سیاست صبورانه قوام درغلبه بر بحران آذربایجان

سیاست صبورانه قوام درغلبه بر بحران آذربایجان

سمیه نصرتی
گروه تاریخ : موفقیت تیم مذاکرات هسته ای در نهایی کردن موافقت نامه وین امیدواری‌های فراوانی را در فضای ذهنی و مطبوعاتی جامعه ایجاد کرده است و انتظارات از دیپلماسی به عنوان یک رویکرد و توانایی دولت فعلی در بکار بردن آن به عنوان یک ابزار مؤثر چشم اندازهای جدیدی فراروی کشور قرار داده است. رویدادهایی همچون فریاد ظریف بر سر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید و یا نقل خاطرات رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پرت شدن خوکار از سوی وزیر خارجه آمریکا و پاسخ متقابل عراقچی مذاکره کنند ارشد ایرانی باعث ایجاد موجی از مقایسه‌های تاریخی در هاله ای از غرور ملی گشته است؛ و البته این بازار صرفاٌ داخلی نیست و توانایی‌های گروه مذاکره کننده و تسلط آن‌ها بر فنون دیپلماسی عمومی و رسانه ای طرفهای مقابل را هم تحت تأثیر قرار داده چنانکه چندین بار لب به تمجید گشوده و تعجب خود را کتمان نکرده‌اند.
شاید اگر به سه بحران بزرگ (گروگان گیری، جنگ تحمیلی و بحران هسته ای) روابط خارجی تاریخ جمهوری اسلامی نگاه کنیم عملکرد تیم هسته فعلی در راستای خروج پرونده هسته ای از شورای امنیت از اهمیت زیادی برخوردار است اما اینکه آیا برترین عملکرد دیپلماسی تاریخ معاصر است یا خیر موضوعی است که باید آیندگان قضاوت کنند. در طول تاریخ معاصر شاید بتوان نتیجه بدست آمده از توافق وین را با دیپلماسی قوام در ماجرای استقلال آذربایجان مقایسه کرد.
شاید بهتر باشد که ابتدا جایگاه قوام و تیم دیپلماسی هسته ای ایران را مقایسه کنیم. تیم مذاکرات هسته ای از پشتوانه‌ها و سرمایه‌های اجتماعی فراوانی برای اجرای موفقیت آمیز طرح‌های دیپلماتیک خود برخوردار بوده است، از جمله: رأی مردم در انتخابات ۹۲ و البته رای بالای مردم در تمامی انتخاباتها، تصمیم کلی نظام و رهبری آن مبنی بر نرمش قهرمانانه، حمایت رهبری نظام در تمامی مراحل از تیم مذاکره کننده، اقدامات تیم پیشین و دستاوردهای فراوان در زمینه هسته ای در دوران دولت قبل، ارزیابی قدرت منطقه ای ایران، توانایی دولت در مهار تورم و سر و سامان دادن به وضع اقتصادی، نا امنی شدید منطقه ای و نیاز قدرت‌های جهانی به نقش مثبت ایران برای بازگشت ثبات منطقه ای، توان موشکی و تسلیحاتی کشور و …، همه این‌ها در شرایطی است که بازی اصلی ما بین ایران و قدرت‌های جهانی در سطح کلان بین المللی انجام می شود.
