اسماعیل خان افشار سردار سربدار مشروطیت اورمیه

اسماعیل خان افشار سردار سربدار مشروطیت اورمیه

گروه تاریخی:یکی از با اهمیت ترین و بزرگترین حوادث اجتماعی تاریخ ایران که نقش بسیار ویژه ای داراست، انقلاب مشروطیت ایران می باشد.
حوادث آن به زمان حال و تاثیرات مشخص این جنبش در رویدادهای سده اخیر کشورمان که نمایانگر نخستین مواجهه مستقیم بین فرهنگ سنتی اسلام و غرب در ایران جدید است، موجب می شود تا با دید عمیق تری به ابعاد این حرکت توجه شود.
پیش آمد نهضت مشروطه در اورمیه و قیام مردم به هواداری مشروطه و مقاومت عده ای برای مخالفت آن باعث کشمکش هایی در این شهر گردید.
از طرفی اکراد بهانه قتل بدست آورده از همان ابتدای مشروطیت در روستاها و اطراف شهر شروع به قتل و غارت و یغماگری و تجاوزات نموده و از طرفی دیگر دولت عثمانی از سرگرمی دولت و ملت ایران در چنین موقعیتی استفاده نموده، از مرزهای ایران تجاوز کرده و تا کنار رودخانه باراندوزچایی یعنی سه فرسخی شهرجلو آمده و سراسر اطراف رودخانه را تصرف نمودند و مالکین روستاهای آن اطراف را از مداخله به املاک خود ممانعت کرده و ادعا می_نمودند که سرحد و مرز دولت عثمانی از این جاست.
در این موضوع مجلس شورای ملی، با اولیای دولت عثمانی داخل مذاکره گردیدند. در ابتدا حاجی احتشام السلطنه از طرف ایران و زکی پاشا از طرف دولت عثمانی مامور تشکیل کمیسیون سرحدی گردیده و در ارومیه کمیسیون سرحدی را تشکیل داده و منجر به نتیجه نگردید.
بعد از آن حسن اسفندیاری (محتشم السلطنه) و طاهر پاشا برای ادامه مذاکرات و تشکیل کمیسیون انتخاب گردیده و در اورمیه مذاکرات را تجدید نموده و در همین ایام در تمام شهرهای ایران کشمش های مشروطه و استبداد در جریان بود.
محتشم السلطنه بعد از مدتی حکومت اورمیه را به عهده می گیرد. در این زمان عثمانی ها اکراد اطراف محالات اورمیه را نیز با خود همراه کرده و برای اجرای مقاصد خویش از آنها پشتیبانی می_کنند و با اتکا به عثمانی ها وارد ایران شده و از هیچ گونه تجاوزات نسبت به دهات اورمیه خودداری نمی کنند.
در واقع ایام بدبختی این شهر از همان روزهای اول مشروطه شروع می شود و در آخر کمیسیون سرحدی نتوانست از تجاوزات عثمانی_ها جلوگیری نماید.
اما در شهر شور و هیجان عجیبی حاکم بود و به تعداد مجاهدین و مشروطه خواهان که در راس آنها باقرخان(رئیس) و اسماعیل خان افشار قرار داشتند، افزوده می شد. اسماعیل خان افشار قاسملو یکی از مجاهدین روشنفکر و معروف آذربایجان می باشد که جهت برقراری مشروطیت و براندازی نظام استبدادی در آذربایجان زحمات فراوانی کشیده است. وی تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس میسیون فرانسوی آموخت و بعد از آن برای ادامه تحصیلات عازم پاریس گردید.
او بعد از اتمام تحصیلات چند سال قبل از شروع اعتراضات مردم علیه استبداد به اورمیه بازگشت و با کمک عده یی دیگر از رجال اورمیه توانست انجمن ولایتی را در این شهر برپا کند: زحمات و جانفشانی های او تا آنجا بود که خانه اش را فروخت تا برای مجاهدین اسلحه و مهمات تهیه نماید. وی رابطه نزدیکی با میرزا محمود سلماسی یکی از روحانیون اهل سلماس ساکن اورمیه که او نیز رهبری عده ای از مجاهدین را برعهده داشت، برقرار نموده و از وی حمایت می کرد. تعداد تفنگچیان اسماعیل خان دو برابر باقرخان رئیس بود و دسته و گروه این دو از هم دیگر بطور جداگانه در عملیات شرکت می_کردند.
