ادبیات انقلاب اسلامی در نظرگاه تعریف و تحلیل

ادبیات انقلاب اسلامی در نظرگاه تعریف و تحلیل

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نویسنده این نوشتار (گردآورنده آن) در نظر داشت نوشتاری مستند پیرامون موضوع ادبیات انقلاب¬اسلامی ( قصه شعر و نقد)، به فراخور و ضرورت زمانی و نیز تاریخی به قلم بسپارد.
اما چندین نوشتاری که از قلم او در سال¬های گذشته رنگ صفحه گرفته بود راه به تکرار و مکرارات در قلم و نوع پردازش و نگارش آن می¬برد. اما آنچه که در زیر می¬آید بدون تکرار و کلیشه نظرات بزرگان ادبیات انقلاب اسلامی پیرامون این نوع از ادبیات نو و نیز محرک از نظر اجتماعی و فرهنگی به شمار می¬رود.
پرداختن به چنین موضوعاتی در صفحات محدود مطبوعاتی و نیز رسانه¬ای از حیث تخصصی و در قالب مقالات علمی بسیار سخت و مشکل است. اما تألیف کتب و نیز اختصاص پاینامه های دانشگاهی و غیره به این موضوعات محمل مناسب و متناسبی برای طرح، ترویج و تثبت آنهاست.
نویسنده این نوشتار( گردآورنده آن) کوشیده است با بازخوانی نظرات چندتن از بزرگان ادبیات انقلاب¬اسلامی کلیتی از این نوع از ادبیات و موضوعیت آن ارائه دهد.
ماهیت و فرایند ادبیات انقلاب¬اسلامی :» با وقوع انقلاب¬های جهانی هر چند از همان بدو پیروزی، بیشترین و سریعترین تأثیر انقلاب بر نظامهای سیاسی و اجتماعی آن کشور است؛ اما به مرور زمان تأثیر انقلاب بر حوزه¬های فرهنگی و ادبی نیز نمایان می¬شود و رفته رفته دیدگاه¬ها و مکاتب ادبی نو متولد می¬شود. تغییر و تحول اساسی و بنیادینی که انقلاب¬اسلامی ایران در شاخه¬های مختلف هنر، از جمله داستان و شعر پدید آورده، به هیچ وجه قابل انکار نیست. این تحول و دگرگونی به گونه¬ای است که هنر و ادبیات ایران را به سادگی و وضوح می¬توان به دو بخش قبل و بعد از انقلاب، تقسیم کرد و تفاوتهای آشکار آن را در جنس و مبنا و ماهیت تحلیل کرد. ادبیات، نمود اندیشه¬ها و احساسات و عواطف شاعر و نویسنده از رویدادها و حوادثی است که در دنیای پیرامون وی رخ می¬دهد و خود آن را تجربه و احساس می¬کند. بی گمان هرگاه ارزش¬های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ای تغییر کند و دگرگون شود؛ در نوع نگرش و عواطف شاعر و نویسنده نیز تغییر و دگرگونی پدید می¬آورد. تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که از اوان انقلاب¬اسلامی در ایران روی داد؛ نه تنها سیمای سیاسی و ساختارهای اجتماعی را به کلی دگرگون ساخت، بلکه درزمینه شعر، ادب و هنر نیز تغییرات فراوان ایجاد نمود. این تغییر هم در شکل و قالب آثار و هم در زبان و محتوا و پیام آنها دیده می¬شود. هرچه تحولات سیاسی و اجتماعی هر انقلابی عمیق باشد موجب دگرگونی¬های ژرف¬تری در ادبیات آن کشور می¬شود. زیرا پیوند هنر وادبیات با اجتماع به ویژه از دیدگاه تعهد و مسئولیت¬پذیری امری بدیهی است.
ادبیات¬انقلاب اسلامی ادبیاتی است متعهد، از مردم و برای مردم و برای بیان مسائل آنان. این ادبیات تفننی و خالی از وظیفه و رسالت نیست. بلکه بیان خشم و طوفان روحی شاعران و نویسندگانی است که از میان توده مردم برخاسته و در کوره داغ حماسه آفرینی ها و ایثارها صیقل یافته¬اند. هدف این ادبیات ابلاغ ارزش¬های والای انسانی است، لذا حرفی نو دارد. شعر انقلاب در سروده¬های دو گروه از شاعران ریشه گرفت و بالید. گروه اول شاعران پیشکسوتی بودند که از پیش از انقلاب یا همزمان با جوش