در حالیکه دوران نخست وزیری احمد قوام، از همان ابتدا با مشکلات فراوانی مواجه بود. مخالفت احزاب سیاسی تازه تاسیس و مخالفتهای دبار با وی بخاطر قدرت سیاسی روز افزون که ناشی از حمایت امریکا، شوروی و انگلیس بود، تنها بخشی از مشکلات قوام بود. قوام همزمان خود را به سیاستهای امریکا متمایل کرده بود اما با حزب توده نیز مماشات می کرد. استخدام مجدد مستشاران امریکا، موجی از مخالفتها در میان جامعه را برانگیخته بود. وزیر دارایی نیز به علت احساس نگرانی از حضور میلسپو، مستشار امریکایی، استعفا کرد. در حالی که سطح اعتراض‌ها به تیم مذاکره کننده فعلی از مخالفت های هدفمند درون مجلس فراتر نمی‌رود حتی بعضا این مخالفت ها می توانست دست برتر را از آن تیم مذاکره کننده کند. ایران در خطر تجزیه: قوام برای چهارمین بار در ۲۵ بهمن ۱۳۲۴ به نخست وزیری رسید. این دوره مصادف بودبا خودداری اتحاد جماهیر شوروی در خارج کردن قوای خود از ایران. سربازان انگلستان از کشور خارج شدند، شوروی ها خروج خود را منوط کردند به »روشن شدن اوضاع«. در این شرایط سید جعفر پیشه وری مدیر روزنامه آژیر که حمایت های ارتش سرخ را به همراه داشت، در آذربایجان اعلام خومختاری کرد. شوروی مجدداً ادعای خود در مورد نفت شمال را تکرار کرد و اوضاع تیره تر شد. شوروی رسما تصمیم خود را بر خارج نشدن از خاک ایران اعلام کرد، تشکیل فرقه دموکرات در آذربایجان با هدف تجزیه ایران نیز دیگر اقدام آنها بود. جنوب ایران پس از خروج نیروهای انگلیسی نیز همچنان تحت تأثیر این قدرت سنتی منطقه بود. وابستگی انگلستان به نفت ایران اهمیت ایران را در سیاست خارجی این کشور افزایش داده بود.
امریکا دیگر متفق پیروز جنگ که به علت دور بودن خاک اصلی از ویرانی‌های جنگ و دستیابی به سلاح هسته ای عملاً قدرت اول اقتصادی نظامی جهان بود سابقه استعماری چندانی نداشت و هنوز متأثر از ایدئولوژی لیبرالیستی انقلاب آمریکا بود ولی به نسبت دو قدرت دیگر منافع چندانی در حوزه ایران نداشت.
سیاست خارجی قوام حر کت آهسته به سمت آمریکا بود زیرا او معتقد بود، وجود منافعی برای آمریکا در ایران حوزi استقلال بیشتری از میان منافع متعارض قدرت‌های جهانی برای دولت ایران ایجاد می‌کند و از وابستگی به یک قدرت خاص نیز جلو گیری می‌کند.(تئوری موازنة مثبت) اما این حر کت باید چنان بطعی و کند باشد که موجب واکنش شدید قطب‌های مخالف نگردد. در این دوران اساس استقلال و تمامیت ارضی کشور در خطر بود بعلاوه، شوروی عملاٌ در صدد جدایی سه استان زنجان، آذربایجان و کردستان بود. جنوب نیز با اقدام واکنشی انگلستان با شورش بختیاری‌ها و قشقائیها مواجه بود. شهرها و مناطق کارگری و صنعتی نیز جولانگاه حزب توده بود. در این وضعیت قوام با طرحی پیچیده در سه سطح اجتماعی، سیاست داخلی و بین المللی، به قصد خارج ساختن نیروهای شوروی از ایران قبول مسئولیت کرد. یا نفت یا آذربایجان:اساس موفقیت این حرکت او موقوف به مخفی بودن نیات و اغراض واقعی برای تمای بازی گران در تمامی سطوح بود. قوام استراتژی دوگانه ای را انتخاب کرد از یک سو در سطح سیاست داخلی سه وزارتخانه را به حزب توده داد و سیاست گرایش به شوروی را در پیش گرفت و همزمان توسط تقی زاده و علاء الدوله، (نماینده ایران در سازمان ملل و سفیر ایران در آمریکا)، اقدامات لازم را جهت طرح شکایت