پیچ انحرافی در ادبیات دفاع مقدس
احمد شاکری
گروه فرهنگی: شکاف میان ادبیاتی که پس از انقلاب ظهور کرد با آن چه پیش از انقلاب توسط پیشگامان ادبیات داستانی ترجمه و تألیف شده بود و در دهههای بعد در قالب ادبیات سورئال، ناتورئال و فرمالیسم ادبی دنبال شد، قابل توجه است. بنا بر این، ماهیت ویژهی ادبیات پس از انقلاب و فاصلهی (مراد از فاصله، تفاوت ماهوی در محتوا و صورت است) آن با گذشته، خود هم فرصت و هم تهدیدی برای ادبیات به شمار میرفت. در حقیقت میتوان گفت میزان غافلگیری ادبیات داستانی با ظهور ادبیات پس از انقلاب بیش از غافلگیری اجتماعی رخ داده توسط انقلاب بود. زیرا نیروهای انقلابی با همان اندیشهای که به قیام برخاسته بودند و با همان مبانیای که دربارهی آن سالها تأمل شده بود به دوران پس از انقلاب وارد شدند.
اما در ادبیات داستانی با نوعی زایش نویسنده مواجه بودیم. پیشینه و درک روشنی از داستان نویسی دینی با کارکردهای اجتماعی پیش از پیروزی انقلاب وجود نداشت و تنها نمونههای اندکی از داستانهای بلند و کوتاه عموماً با موضوعات تاریخی توسط یکی دو چهرهی ادبی تولید شده بود. اما این نمونههای اندک، نه از سوی نویسندگان آنها به عنوان ادبیات داستانی نوین دینی معاصر تلقی میشد و نه در حوزهی داستان نویسی حرفهای جایگاهی درخور کسب کرده بود. بر اساس فرضیهی درونی نویسی، با پایان یافتن جنگ، فضای جنگ و جهاد نیز تغییر یافت و کشور وارد فضای سازندگی، رشد و توسعهی اقتصادی شد.
چنین فضای جدیدی مقتضیات خاص خود را در جامعه ایجاد کرد و نویسنده، از درونی مینوشت که این مقتضیات را برآورده ساخته، منعکس کند. در واقع تغییر ماهوی تجربیات به تغییر ماهوی بطئی ادبیات انجامید. ظهور گونههایی چون ادبیات سیاه جنگ و بازگشت صوری و محتوایی رویکرد غرب گرایانه در ادبیات داستانی معاصر ایران از تبعات این تحول است. هر تحقیق یا پژوهشی در زمینهی ادبیات داستانی معاصر نیازمند به اصل ثابتی برای اثبات فرضیهی خود است. اقرار به آغاز دورهی جدید کمابیش در تحقیقات ادبیات داستانی معاصر از سوی طیفهای مختلف فکری به چشم میخورد. اما ویژگیهای ماهوی این دوره همچنان بخش مغفول تحقیقات ادبی است. کدام یک از ارکان و شاخصههای ادبی این دوره را میتوان به عنوان عنصری ماهوی و اصیل برای ادبیات تصور کرد؟
اگر نویسندگانی که زاییدهی جریان انقلاب بودند محور این تحول قرار گیرند، در هر دورهای معیار ادبیات خواهند بود. در نتیجهی، معیارهای ادبی جای خود را به نقد و تحلیل شخصیت خواهند داد. از سوی دیگر، نویسندگان این نسل سیرهی اعتقادی و سلایق ادبی واحدی را دنبال نکردهاند. از این رو، چگونه میتوان مسیر ادبیات انقلاب را از میان سلایق و افکار مختلف و بلکه معارض تشخیص داد؟ چنین روشی با وجود غیرادبی بودن و معضلات دیگر هم اکنون کاربردی قابل توجه در میان اهالی ادبیات یافته است. تقسیمبندی نویسندگان به نویسندگان جبههی انقلاب، دفاع مقدس، نویسندگان روشنفکر و شبه روشنفکر بر همین اساس شکل گرفته است. این تقسیمبندی ریشه در عنصر شخصیت و اختصاص ادبیات پس از انقلاب در آن دارد. در این میان، گروهی اصطلاح جنگ را به گونهای تعریف کردهاند که از زمان تولد تا هنگام مرگ بر زندگی انسان قابل اطلاق است و طول حوادث تاریخی را شامل میشود. هر گونه تضادی بین انسان با دیگری و حتی با خود نوعی جنگ به حساب میآید. اما در حالی که عدهای بر عنوان ادبیات دفاع مقدس تأکید میورزند، گروهی دیگر معتقدند یا اساساً هیچ جنگی مقدس نیست یا اگر هم جنگ ما مقدس بوده است این تقدس نباید به ادبیات راه پیدا کند. به این معنی که ادبیاتِ دربارهی جنگ، مقدس نخواهد بود زیرا ادبیات مقدس را نمیتوان، نقد کرد. برخی نیز که با اصل تقدس جنگ تحمیلی موافق هستند، معتقدند این تقدس، خاصهی جنگ تحمیلی میان ایران و عراق نیست بلکه هر جنگی از سوی دفاع کننده مقدس است و هر تهاجمی نیز نامقدس خواهد بود. در مقابل عدهای قرار دارند که معتقدند، تنها دفاع از حق مقدس است و تهاجم باطل نامقدس خواهد بود. بنابراین نه هر دفاعی مقدس است و نه هر تهاجمی نامقدس. این دو رابطهی عموم و خصوص من وجه دارند. عدهای دیگر معتقدند اصطلاح دفاع مقدس تاریخ مصرف دارد و بهتر است با پایان یافتن کارکرد تبلیغاتی و تهییجی آن در زمان جنگ، این واژه نیز به جنگ تغییر یابد.
