تشکیلات اجتماعی وفرهنگی ایرانیان باستان

تشکیلات اجتماعی وفرهنگی ایرانیان باستان

گروه تاریخ :مطالعاتی که بر روی استخوان_های ساکنان قدیمی ایران انجام شده نژادهای کاملاً همانند و یکسانی را نشان نمی_دهد. از یک سو ظاهراً پیش از ورود آریایی_ها دو نژاد از انسان صورت مستطیلی (انسانی که طول جمجمه اش تقریباً یک چهارم از عرضش بیشتر است) در ایران زندگی می کرده اند.
آنها دو شاخه از نژادی به نام مدیترانه ای (بحرالرومی) بوده اند. از سوی دیگر نیز می توان به عیلامی ها اشاره کرد که پوست سیاهی داشتند و احتمال دارد که از دره سند به ایران آمده باشند.نژاد مدیترانه ای در عهد ماقبل تاریخ در سراسر آسیای غربی و از دریای مدیترانه تا ترکستان روسیه و دره سند پراکنده بودند. این دو شاخه مدیترانه ای به نام آسیانی مشهورند.
آسیانی به معنی نژادی از بشر است که نه به دسته سامی ها تعلق داشته و نه به دسته هندواروپایی ها (درنتیجه این اصطلاح در واقع جنبه منفی دارد). برخی از دانشمندان این نژاد را قفقازی یا خزری و یا یافثی هم نامیده اند. این دو شاخه به زبانی مشترک سخن می گفتند.
اقوام آسیای غربی از نظر داشتن منشأ آسیانی با هم مشترکند. این نژاد در آسیای غربی فرهنگ و هنری را به وجود آورد که متعلق به این منطقه دانسته می شود و در ایران تمدن آنها با ظروف سفالین منقوش شناخته می شود. تا همین اواخر نژاد عیلامی ها یعنی مهم ترین سکنه ایران پیش از ورود آریایی ها هم جزو نژاد آسیانی در نظر گرفته می شد ولی در حال حاضر این نظریه مطرح است که نژاد عیلامی نزدیک به نژاد سومری و یا دراویدیان (در پاکستان کنونی) بوده است. به این ترتیب براساس یک نظر عیلامی ها در حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد از ناحیه جنوبی دره سند و از راه دریا به سرزمین عیلام آمده اند.
عیلامی ها پوست سیاهی داشتند که شبیه به دراویدیان بوده است. سبک کوزه های آنها هم شبیه آنهایی است که در دوره ای در شمال هندوستان وجود داشت. برخی از دانشمندان عقیده دارند زبان آنها که انزانی نام دارد با زبان دراویدیان هم ریشه بوده است. ولی برخی دیگر عقیده دارند زبان آنها با سومریان و دراویدیان فرق داشته. براساس یک نظر زبان انزانی با زبان_های اورال و آلتایی نزدیک بوده است. این زبان شاخه ای از زبان های شاخه نژاد زرد مانند مغول ها و تاتارها است. دین قدیمی ترین ساکنان ایران:اطلاعات زیادی درباره دین قدیمی ترین ساکنان ایران وجود ندارد.
اما از آن جا که ریشه نژادی ساکنان اولیه بین_النهرین با ساکنان فلات ایران یکی بوده براساس دین ساکنان اولیه بین النهرین درباره دین ساکنان قدیمی ایران نیز قضاوت می شود. ساکنان اولیه بین النهرین معتقد بودند که حیات، آفریده یک رب النوع است و جهان در نظر آنان حامله بود نه زاییده و منبع حیات. همچنین مؤنث بود نه مذکر.
پیکره های کوچک زیادی از رب النوعی برهنه در مکان های ماقبل تاریخی ایران پیدا شده که محققان را به این نتیجه می رساند انسان ماقبل تاریخ فلات ایران نیز دارای این گونه اعتقادات بوده اند.
این رب النوع احتمالاً همسری نیز داشته که او هم رب النوع بوده و در آن واحد هم شوهر و هم فرزند او محسوب می شده است. بدون شک مبدأ ازدواج بین برادران و خواهران را می توان در همین مذهب ابتدایی جست وجو کرد. همچنین اساس ازدواج بین مادر و پسر را که کمتر سابقه دارد باید در همین آیین یافت. در میان بعضی از این ملل زن فرمانده سپاه بود. از جمله در میان طایفه گوتی که کوه نشینان ساکن دره کردستان بودند.از نظر مذهبی دنیای عیلامی ها پر از ارواح بوده است. آنها خدای بزرگی هم داشتند که آن را »سوشیناک« می نامیدند. ولی این خدا به پادشاهان و کاهنان اختصاص داشته است. عیلامی ها بعد از این خدا به شش الهه معتقد بودند و سپس به گروهی از ارواح عقیده داشتند. آنها مجسمه خدایان را می ساختند.