در شورای امنیت از شوروی برای عدم خروج از ایران را در پیش گرفت. قوام این موضوع را درک کرده بود که اگر شوروی بخواهد بین امتیاز نفت شمال و آذربایجان یکی را انتخاب کند، قطعا امتیاز نفت شمال را انتخاب خواهد کرد. او همه تلاش خود را به کار گرفت تا شوروی را در مقابل چنین انتخابی قرار دهد. یا نفت یا آذربایجان! و موفق شد. البته گزینه سوم نصیب شوروی شد، یعنی هیچکدام. قوام در بهمن ۲۴ برای دیدار با استالین عازم مسکو شد. طولانی شدن این سفر، نگرانی های داخلی را برانگیخت. در این سفر در ابتدای ملاقات رفتارهای تحقیرآمیز استالین مانند تاخیر در پذیرش، برخورد سرد در جلسه، نشستن نامحترمانه روی صندلی، فوت کردن دود سیگار سمت قوام و …. رفتارهایی بود که استالین انجام داد. اما زیرکی قوام باعث شد که در انتهای جلسه وضعیت تغییر کند. روشن کردن سیگار توسط قوام با فندک استالین و گفتگوهای رد و بدل شده میان آنان به عنوان یکی از خاطرات جذاب دیپلماتیک کشور است که بی شباهت با رفتارهای غرورانگیز تیم مذاکره فعلی نیست. پرداختن به جزئیات این خاطره فرصتی دیگر می طلبد. خروجی این مذاکرات موافقت شوروی برای تعیین سفیر جدید و همچنین تاسیس یک شرکت برای برداشت مشترک نفت از دریای خزر بود. شوروی ها نیز شفاها قول دادند به تدریج نیروهای خود را از بخش شرقی خاک ایران مانند مشهد و شاهرود و سمنان خارج کنند.
قوام پس از بازگشت، در روزهای پایانی اسفند ۱۳۲۴ از شوروی به سازمان ملل شکایت کرد. شکایتی که با حمایت امریکا و انگلیس همراه شد و جنگ تبلیغاتی علیه شوروی راه افتاد. اولتیماتوم ترومن رییس جمهوری امریکا به استالین نیز مربوط به ترک خاک ایران بود. ترومن در این اولتیماتوم گفت اگر نیروهای شوروی خاک ایرن را تخلیه نکنند، امریکا نیروهایش را وارد ایران خواهد کرد. این اقدام سبب شد که برای شوروی، هزینه نگه داشتن آذربایجان بالاتر رود و به گرفتن امتیاز نفت شمال دلخوش کند. البته اسناد موجود در باکو و مسکو نشان می دهد که فراخواندن نیروهای شوروی از خاک ایران، به هیچ عنوان نتیجه ایستادگی امریکا در شورای امنیت بوده است. استالین پیش از آنکه این اولتیماتوم را دریافت کند تصمیم به خروج نیروهای شوروی از خاک ایران گرفته بود.
شوروی در پی توافق با قوام و البته تهاجم شدید تبلیغاتی، سفیر خود را در روز آخر سال ۱۳۲۴ به تهران فرستاد و وی مامور مذاکره مستقیم با احمد قوام شد. در روز ۱۵ فرودین ۱۳۲۵، سادچیکف و قوام طی یک اعلامیه مشترک، بر چهار موضوع تاکید کردند: دولت ایران حزب توده را در قدرت سهیم سازد. ـ ارتش شوروی ظرف یک ماه و نیم تمام خاک ایران را تخلیه کند. ـ از آنجا که حوادث آذربایجان یک موضوع داخلی است‌، باید ترتیبی مسالمت‌آمیز برای حل آن اتخاذ گردد.ـ قرارداد ایجاد شرکت نفت ایران و شوروی تا انقضای مدت ۷ ماه برای تصویب مجلس پانزدهم پیشنهاد شود. دولت قوام برای غلبه بر بحران آذربایجان سیاست گفتگوی صبورانه ‏ای در پیش گرفت و سعی کرد با پیشه‏ وری و سایر مقامات فرقة دموکرات آذربایجان در تهران و تبریز مذاکره کند. یکی از اقدامات قوام برای حل بحران آذربایجان، مذاکره با میرجعفر پیشه‏ وری بود. مذاکراتی که در اردیبهشت ۱۳۲۵ به نتیجه مطلوب رسید. تدریس زبان آذری، اضافه شدن تعداد نمایندگان آذربایجان و… تنها امتیازاتی بود که قوام به پیشه وری داد.
