مهاباد، اختلافات میان کردها و آذریها اوج گرفت قاضى محمد در دى ماه ۱۳۲۴ همه کارمندان آذرى را از ادارات مهاباد و نواحى اطراف آن اخراج کرد و هنگامى که پیشه ورى عوامل خود را به نواحى کردنشین فرستاد تا موجودى توتون منطقه را به شیوه سابق تحویل بگیرند، با مخالفت وعدم همکارى کردها روبرو شد و حتى به دستور قاضى هیئت آذرى که ریاست آن با پور عجم معاون اداره دخانیات تبریز بود بدون نتیجه و با دست خالى به تبریز بازگشت همچنین کارگران کرد کارخانه قند میاندوآب در اواسط دى ماه مانع از ارسال قند و شکر به تبریز شدند.
بدینسان کردها آشکارا عدم موافقت خود را با سلطه آذریها بر نواحى کردنشین آذربایجان نشان دادند و همزمان روسها براى به جنبش در آوردن کردها در راستاى اهداف خود دست به کار شدند.
از سوى دیگر مأموران شوروى در میان قبایل به فعالیت پرداختند و به آنها گفتند براى مبارزه به خاطر استقلال آماده شوند و به رؤساى عشایر دستور دادند در مهاباد گرد آیند. همه به جز مامش‏ها، منگورها، و دهبوکریها در این زمینه همکارى کردند.اعضاى حزب دموکرات در ۲۶آذرماه پرچم ایران را از ساختمان دادگسترى مهاباد پائین کشیده و به جاى آن پرچم کردستان را بر افراشتند. در این فاصله قاضى محمد سرگرم مذاکره با مقامات شوروى بود تا موافقت آنان را با تشکیل حکومتى کرد که مستقل از آذربایجان باشد فراهم سازد.
سرانجام در دوم بهمن ماه سال ۱۳۲۴ قاضى محمد در حالى که لباس افسران روسى را پوشیده و عمامه به سر داشت در برابر مردم مهاباد و رؤساى عشایر اطراف، تشکیل جمهورى مهاباد را اعلام کرد و در ضمن سخنانى بیان داشت.»کردها ملتى را جداگانه‏اند که سرزمین خاص خود را دارند و مثل ملتهاى دیگر داراى حق تعیین سرنوشت خویش مى‏باشند، آنان دیگر بیدار شده‏اند و دوستان نیرومندى دارند«.
بیست روز پس از تشکیل نظام جمهورى مهاباد، اسامى وزیران حکومت در روزنامه کردستان ارگان حزب دمکرات منتشر گردید. به این ترتیب جمهورى مهاباد تشکیل شد و از زمان آغاز فعالیت خود ظاهرا حکومتى جدا ومستقل از دولت و جامعه ایران را به نمایش گذاشت.اما جمهورى مهاباد (کردستان) نتوانست نفوذ چندانى در قسمت ترک نشین آذربایجان بدست آورد سرانجام کنسول شوروى در (رضائیه ارومیه) به نام هاشم‏اف کوشید که مواضع دو طرف آذرى و کرد را به هم نزدیک کند و حاصل این تلاش در پایان به صورت پیمانى میان دو حکومت مهاباد و تبریز در آمد که به امضاى رهبران فرقه حزب دمکرات و حکومت کردستان رسید.
مواد اصلى این پیمان نامه را چنین ذکر شده است:
۱ـ مبادله نمایندگان دیپلماتیک میان دو کشور در صورت لزوم.۲ـ مأمورین دولتى در هر منطقه متعلق به ملیتى است که سکنه آن اکثریت را تشکیل مى‏دهند.۳ـ تشکیل یک کمیته اقتصادى مشترک تحت نظارت سران هر دو حکومت.۴ـ اتحاد نظامى و کمک متقابل دو طرف به یکدیگر در صورت لزوم.۵ـ هرگونه گفتگو با دولت مرکزى با اطلاع و موافقت هر دو دولت باشد.۶ـ هر دو دولت براى پیشبرد زبان و فرهنگ مقابل خود تلاش خواهند کرد.۷ـ با هر کس که بر ضد اتحاد و دوستى دو ملت آذرى و کرد تلاش کند به سختى مبارزه خواهد شد.