بنابراین مذهبشان شرک و بت پرستی بوده است. وضع سیاسی آنها نیز بی شک مبتنی بر دسته بندی خانواده و شورای ریش سفیدان بود. اندیشه اعطای قدرت به یک رییس که بعدها تبدیل به شاه شد تا مدت ها در فلات ایران تحقق نیافت.
در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند. آریایی ها از قرن هفتم و یا اواخر قرن هشتم قبل از میلاد وارد ایران شدند. به این ترتیب سرزمین ما مسکن اقوام زیادی از آریایی_ها شد. درباره وقایع و نحوه زندگی مردم قبل از ورود آریایی ها اطلاعات زیادی وجود ندارد. همین قدر مشخص است که در هزاره های دور ساکنان سرزمین ما در تعداد زیادی از جوامع روستایی زندگی می کردند و به دامپروری و کشاورزی می پرداختند.
چنان که گفته شد به دلیل نبود اسناد مکتوب اطلاعات چندانی از تمدن اقوام ساکن ایران، پیش از ورود آریایی ها وجود ندارد. بنابراین در این مقاله منظور از ایرانیان ساکنان سرزمین ایران پس از ورود آریایی ها است. در زمان های بسیار قدیم ایرانیان تشکیلات دودمانی داشتند. این تشکیلات دودمانی در دوران شاهنشاهی های ماد و پارس و پارت هم باقی بود. تاجایی که ایرانیان حتی در اوج شکوه امپراتوری هخامنشی در زمان کوروش و داریوش باز هم تشکیلات دودمانی داشتند.
براین اساس جامعه ایرانی به چهار قسمت تقسیم می شد:خانه (مان)- ده (ویس)- طایفه (زنتو، زند)- کشور (دهیو) براساس همین تشکیلات دودمانی داریوش بزرگ در کتیبه مزار داریوش در نقش رستم خود را از حیث نسب (خانه) پسر ویشتاسب، از لحاظ دودمان هخامنشی، از جهت طایفه پارسی و از لحاظ ملت آریایی می نامد. بعد از تشکیل سلسله هخامنشیان، پارت ها سلسله اشکانی را تشکیل دادند و آنها هم اصول و سنت های سیاسی عهد هخامنشی را حفظ کردند. حتی در زمان آنها تشکیلات دودمانی قدیم جانی تازه گرفت. در کتاب هایی که به زبان پهلوی است بارها از فرماندهان چهارگانه یعنی رییس خانه، رییس ده رییس طایفه و رییس کشور صحبت شده است. البته رؤسای خانواده و دودمان همیشه پابرجا بودند ولی با این که رییس طایفه و رییس کشور اجزای اصلی تشکیلات دودمانی بودند ولی وظیفه و اختیارات آنها معلوم نبود و دچار تغییر می شد.
به عنوان مثال در دوره هخامنشیان این دو رییس در مقابل قدرت محلی مقام قابل توجهی نداشتند و دولت جانشین رییس طایفه و رییس کشور شد. مقام رییس کشور در دست شاهنشاه قرار گرفت و شهربانان که نماینده شاه بودند جانشین رؤسای طایفه ها شدند. البته شاهنشاهان باز هم از رؤسای دودمان های بزرگ بودند و این دودمان های بزرگ طبقه اشراف را تشکیل می_دادند.
ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود. تعداد خاندان های بزرگ در زمان اشکانیان هم ظاهراً هفت تا بوده است. احتمال دارد که این عدد هفت یادگار سنن عهد هخامنشی باشد. شاهنشاهان اشکانی هم مانند شاهان هخامنشی از رؤسای دودمان های بزرگ بودند. قدرت این دودمان ها هم براساس مالکیت زمین بود که موروثی بود. در دوره اشکانیان از میان هفت خاندان بزرگ، دو خاندان به نام های سورن و کارن بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می شدند. شغل موروثی سورن ها تاجگذاری سلاطین بود.ایران در زمان هخامنشیان هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود.
