جامعه به بازخورد تحمیل فشارهای روانی برکودک_کار فکرکرده است؟
گروه اجتماعی: همه ما روزانه کودکانی را میبینیم که به دلیل فقر و یا بدسرپرستی در سطح شهر دست فروشی میکنند. بسیاری از آنان سعی دارند تا حس ترحم را در دل مردم بیدار کنند تا شاید شهروندی از آنها خرید کند اما کم نیستند افرادی که یا با بدرفتاری و یا بیتوجهی این کودکان را از خود طرد میکنند، بهراستی تاکنون به تاثیر رفتار خود در شکلگیری شخصیت کودکان کار و بازخورد آن در جامعه فکر کردهاید؟ متاسفانه جامعه تصور دارد که کودکان کار مورد سوءاستفاده افراد بزهکار قرار میگیرند. به همین جهت سعی میکنند تا با برخورد نامناسب، آنها را از خود طرد کنند اما با بدرفتاری نسبت به بچههای کار بدون شک بازخورد آن در آینده برای جامعه تبعات منفی خواهد داشت.
کودکان انسانهای بیگناهی هستند که سعی دارند تا نیاز مالی خود را به جای تکدی گری با کار و دست فروشی تامین کنند، نباید کودکان کار را قضاوت کنیم چراکه این افراد ماحصل اشتباهات اجتماعی ،اقتصادی، فرهنگی یا فردی هستند و باید بدانیم که رفتارهای نامناسب جامعه میتواند در خدشه دار کردن هویتهای این کودکان نقش بسزایی داشته باشد. متاسفانه مردم تکدی گری را با کودکان کار اشتباه گرفته اند. بسیاری از مردم تصور دارند کودک کار متکدی است درحالی که کودک کار گدا نیست و کار میکند.
پذیرفته شدن از سمت جامعهای که در آن زندگی میشود برای همه افراد به خصوص کودکان کار باارزش است. سرخوردگی و سرکوب شخصیت از بازخوردهای بدرفتاری جامعه با این کودکان است و حتی اگر کودکان بخواهند با انگیزهای برای خود درآمدزایی و رشد داشته باشند این رفتارها سبب خواهد شد تا آنها نسبت به بزرگسالان و جامعه احساس بدی داشته باشند.
با توجه به ناملایمات جامعه با کودکان و رفتار نامناسب والدین، این کودکان در محیط خانواده در اغلب مواقع احساس خلاء میکنند که این احساس منجر به افزایش گرایش بسیاری از این کودکان به اعتیاد خواهد شد و یا امکان دارد در صورت دریافت آزار از جامعه، خود نیز فردی آزارگر شوند چراکه در این مواقع رفتارهای دریافت شده در زندگی را در جامعه انعکاس میدهند.
این کودکان روزانه شاهد اتفاقات ناهنجاری از جمله بی احترامیها، خشم، پرخاشگری ، غفلت، بدرفتاری، آزارهای جسمی و حتی جنسی هستند که میتواند تاثیرات منفی در رفتارهای آنها ایجاد کند و اگر بخواهیم مسئله کودکان کار را با تکدیگری اشتباه بگیریم به طور قطع این کودکان دچار سرکوبگری و پرخاش خواهند شد که در ضمیر ناخودآگاهشان و جامعه تاثیرات منفی خواهد داشت. نباید فراموش کرد که این بچهها، کودکان کار هستند و اگر بخواهیم واقع بینانه به این مسئله توجه کنیم باید بدانیم که آنها بچههای کاری هستند که به دلیل مسائل اقتصادی از قبیل فقر به دست فروشی روی آورده اند.
یک کارشناس اجتماعی در بخش دیگری از صحبتهای خود به اینکه چطور از کودکان خرید کنیم اشاره کرد و افزود: مردم نباید به این کودکان پول اضافه دهند و باید تنها در راستای خرید کردن به این کودکان کمک شود چراکه گرفتن پول بدون انجام کار سبب توسعه تکدی گری در جامعه خواهد شد. این روانشناس فرهنگ سازی جهت برخورد صحیح با کودکان کار را یک ضرورت دانست و افزود: باید بدانیم که این کودکان هم مانند فرزندان خود به بازی، احترام، توجه، درک و شناخته شدن نیاز دارند تا در آینده فرد موفقی باشند در غیر این صورت بسیاری از این کودکان رفتارهای ضد اجتماعی از خود بروز میدهند این درحالیست که جامعه، عامل اصلی این رفتارهای کودکان است.