با این وجود آنها با قدرتی که بدست آوردند با هم متحد شده توانستند امامقلی میرزا حاکم وقت را از شهر اخراج کرده و اداره شهر را در دست گیرند. پس از آنکه حاج محتشم السلطنه به حکومت اورمیه برگزیده شد و انجمن ولایتی را که برای مدتی تعطیل شده بود برقرار نمود با مجاهدین سازگاری حاصل و هر از گاهی جلساتی را با حضورآنان برای اداره بهتر شد برپا می کرد.
یکسال بعد از آن که تظلمات مرتضی قلی خان اقبال السلطنه (سردار ماکو) و یاغیگری و قتل غارتهای سیمکو در شهرهای سلماس و خوی مردم را جان به لب کرده بود، مجاهدین اورمیه که خود را برای آزادسازی این شهرها آماده می_نمودند با مخالفت شدید محتشم السلطنه رو به رو گردید که پس از درگیری کوتاه مدتی ابتدا اسماعیل خان و میرزا محمود سلماسی و بعد از یک هفته باقرخان رئیس با نیرویی نزدیک به هزار نفر به همراه حاج ناظم قره باغی و کاظم بیگ قوشچی که در آن موقع جوان رشیدی بود توانستند خود را به حاج پیشنماز سلماسی رسانیده و سلماس را فتح نمایند.
بعد از آن شجاع مردان اورومی راه خوی را در پیش گرفته و برای آزادی آن هر چه بیشتر مصمم گردیدند. در این موقع حیدرخان عمو اوغلی افشار اورمیه ای که در خوی اداره امور را در دست داشت و به سازماندهی امور و شهرداری آنجا مشغول بود.
(حیدرخان عمواوغلی، باقرخان رئیس و اسماعیل خان افشار و … از اعضای حزب اجتماعیون عامیون(سوسیال دموکرات) قفقاز بودند که با آغاز جنبش در آذربایجان هر کدام برای هدایت این نهضت به شهرهای آذربایجان مامور گردیدند.
آنها توانستند پس از گذراندن آن زمستان سخت و دادن شهدای فراوان خوی را نیز فتح نموده و بعد از آنکه اوضاع خوی آرام گرفت. مجاهدین اورومی مامور آزادسازی شهرهای چهرگان، تسوج وشبستر گردیدند.
این در حالی بود که آنها می خواستند به همراه حاج پیشنماز سلماسی به تبریز تاخته و ستارخان و باقرخان را از محاصره عین الدوله برهانند ولی با محاصره شدید نیروهای اقبال السلطنه شجاع نظام مرندی واکراد یاغی که تعداد آنها به بیش از ۴۰۰۰ نفر می_رسید، روبه رو شده و در یک نبرد نابرابر با دادن تلفات سنگین نتوانستند خود را به تبریز برسانند و چون مردم تبریز می دانستند که مجاهدین اورمیه، خوی، سلماس با سپاهی متحد به سوی تبریز در حرکت اند. چشم به راه ماندند و این کار عملی نگردید و نزدیک عید مجاهدین به اورمیه مراجعت می کنند.
در غیاب آزادیخواهان اورمیه در این شهر عده سپاهیان عثمانی زیاد شده اوضاع را هر چه بیشتر آشفته نموده بودند. آنها چندین بار به بازار شهر دست برد زدند و بیشتر از همه به کشاورزان ضرر می رسانیدند و محصولات آنها را به غارت می_بردند. اما طولی نکشید که با مخالفت و مقابله نیروهای قدرتمند مجاهدین رو به رو گردیدند و درگیری مسلحانه در شهر آغاز می شود.
نیروهای اسماعیل خان مقابل کنسولگری عثمانی سنگربندی نموده و با بیان کردن اینکه اگر نیروهای عثمانی دست از اعمال خشونت بار خود نکشند، کنسولگری را با خاک یکسان خواهند کرد. حتی در حین این اولتیماتوم دو نفر از سربازان عثمانی کشته می شود و خشم آنها دو چندان شده اما چاره ای جز سازش ندیده و اوضاع شهر آرام می گیرد.
ولی این پایان کار نبود و بعد از چند صباحی پای نظامیان روسی به این شهر باز می شود و این نوید آن را می داد که اوضاع شهر وخیم تر خواهد شد.
