با همسر سابق خود رفتاری مدنی و معقول داشته باشید

با همسر سابق خود رفتاری مدنی و معقول داشته باشید

گروه خانواده وسلامت: زندگی بعد از طلاق اصلا راحت نیست. اما چاره ای جز ادامه دادن نیست و تنها اقدام موثر این است که تمام تلاش خود را به کار بگیریم تا هویت مان را دوباره بازسازی کنیم. مشکل این جاست که سال ها با هم بودن را تجربه کرده ایم و تمام اهداف و شخصیت مان به صورت دوتایی شکل گرفته اما بعد از طلاق انگار نیمی از هویت مان پاره پاره شده است و باید خودمان را از نو بسازیم. برخی از جدایی ها میان زوج هایی اتفاق می افتد که همچنان با یکدیگر رابطه فامیلی یا همکاری دارند. این زوج ها معمولا پس از جدایی ممکن است بارها و بارها یکدیگر را ببینند و از احوال یکدیگر خبردار شوند. زوج هایی که با وجود داشتن فرزند یا فرزندانی از یکدیگر جدا می_شوند نیز با این موضوع درگیرند، آن ها نیز به خاطر دیدار فرزندان از احوال همسر سابق مطلع می_شوند یا او را می بینند. این دیدارها و آگاهی_هایی که از شرایط زندگی همسر سابق اتفاق می افتد، تأثیراتی بر فرد می گذارد که اگر آنها را به شیوه ای مؤثر کنترل و مدیریت نکند ممکن است با آسیب هایی روبه رو شود.
اگر نسبت به همسر جدید شریک سابق زندگی تان واکنش منفی نشان دهید یا بخواهید او را بی_ارزش جلوه دهید فقط به ضرر خودتان تمام می شود چون خودتان را سطحی و آسیب پذیر نشان می دهید و واقعیت وجودتان مخدوش جلوه می کند. مجبور نیستید وانمود کنید که ناراحت نیستید بلکه باید قبول کنید که ناراحتید و این حس کاملا طبیعی است. در این صورت شما مثل بقیه انسان ها خواهید بود یعنی یک انسان طبیعی با عواطف و احساسات طبیعی.اصلا لزومی ندارد که با همسر جدید او دوست یا صمیمی شوید بلکه رفتاری مدنی و معقول داشته باشید و همین کافی است.
درگیر شدن به ضررتان خواهد بود به خصوص اگر فرزندتان نزد او زندگی می کند اصلا سعی نکنید از فرزندتان به عنوان رابط اطلاعاتی استفاده کنید یا پشت سر او با فرزندتان صحبت کنید چون ایجاد تنش در نهایت شما را از فرزندتان دورتر می کند و به ضررتان تمام می شود.ضمنا این نکته را هم فراموش نکنید که همسر سابق تان و شریک جدید زندگی او هم نسبت به شما احساس خوبی ندارند! تنها موضوع مهم برای شما این است که شأن و مقام خود را حفظ و هویت و قابلیت های خود را پیدا کنید.
با امضای سند طلاق شاید همه احساسات منفی تمام شود و طرفین حس کنند از تمام مشکلاتی که با یکدیگر داشته اند فارغ شده اند اما حتی اگر واقعا چنین باشد یک حس همچنان فعال و پویا باقی می ماند و آن هم حسادت است! اتفاقا فقط همین حس است که جلوی تفکر سالم و رفتاری طبیعی را می گیرد. به همین دلیل اگر از حس حسادت خلاص شوید بسیاری از مشکلات_تان در این زمینه حل می شود. راهکارهایی برای این موضوع وجود دارد. ممکن است هنوز کمی به همسر سابق تان دلبستگی داشته باشید و این حس کاملا طبیعی است چون در طول مدت زندگی مشترک آن قدر افکارتان به هم گره خورده است که حس می کنید همسرتان جزئی از شما محسوب می شود. افکار و عقاید او شما را تحت تاثیر قرار داده است و شما هم برای او تاثیرگذار بوده اید، پس ترک این شرایط راحت نیست. بعد از طلاق مدت زمانی طول می کشد تا قبول کنید همسر سابق تان دیگر به شما تعلق ندارد. اگر این را قبول کنید که دیگر شما در بسیاری از مسائل مرتبط با او تاثیرگذار نیستید سردرگم نمی شوید.