زیرکی قوام با تاسیس حزب دموکرات در تیر ۱۳۲۵ به اوج خود رسید. فخرالدین عظیمی معتقد است که »قوام با تشکیل حزب خود که به نحوی رندانه حزب دموکرات ایران، در مقابل حزب دموکرات آذربایجان، نامیده شد، امید به آن داشت که با ادعای حزب توده در این مورد که یگانه قهرمان طبقات پایین جامعه و نمایندة منافع آنان است، مقابله کند«.
قوام پس از اعزام نیروهای انگلیسی به بصره به خواسته خود رسید. وی آتش دیپلماتیک خود را به سمت بریتانیا گرفت و این به طرف روسی اطمینان داد که قوام چقدر علیه غرب سرسخت است. این حادثه موجب شد تا توجه از آذربایجان برداشته شود و فرماندهی ارتش بتوانند با فراغ بال به فکر آزادسازی آنجا باشند. تشکیل کابینه جدید قوام در مرداد ۱۳۲۵ و انتصاب سه تن از اعضای حزب توده (ایرج اسکندری، مرتضی یزدی و فریدون کشاورز) و اللهیار صالح از حزب ایران، حسن نیت قوام را به شوروی اثبات کرد. سیاستی که ناشی از صبر و انتظار قوام بود.
اما بازی آخر قوام خیلی ماهرانه تر بود. موافقتنامه فرودین ۱۳۲۵ رسمی نمیشد مگر آنکه مجلس آن را تایید کند و مجلس تشکیل نمی شد مگر آنکه نیروهای خارجی از ایران بیرون بوند. دو قانون طلایی که یکسال پیش در انتهای مجلس چهاردهم تصویب شده بود. قوام در برابر هر ورق حریف روسی، ورقی بالاتر رو می کرد. اگر شوروی نفت شمال را میخواست، باید آذربایجان را از دست می داد. اگر آذربایجان را میخواست، نفت را از دست می داد. بالاخره شوروی تصمیم خود را گرفت، نیروهایش را از ایران خارج کرد. ارتش به دستور شاه به استانهای کردستان و آذربایجان حرکت کرد. حزب دموکرات آذربایجان و کردستان به دستور شوروی مقاومت نکردند. پیشه وری، رییس فرقه دموکرات با داشتن یک میلیون اسلحه، از طریق مرزهای شمالی گریخت. بحران کردستان نیز طی چند روز به سادگی پایان یافت. جالب آنکه شورش ضد توده ای قشقایی ها و قبایل متحد آنان در یک ماه و نیم بعد، باعث شد تا قوام از دست سه وزیر تورده ای خود رها شود.شوروی آذربایجان را رها کرد، قوام از دست توده ای ها خلاص شد و اینگونه دیگر متهم به طرفداری از شوروی نبود. با آغاز به کار مجلس پانزدهم در تیر ۱۳۲۶، قوام کابینه جدیدی معرفی که دیگر خبری از توده‌ای‌ها نبود. مجلس در مهر ماه ۱۳۲۶ با لایحه اعطای نفت شمال مخالفت کرد. سرانجام قوام در آذر ۱۳۲۶ اعلام کرد که ماموریت خود را انجام داده است و استعفا داد. قدرتنمایی قوام در سالهای بعد با بی مهری شاه مواجه شد. شاه در هر کجا از او انتقاد می کرد اما قوام در یک نامه به شاه گفت که در ماجرای استقلال آذربایجان جز خود برای کس دیگری هیچ نقشی قائل نیستم.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۶:۴۸ ق.ظ

دیدگاه


هفت × 9 =