انعقاد این پیمان مرکزنشینان را دچار شگفتى و هراس نمود زیرا پیشه‏ورى و قاضى‏محمد بى‏اعتنا به تهران و مانند رهبران دو کشور مستقل تصمیم گرفته بودند و چون نیروهاى شوروى همچنان در منطقه حضور داشتند امکان به رسمیت شناخته شدن این حکومتهاى تازه بنیاد بسیار زیاد بود و از نظر مقامات ایران اقدام به انعقاد پیمان همکارى دو جانبه آذربایجان را کاملاً به سوى تجزیه سوق داده بود.به دنبال ابتکار دولت ایران و مذاکره پیشه ورى با دولت مرکزى، قاضى محمد نیز که اوضاع را نامساعد مى‏دید تحت فشار دولت روسیه تن به مذاکره تحمیلى با دولت ایران داد.او در ششم تیرماه سال ۱۳۲۵به همراه حاج باباشیخ (نخست وزیر دولت او) و برخى از اعضاى حزب دموکرات روانه تهران گردید و در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال هواداران حزب توده و شمارى از دانشجویان کرد ساکن تهران قرار گرفت و در ویلاى دربند اقامت کرد.
رهبر کردها طى چند جلسه گفتگو با قوام السلطنه پیشنهاد وى مبنى بر تبدیل همه نواحى کردنشین به یک استان واحد و انتخاب او به عنوان استاندار وسیع الاختیار آن استان را پذیرفت.پیدا بود که قوام ابتکار عمل را در مذاکرات به دست گرفته است و سعى دارد میان کردها با پیشه‏ورى و اتحاد شوروى شکاف ایجاد کرده و آنها را به جان هم بیاندازد.
اما قاضى محمد با قبول پیشنهاد قوام و پذیرش این امر که وزارتخانه‏هاى خود را منحل ساخته و آنها را به ادارات مورد تائید دولت تبدیل نماید، نشان داد که در شرایطى که تحقق شعارهاى ملى گرایى جدائى خواهانه غیر ممکن است، او به کسب امتیازات و اجتماعى لازم براى انجام اصلاحات در جامعه کرد توجه دارد.هر چند پیشنهاد قوام با استقبال قاضى روبرو شد ولى هرگز به مرحله اجرا در نیامد چون دولت شوروى با آن به شدت مخالفت کرد و از طریق سفیر خود در تهران به هیأت کرد اطلاع داد که پذیرش این پیشنهاد مساوى با قطع کمکهاى سیاسى نظامى اتحاد شوروى به کردها خواهد بود.
سرانجام بر اساس توافقى که در مسکو بین استالین و قوام، نخست وزیر وقت ایران امضاء گردید، دولت شوروى قبول نمود که نیروهاى خود را از خاک ایران خارج کند و در عوض دولت ایران امتیاز نفت شمال ایران را به آن کشور اعطا نماید و علاوه بر این فشارهاى بین المللى بلوک غرب بر شوروى براى اجراى مفاد موافقتنامه کنفرانس تهران مبنى بر تعهد خروج نیروهاى متفقین از ایران پس از پایان جنگ نیز از عوامل موثر در تصمیم روسیه بود.
پس از خروج این نیروها، سران جمهورى دست نشانده مهاباد در برابر یورش ایلات و عشایر مخالف در منطقه و حمله ارتش ایران کوچکترین مقاومتى از خود نشان ندادند. زیرا تمام حمایت مالى و نظامى و تدارکاتى روسیه را از دست داده بودند و نیروهاى بى‏ساز و برگ بارزانى به عراق فرار کردند.
در پایان ماجرا از حزب دموکرات و جمهورى مهاباد دیگر اثرى نبود، حدود پنجاه نفر از رهبران حزب دموکرات از جمله قاضى محمد رئیس حکومت خود مختار کردستان اعدام شدند و غائله مرتفع گردید.
نبرد بارزانى‏ها:بارزانى‏ها یکى از طوایف کرد عراقى بودند که در ناحیه اربیل (درخاک عراق) سکونت داشته و در سال ۱۳۲۰ با انقلاب رشید عالى گیلانى در عراق از قید و بند گریخته و با جمع آورى افراد پراکنده خود و تهیه سلاح و مهمات دعوى خود مختارى مى‏کردند.
بارزانى‏ها چندین سال بود موجبات مزاحمت دو دولت ترکیه و عراق را فراهم نموده بودند ولى جرأت تعرض به طرف خاک ایران را نداشتند، تا اینکه پس از آذر سال ۱۳۲۴ وارد خاک آذربایجان شده و با دموکراتها تماس برقرار کردند.