در نخستین قدم یادتان باشد شما دیگر از هم جدا شده اید. سریع ترین راه برای این که از شر حس حسادت راحت شوید این است که دلایل جدایی را به یاد بیاورید. سعی کنید درباره زندگی جدید همسر سابق تان فکر و آن را با دوران خوش سابق تان نیز مقایسه نکنید چون این کار باعث می شود حس فقدان بیشتری داشته باشید. تمام جروبحث ها، اختلاف نظرها و رفتارهایی که در همسرسابق تان بوده و شما را ناراحت می_کرده یا غیرقابل تحمل بوده است به یاد بیاورید یا حتی آن ها را یادداشت کنید. حالا می توانید خوب فکر کنید که چرا جدا شده اید و دیگر دلیلی ندارد به او فکر کنید.پس بهتر است حس بد را درباره آن ها کنار بگذارید.
هیچ گاه این اشتباه بزرگ را انجام ندهید که خودتان را با همسر جدید او مقایسه کنید. این مسئله آن قدر مهم است که حتی ثانیه ای از وقت_تان را نباید برای مقایسه خود با او صرف کنید. شاید برای تان سخت باشد اما از تمام قدرت تان استفاده کنید تا روی خوبی ها و نکات مثبت زندگی تان تمرکز و تمام قابلیت های باارزش تان را مرور کنید و به یاد بیاورید. اگر موقعیت شغلی تحصیلی و اجتماعی شما از او پایین تر یا مثلا ثروتمندتر است یا هر ویژگی بهتر دیگری دارد اصلا ناراحت نشوید و شأن و مقام تان را بالاتر از آن بدانید که بخواهید برای فکر کردن به آن وقت صرف کنید.تمام تمرکزتان را روی این موضوع بگذارید که روزبه روز بر قابلیت ها و مهارت های تان اضافه کنید. فراموش نکنید که همه انسان ها طیفی از نقایص و قابلیت_ها هستند. سرتان را حسابی شلوغ کنید و مولّد باشید. شاید دائم وسوسه می شوید که بنشینید و درباره خودتان افکار منفی داشته باشید اما اصلا تسلیم این تفکر بی نتیجه نشوید چون هیچ نتیجه ای جز افسردگی و افت قابلیتهای_تان ندارد. با کارکردن، ادامه تحصیل، ورزش، کارهای هنری یا هر موضوع دیگری مهارت های خود را افزایش دهید. وقت تان را کاملا پر کنید تا فرصتی برای پرورش افکار منفی نداشته باشید.
اگر فرزند دارید و با شما زندگی می کند کنترل شما روی افکار منفی باید چند برابر باشد چون ممکن است حس حسادت یا کینه را در او تقویت کند که عواقب بسیار بدی در آینده او خواهد داشت که کمترین آن یک زندگی تلخ سرشار از حس کینه و انتقام است که آرامش در آن مثل یک رویاست.
به جای آن که دائم بنشینید و به زندگی همسر سابق تان فکر کنید اگر تمایل قلبی دارید یا شرایط_تان مهیاست شما هم به ازدواج دوباره فکر کنید. البته در این موضوع اصلا عجله نکنید و با قصد »انتقام« درباره آن تصمیم نگیرید بلکه سر فرصت و با درنظر گرفتن تمام شرایط با عقل و درایت کامل برای ازدواج فکر کنید و راه را برای عشق مجدد باز بگذارید.