خانواده در ایران باستان:در زمان های بسیار قدیم خانه یا خانواده ایرانی بر اقتدار پدر یا بزرگ_تر خانواده بنا بود و اولاد تابع محض پدر بودند. در آن دوران رییس خانواده در آن واحد قاضی و مجری آداب مذهبی و قربانی کردن بود زیرا به خاطر سادگی آداب مذهبی، طبقه روحانیون وجود نداشتند. یکی از تکالیف حتمی رییس خانواده این بود که مراقب اجاق خانواده باشد و نگذارد آتش آن خاموش شود. اجاق خانواده در جایی معین واقع و مورد احترام بود. بعدها طبقات به وجود آمدند که یکی از آنها روحانیون بودند. براساس اوستا، این طبقات روحانیون، مردان جنگی و برزگران بودند. در جامعه ایران باستان اگرچه زن اختیاراتی نسبت به شوهر نداشت ولی بانوی خانه محسوب می شد و چنین به نظر می آید که مقام زن ها نزد ایرانیان بهتر از مقام آنها در نزد مردمان دیگر بوده است. ده (ویس) در ایران باستان:از چند خانواده تیره تشکیل می شد. محل سکونت آنها ده بود که به آن ویس می گفتند. رییس تیره را ویس پت (ویس بد) می نامیدند. چنان که گفتیم سورن ها یکی از دودمان های بزرگ بودند. آنها اتباع خود را برای جنگ با دشمنان شاه و حتی گاهی برای درافتادن با خود شاه مسلح می کردند. مشهور است که در جنگ با کراسوس ویس بد سورن ها ده هزار سوار را که همه از بندگان او بودند به جنگ برد. به عبارتی در آن زمان کشاورزان برای این دودمان بزرگ به نوعی بنده محسوب می_شدند. طایفه در ایران باستان:از چند تیره عشیره یا قبیله تشکیل می شد. محل سکونت طایفه بلوک بود که در آن زمان به آن گئو می_گفتند. رییس قوم را دهیوپت می نامیدند. دهیوپت ها در واقع امرا یا پادشاهان کوچکی بودند که در مقابل شاه بزرگ حالت دست نشاندگی داشتند.
آنها می بایست به شاه باج می دادند یا هدایایی به دربار می فرستادند و در موقع جنگ سپاهی برای شاه تهیه می کردند. اکثر پهلوانان داستان_های قدیم ما ده یوپت هایی بودند که هر کدام حکومت ولایت یا ایالتی را داشتند و این حکومت ولایت یا ایالت در خانواده آنها موروثی بود. کشور:چند عشیره، قوم یا مردمی را تشکیل می دادند. به محل سکنای آنها که که ولایت بود »ده یو« می گفتند. از میان دولت های مشهور ایرانی، حکومت اشکانی به دولت های آریایی باستانی شباهت بیشتری داشت.
در تشکیلات دودمانی، رؤسای خانواده ها رییس تیره را انتخاب می کردند. رؤسای تیره ها هم رییس قوم را انتخاب می کردند. تعیین رییس قوم و ولایت در ابتدا انتخابی بود اما چون رؤسای قوم فرماندهی لشکر را در موقع جنگ به عهده داشتند بعدها بر اختیارات خود افزودند ولی نه به اندازه ای که اختیارات رؤسای خانواده ها و رؤسای تیره ها به کلی از بین برود. وقتی یک نفر حکومت چند ولایت را به دست می آورد، او را شاه بزرگ می نامیدند.
از داستان های قدیمی برمی آید که در عهد باستان آریایی های شهری و ده نشین شده دولت_هایی را تشکیل داده بودند. ظاهراً تعداد دولت هایی که آریایی ها در ابتدا تشکیل دادند دست کم به چهار دولت می رسیده است. براساس داستان ها دو دولت را باید دولت جمشیدی ها و فریدونی ها بنامیم و دو دولت دیگر را منوچهری ها و زابی ها.
جمشید خیلی قدیمی است. بعضی عقیده دارند که جمشید داستانی مربوط به زمانی است که هنوز مردمان هندواروپایی از هم جدا نشده بودند ولی به هر حال زمان حکومت او از زمانی که هندی و ایرانی ها با هم بوده اند پایین تر نمی_رود. دولت فریدونی ها نیز مربوط به همین زمان است. دولت منوچهری و زابی ها مربوط به دور هایی است که آریان های ایرانی در شمال شرقی فلات ایران مستقر شده بودند و از سوی مردمی که دایم از طرف شمال به آنها حمله می_کردند تحت فشار بودند. به احتمال قوی این مردم مهاجم همان سکاها بوده اند.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۷:۲۶ ق.ظ

دیدگاه


4 − = یک