پس از ورود بارزانى‏ها به آذربایجان ملا مصطفى بارزانى به تهران آمد. ستاد ارتش به ملامصطفى پیشنهاد داد، که اسلحه و مهمات خود را در ایران گذاشته و به خاک عراق بازگردند، یا این که تسلیم شده و در یکى از نقاطى که دولت انتخاب خواهد کرد و با تسهیلاتى که فراهم مى‏نماید، مشغول کشاورزى شوند.ملامصطفى با طفره رفتن و تعلل، موجبات اتلاف وقت را در مذاکرات مى‏نمود تا بارزانى‏ها به طرف ارتفاعات دشت بیل نزدیک شده و در مجاورت مرز شوروى مستقر گردند، در این مدت زد و خوردهایى نیز پیش مى‏آمد، ولى ملا مصطفى که در تهران بود، تکذیب مى‏کرد. چون مذاکرات براى جلوگیرى از خونریزى و کشت و کشتار بیهوده به جایى نرسید، تصمیم گرفته شد، نیروهاى بارزانى را در یک منطقه محاصره و خلع سلاح کنند.روز ۱۸ اسفند ۱۳۲۵ ه .ش فرماندهى، دستورات خود را به واحدها ابلاغ نمود، بارزانى‏ها نیز زنان و کودکان خود را به شهر نقده فرستاده، آماده نبرد شدند.
روز ۱۹ اسفند ستون سرهنگ نیسارى براى جلوگیرى از پیشروى آنها به طرف منطقه ایل شکاک به موانا رفت، ستون سرتیپ زنگنه که بعدا سرهنگ فولادوند فرمانده آن ستون گردید، در این موقع با زروبیگ در دره قاسملو درگیر بود.رشید بیگ، یکهزار سوار گرد آورد و در موانا به ستون سرهنگ نیسارى حمله برد، ولى پس از ۲۴ ساعت زد و خورد شکست خورد و تسلیم شد و به ارومیه اعزام گشته و مورد عفو قرار گرفت. ستون پس از درهم شکستن قواى رشید بیگ پیشروى خود را از موانا به طرف ترگور ادامه داد و طرح عملیاتى این بود که ستون سرهنگ فولادوند و سرهنگ مجیدى، بارزانى‏ها را دور بزنند و به طرف این ستون برانند که در نتیجه آنها محاصره شوند.طى این مدت زد و خوردهایى به وقوع پیوست که در نتیجه هنگ فوزیه تلفات قابل توجهى داده و ستوان جهانبانى اسیر و ستوان هاتفى امامى کشته شدند.
شب اول فروردین سال ۱۳۲۶ بارزانى‏ها حمله‏اى شدید به مرکز فرماندهى در ارتفاعات (نیرگى)، نمودند که اگر توپخانه خودى فعالیت دامنه‏دارى نکرده بود، ستون به کلى متلاشى مى‏شد، ولى در اثر تیراندازى شدید توپخانه، بارزانى‏ها از حمله خود نتیجه مثبتى نگرفتند، فرداى آن شب حمله خود را به صورت شدیدترى ادامه دادند.
روز ۱۳ فروردین براى وارد آمدن ضربه اصلى به بارزانى‏ها حمله اصلى، چهار ساعت بعد از نیمه شب شروع شد: نبرد در ساعت ۷بامداد به مرحله اصلى و شدیدى رسید، ستون سرهنگ نیسارى و گردان اصفهان با کمک هواپیماها و ارابه جنگى و در اثر اجراى تیرهاى دقیق توپخانه پیشروى کرده تا ساعت ۱۳ همان روز ارتفاعات برده زرد را تصرف نمود و بارزانى‏ها با دادن تلفات زیاد به طرف دشت بیل عقب نشستند، از این ساعت در حقیقت عملیات مرحله اول علیه بارزانى‏ها به پایان رسیده و عملاً آنان مضمحل شده بودند.
پس از سرکوبى بارزانى‏ها توسط نیروهاى ایران، در خاک عراق نیز مورد تعقیب مأموران آن دولت واقع شدند؛ مرتبا در حال جنگ و گریز بودند.سرانجام پس از این جنگ و گریزها در شب ۱۳۲۶/۳/۵ دوباره به خاک ایران داخل شدند؛ در همین موقع محمد رضا شاه که در ارومیه بود، دستور صریح براى تعقیب بارزانیها و قلع و قمع آنها صادر کرد.سرهنگ سردادور مأمور شد با یک ستون مجهز حرکت کرده و جلو پیشروى آنها را بگیرد؛ ملامصطفى به او پیغام داد که ما قصد جنگ نداریم و براى قبول پیشنهادهاى دولت آماده‏ایم؛ اما شبانه حرکت کرده به منطقه ایل شکاک مى‏رود؛ بلافاصله به نیروى مقیم سلماس دستور سرکوبى و جلوگیرى بارزانیها صادر مى‏شود؛ ولى بارزانیها که قصد عبور از ایران و ورود به خاک شوروى را داشتند. سعى کردند بدون درگیرى با نظامیان از هر راه ممکن به پیشروى خود ادامه دهند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۷:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


9 + = هفده