این غیرعادی نیست که در رابطه با فردی که پیش از شما تجربه زندگی مشترک داشته است موقعیت خود را با رابطه تمام شده قبلی ارزیابی کنید. این اصلاً آسان نیست که بخواهید مانع خودتان برای هر نوع مقایسه‌ای شوید. گاهی حتی شریک زندگی‌تان چیزی درباره او می‌گوید یا خاطره‌ای را یادآوری می‌کند و شما را به فکر فرو می‌برد. ممکن است تلاش کنید ردی از او پیدا کنید و در شبکه‌های اجتماعی او را جست‌و‌جو کنید برای اینکه بفهمید او چه شکلی است، چه طرز فکری دارد و چطور زندگی می‌کند؟ این پرسش که »آیا من از او بهترم؟« در موقعیت‌های مختلفی به سراغ تان می‌‌آید و شما نمی‌توانید هیچ جواب قطعی و درستی به آن بدهید.شما نمی‌توانید فکر کردن به »او« را به هیچ وجه متوقف کنید اما در عین حال این درست نیست که دائماً خود را با او مقایسه کنید و زندگی‌تان را از طریق این سوءظن پیش ببرید. اگر خیلی به این مسأله فکر می‌کنید و این به یک مسأله ذهنی تبدیل شده است از این راهکارها استفاده کنید:نخستین راه مؤثر این است که به جای یادآوری دائمی تفاوت‌ها و شباهت‌ها به این فکر کنید که چرا اکنون در کنار این فرد به عنوان همسر یا دوست قرار گرفته‌اید؟ رابطه گذشته هر چه که بوده به شکلی تمام شده است و اکنون این شما هستید که در رابطه‌اید. رابطه فعلی شما نتیجه انتخاب شما و طرف مقابل بوده است و بهترین کار این است که تمرکز و تلاش تان را روی رابطه خودتان بگذارید.
برای خودتان ارزش بالایی قائل باشید و به این فکر کنید که چه چیز متفاوت و منحصر به فردی می‌توانید برای این رابطه داشته باشید. حتی اگر نفر قبلی شخصیت برجسته و مهمی است باز این شما هستید که در این رابطه مهم هستید. اگر او زیبا، موفق، مهم و جالب است شما هم چیزهای منحصر به فرد خودتان را دارید.گذشته شریک زندگی‌تان را بپذیرید. همان‌طور که برای خود شما این گونه است.
به جای نگرانی و مقایسه رابطه‌های امروز و گذشته به شکل دادن رابطه خودتان فکر کنید. وسواس و کنجکاوی زیادی نداشته باشید و اگر احساس می‌کنید این مسائل باعث نگرانی‌تان است درباره گذشته چیزی نپرسید. اگر واکنش شما وسواس گونه است چه بسا بهتر باشد چیزی ندانید و آن را تمام شده، دور و غیرممکن فرض کنید.
تمام تلاش تان را کنید تا در زندگی فردی که رابطه را تمام کرده است کنکاش و جست‌و‌جو نکنید. شبکه‌های اجتماعی را کنترل نکنید و سعی نکنید چیزهای بیشتری از موقعیت این فرد بدانید.
برای فهم عمیق‌تر اینکه چرا دائماً خود را مقایسه می‌کنید به جای کنکاش در زندگی دیگران سعی کنید به این پرسش پاسخ بدهید که چرا خودتان را مقایسه می‌کنید و چرا نگران هستید؟ آیا این فقط از سر کنجکاوی است؟ آیا شریک زندگی‌تان باعث این وضعیت شده است؟ آیا خود را کمتر از بقیه می‌بینید؟ آیا ترس از دست دادن رابطه را دارید؟ آیا خود را شایسته یک رابطه خوب نمی‌دانید؟ پاسخ شما به این پرسش‌ها به شما کمک می‌کند تا با ترس و نگرانی‌تان مواجه شوید. پاسخ شما هرچه که باشد بیانگر این نکته است که باید راه حل را در جای دیگری جست‌و‌جو کنید نه در مقایسه خود با دیگران و رابطه‌ای که تمام شده است.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۶:۰۹ ق.ظ

دیدگاه


شش − = 3