آنها بعد از مدتی از اسکان خود کم کم تصمیم به بازداشت کردن مجاهدین و آزادیخواهان می_کنند تا ریشه مشروطیت را نه تنها در اورمیه بلکه در سایر شهرهای آذربایجان بخشکانند.
وقتی نوبت به دستگیری اسماعیل خان رسید و روسها چون جرات آن را نداشتند به سراغ او بروند، از اجلال الملک حاکم اورمیه می خواهند تا او را دستگیر و بازداشت نماید. اجلال الملک که مردی روشفکر و طرفدار مشروطه خواهان بود،ابتدا به تمامی اشخاصی که روسها می_خواستند آنها را دستگیر نمایند اطلاع می دهد که خود را از معرکه رهانیده و فرار نمایند، از جمله کسانی که اجلال الملک آنها را تصرف نموده و آنها آزادند در کشور خود دموکراسی و مشروطیت را برپا نموده و آزادانه زندگی کنند. آنها اهمیتی به این موضوع نداده و در نتیجه در چنگال نیروهای اجلال الملک که مامور دستگیری بودند. گرفتار می شوند و به مدت ده روز در بازداشت نگه می دارند. صمد خان شجاع الدوله فرماندار خونخوار آذربایجان از اجلال الملک می خواهد تا اسماعیل خان را به تبریز انتقال دهند، ولی اسماعیل خان از رفتارهای وحشتناک و ضد انسانی شجاع الدوله بیشتر شنیده بود و نمی خواست خواری و زبونی ببیند و پایش به تبریز برسد.
او از عاقبت کار آگاه بود؛ برای همین تصمیم به خودکشی در زندان می کند و با چاقوی از کار افتاده ای گلوی خود را می برد سربازان زندان فهمیده از این کار او جلوگیری می کنند. اجلال الملک موضوع را به تبریز تلگراف می کند و صمدخان در جواب، دستور اعدام اسماعیل خان را صادر می کند.
بدین ترتیب روز نهم بهمن ماه ۱۲۹۰ شمسی (دهم صفر) سردار نیمه جان را در میدان توپخانه ( بیمارستان عارفیان فعلی) به دارش آویختند و در قبرستان خان (جای فعلی کتابخانه باهنر و آگاهی استان) به خاک سپردند. اما این موضوع بسیار عمیق و مهم می باشد که باید فهمید چرا اسماعیل خان ماند و فرار نکرد و چه چیزی در وی بود که او را نگه داشت؟
او بخوبی می دانست انقلابی که در آن زحمت_ها کشیده، جان عزیزانی از دست رفته و خون ها داده تا مشروطه ایران به ثمر نشیند، نباید به این آسانی آن را از دست داد و تسلیم شد، مردمی که به امید سردارشان باشند باید جواب امیدها و نگرانی هایشان را داد.
او ماند تا ثابت کند مردم سرزمینش و دلاوران آذربایجان خود سرنوشتشان را تعیین می کنند، نه بیگانگان و هیچ کس حق تعدی و تجاوز به خاک وطنش را ندارد. آری اینان از مجاهدان رشید اسلام، راه آزادی و دموکراسی و فرزندان دلیر ایران می باشند. الحق اورمیه را باید ناجی مشروطه در غرب آذربایجان دانست.
حتی یک مجسمه و پیکری که نشاندهنده مردان قهرمان و سربازان دلیر انقلاب مشروطیت این شهر باشد و از آن جمله اسماعیل خان افشار باقرخان رئیس، حیدرخان عمواوغلی و… در این جرگه می باشند دیده نمی شود.
چرا قبری برای اسماعیل خان، باقرخان، عظیم السلطنه، میرجبار توتونچی و… در این شهر نمی_توان یافت؟
چه عاملی باعث شده است که این شجاع مردان آذربایجان اینچنین مظلوم باقی مانده و در صفحات تاریخ گم بشوند؟ امسال که یکصدمین سالگرد شهادت این مجاهد بزرگ، اسماعیل خان افشار می باشد مردم اورمیه نه تنها او را نمی_شناسند بلکه درباره انقلاب مشروطیت اطلاعات آنها در حد بسیار پایینی می باشد. ما را بگو که به فکر برگزاری همایش و بزرگداشت یاد و خاطره این دلیر مردم آذربایجان هستیم.(روحش شاد و یادش گرامی)

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۴:۰۱ ق.ظ

دیدگاه


× دو = 18