وی با اشاره به وظایف نهادها نسبت به این کودکان، افزود: سازمانهای مردم نهاد، آموزش و پرورش ،صدا و سیما از سازمانهای موثری هستند که نیاز است تا در این راستا حرکت کنند و با شناسایی رفتارهای کودکان کار و آموزش، نحوه صحیح برخورد با این کودکان را به مردم یاد دهند.
فلاطونی با بیان اینکه تنها کمک فردی نمیتواند در حل معضل این کودکان موثر باشد، گفت: شهرداری نیز با استفاده از ابزارهای کاربردی میتواند در این راستا بسیار موثر عمل کند.کودکان کار توانایی دفاع از حقوق خود را ندارند، این مسئله موجب می شود تا به عنوان نیروی کار ارزان مورد بهره کشی افراد سودجو قرار گیرند. دوره کودکی، دورهای سرنوشتساز در رشد آدمی است و بسیاری از روانشناسان از جمله “فروید” معتقدند که این دوره تاثیر مستقیم بر چگونگی رفتار فرد در بزرگسالی دارد، این موضوع برکسی پوشیده نیست و همواره از طرف عالمان و بزرگان به فراهم کردن فضایی مناسب برای رشد کودک توصیه شده است، اما امروزه اقتضای مشکلات اقتصادی و اجتماعی، موجب پدید آمدن معضلی به نام “کار کودکان” شده است.
از نظر جامعه شناسی کار کودکان مخرب است، چراکه کودکان توانایی دفاع از حقوق خود را ندارند، آسیب پذیر بوده و از نظر فیزیکی، رشد اجتماعی، آگاهی از قوانین مربوط به خودشان و مسائل مادی در موضع ضعف قرار دارند و این مسائل موجب میشود تا تحت بهرهکشی افراد سودجوقرار بگیرند و در نتیجهی این وضعیت، کارفرمای سرمایهدار ثروتمندترشده و قشر فقیرجامعه، فقیرتر میشوند و فاصلهی طبقاتی تشدید میگردد.البته از دیدگاه روان شناسی، میتوان کودکان را در فعالیتهای کاری مناسب مشارکت داد، اما نه با هدف تامین اقتصادی، بلکه با هدف آمادگی کودک برای حضور در جامعه، در گذشته نیز در جامعهی ما مرسوم بود که با پایان سال تحصیلی کودکان بخشی از تعطیلات خود را به عنوان شاگرد در حرفهها و پیشههای مختلف سپری میکردند، کار بدینصورت و با هدف آموزش پیوسته بدون تحمیل فشارهای روانی برکودک مورد قبول و مفید است.
از نگاه انسانی پدیدهی کودک کار حتی به میزان اندک نیز پذیرفته نیست و لذت بردن ازدوران کودکی حق همه ی کودکان است، اما از نگاه منطقی مدینه فاضله ای در جهان کنونی وجود ندارد و انسان صرفا تلاش می کند تا جامعه خود را به آن ایده آل ها نزدیک کند، اما هنوز نتوانسته بهشت را روی زمین بیاورد.نکتهی دیگر، فراهم کردن تحصیل و آموزش و پرورش برای این کودکان است، چرا که کودکی که ۸ساعت در روز کار میکند، نمیتوانند مانند کودکان عادی به تحصیل خود بپردازد، نظام آموزشی باید با برگزاری کلاس های فوق برنامه و کلاس های شبانه امکان تحصیل این کودکان را فراهم کند تا از حداقل آموزش برخوردار باشند و این تحصیل اثرات مثبتی بر افکار و روحیات آنان خواهد داشت.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایسنا وظیفهی مردم جامعه در برخورد با این کودکان این است که به هیچ عنوان به دیده تحقیر به آنان نگاه نکنند، چرا که بیشتر این کودکان به اجبار و برای تامین حداقل هزینه خانواده و برخلاف میل خود وارد بازار کار میشوند و هیچ کودکی شرکت در فضای خشن و خشک کار را به بازی با همسالان و درس خواندن ترجیح نمیدهد، صحیح آن است که مردم با این کودکان با عطوفت و محبت رفتار کنند، از مقایسه کردن آنان، بیتفاوتی، تحقیر و توهین به آنان بپرهیزند، همچنین رسانههای دیداری و شنیداری باید از طریق اطلاعرسانی، در این زمینه آگاهیهای لازم را ایجاد کنند تا شفقت عمومی در فضای جامعه ایجاد شود.
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۵۹ ب.ظ