عدهای دیگر ترجیح دادهاند با برجسته ساختن جنبهی پایداری جنگ، به جای به کارگیری عنوانی خاص، از عناوین مستعمل دربارهی بخشی از جنگهای تاریخ همانند ادبیات پایداری و مقاومت استفاده کنند. در دورههای بعد، با تولید آثاری از اواخر دههی ۶۰ و ادامهی روند آن در دهههای ۷۰ و ۸۰ که با نگاهی متفاوت به روایت جنگ میپرداختند و مانند گذشته، جنبههای حماسی را مورد توجه قرار نمیدادند، اصطلاحات نوپدید دیگری وارد گفتمان ادبی شد تا این جریان را تحدید کند.
برخی دیگر با پذیرش تقدس دفاع ایران در برابر تهاجم ارتش بعثی، نام خود را نویسندگان ضد جنگ گذاشتند. به عقیدهی اینان، ما در طول هشت سال درگیری نظامی با عراق، جنگ نکردیم، بلکه دفاع کردیم. بنابراین، در طول هشت ساله جنگمان ضد جنگ بودهایم. دستهی دیگر، اساس وجود ادبیات ضد جنگ-حتی در غرب- را انکار کردهاند و این اصطلاح را جعلی دانستهاند. اما گروهی دیگر، با اعتقاد به اینکه این اصطلاح (ضد جنگ) از مواریث ادبیات داستانی جنگ جهانی دوم است، استفاده از آن را روا ندانستند و به کار برندگان آن را متهم به نا آشنایی با ادبیات جهانی کردند. گروه بعد معتقدند، آن چه در ادبیات ما رخ داده است، مخالفت با جنگ نیست بلکه تأکید بر سیاهیها و سختیها در عین پذیرش حقانیت ما در دفاع است. بنابراین بهتر است از اصطلاح ادبیات سیاه جنگ از آن یاد شود.
جریان ادبیات دفاع مقدس که سهم عمدهای از تلاش نویسندگان انقلاب را در طی سه دههی اخیر به خود اختصاص داده بود، به واسطهی جایگاه تاریخی خود کانون توجه این تقسیمبندی معیوب – که بعضاً با دواعی دلسوزانه صورت میگرفت و در صدد جذب حداکثری و حفظ نویسندگان انقلاب در جبههی ادبی انقلاب بود- قرار گرفت. این امر زمینه را برای بزرگترین انحراف در ادبیات داستانی پس از انقلاب صورت داد. انحرافی که با ظاهری مخاطب پسند و شعارهایی از جمله، بیان حقیقت، کلیشه زدایی و جهانی نویسی، همراه شده بود. این جریان در ابتدا در صدد تغییر اهداف، رویکردها و غایت ادبیات دفاع مقدس بود، اما در بخش قاعده سازی و فرضیه سازی برای ادبیات به دفاع مقدس بسنده نکرده، در گامهای بعد، ادبیات انقلاب و اساس ادبیات دینی را هدف قرار خواهد داد و ادبیات پویای پس از انقلاب را به دخمههای ترجمهای و تهی پیش از انقلاب باز خواهد گرداند.
ویژگی دیگر این گفتمان انحرافی آن است که از حوزهی درون انقلابی به تئوری پردازی دست میزند. ادبیات متفاوت دفاع مقدس که از آن به ادبیات سیاه تعبیر میشود، از درون جریان ادبیات متعهد دفاع مقدس و نویسندگان آن شکل گرفت، بنابراین، این گفتمان نه در بیرون این جریان که در متن این جریان در حال انجام است. از این رو، قدرت نفوذ و چانه زنی بالاتری نسبت به برخی مکاتب شناخته شدهی ادبی جهان برخوردار است. رشد این جریان در غفلت نقد فعالانه در حوزهی ادبیات داستانی فزونی یافته است.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فارس ،این جریان بدان دلیل که با بنمایههای فکری شیعی و اسلامی مباینت دارد و از سوی دیگر، قادر به اظهار پیوستگی عمیق خود با مبانی فکری اومانیستی غربی نیست، حرکت خود را بر پایهی مشهورات ادبی و ژورنالیسم بنا نهاده است. مظلوم نمایی ادبی، پیش کشیدن سوابق و افتخارات نویسنده در متن گفتوگوی ادبی، جدل بر پایهی معیارهای غیرادبی از شیوههای مرسوم این جریان است. این راهکارها در فضای ادبی کنونی کشورمان که در آن نقد ادبی و حوزههای نقد منفعلانه عمل میکنند شرایط مناسبی را برای فضا سازی و تأثیرگذاری بهخصوص بر مخاطبان عام داستان پیدا کرده است.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۰ ق.ظ