و خروش انقلاب با آن هماهنگ شدند و با مایه های هنری که از گذشته¬ها به دست آورده بودند، شاخه نیرومندی از ادبیات انقلاب را رقم زدند. در کنار این گروه، طیف شاعران جوان و پرشور نیز شکل گرفت. شاعران جوانی که فعالیت ادبی خود را در جریان مبارزات مردم و انقلاب اسلامی آغاز کردند و چون عمیقاً به اصول نهضت اعتقاد دارند به طور طبیعی منادی اندیشه¬ها و پیام¬های انقلاب شده¬اند. شعر انقلاب هم از نظر قالب و تکنیک و هم از نظر محتوا دارای ویژگی¬ها و خصایصی است. از نظر قالب شاعران جوان به قالب¬های شعر کلاسیک روی آوردند و غزل و رباعی رونق خاصی یافت.
از نظر مضمون نیز مهمترین ویژگی آن انعکاس معارف اسلامی بود. انقلاب اسلامی ایران فراخوان انسان به خویشتن خویش و مبارزه با ظلم و استبداد بود. با وقوع انقلاب اسلامی ارتباط بین مذهب و ادبیات، شکل تازه¬ای به خود گرفت. شعر انقلاب با عطش فراوانی به مفاهیم و مضامین اسلامی روی آورد. از نگاه شاعر امروز عاشورا تنها یک حادثه نیست، بلکه یک فرهنگ است و لحظه لحظه های انقلاب اسلامی با این فرهنگ پیوند خورده است«.واژگان ادبیات انقلاب: یکی از ویژگی¬های بارز ادبیات¬انقلاب بروز معانی جدید در قالب های کهن و نیز ظهور واژگان بدیع در زبان جدید است. یعنی بهره¬گیری از سنت دیرین ادبیات به نحو خلاق، وهمچنین آفرینش معانی تازه در همان قالب¬ها. علت موفقیت این زبان آزمایی و کارآمدی سنتی ادبیات در ترکیب¬های جدید، بیش از هرعلتی، در اثر زنده بودن مضامین ادبی و حضور فعال و کاربردی در آثار است، به عبارت دیگر، شاعر و ادیب امروز نه تنها نیازمند اسطوره و روایت تاریخی ادب خویش نیست، بلکه حتی متعالی¬ترین مضامین ادب عاشورایی خویش را به گونه¬ای حاضر و زنده مشاهده می-کند و خود نیز در متن حادثه قرار دارد و بنابراین، پیش از آن که بخواهد با استعاره و کنایه و به زبان نمادین احساس خویش را با مضمون و اسوه ادب پیوند زند، همان واقعیت را تصویر می¬کند، گویا نمادها را تجسم بخشیده و مضمون¬ها را در عرصه بیرونی اثر خویش حاضر ساخته است.
نمونه¬هایی از واژگان و ترکیب¬های جدیدی را که غالبا نماینده واقع¬گرایی و مردمی بودن ادبیات انقلاب¬اسلامی است و قبلاً کاربرد اندکی داشته و یا به کلی مهجور بوده¬اند، ذکر می¬کنیم: ترکیباتی چون؛ عطر تکبیر، سجاده گلبرگ، نماز یاران، جام أکملت لکم، دست جبرئیل، سوره سوگ، عطش مزرعه، تاوان عشق، گل آفتاب… و واژگانی چون: بسیج، لاله، عطر، نسیم، زلال، ستاره، آئینه شهادت، تشهد، سلام، سنگر، کویر، شقایق، زمزم خاک، تشنه، دریا و… مثلاً در شیوه سخنوری حضرت امام، گاه با واژگان و ترکیباتی مواجه می¬شویم که پیش از آن سابقه نداشته و یا اندک بوده است. برای نمونه با واژه ها و ترکیبات: خم خم، دک، مندک و…. آشنا می شویم و این نشان دهنده آن است که در پدید آوردن این واژگان نه تنها تصنعی در کار نبوده، بلکه بارقه روانی و سادگی از ظاهر کلمات به خوبی نمایان است. ورود واژگان عربی و رواج آن در زبان فارسی، از ویژگی های سبک عراقی به شمار می رود و بی_شک سروده های حضرت امام نیز مشمول این قاعده است و ما در شعر معظم له ترکیباتی از قبیل دارالجنون، رب الارباب و… و لغاتی همچون جیش، طیر، نمله و… را می¬بینیم که ذیلاً به ابیاتی در این باره اشاره می¬شود:
همه خوبان بر زیباییت ای مایه حسن

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۲۳ ب.ظ

دیدگاه


2 + = چهار