نگاه معنوی به نامگذاری درفرهنگ ایرانی

نگاه معنوی به نامگذاری درفرهنگ ایرانی

گروه تحلیل :انسان در فضای بی‌اختیاری بی‌هیچ شناخت، چشم به جهان می‌گشاید و پدر و مادر و اعضای خانواده بر او نام می‌نهند و نوزاد در این امر بزرگ اجتماعی کوچکترین اختیاری ندارد، اما »هویت« زندگی خود را در پیوند با آن خواهد داشت و تشخص خود را با داشتن آن »نام« از دیگران درمی‌یابد.
به ظاهر فرایند این امر طبیعی به نظر می‌رسد اما در واقع صبغه اجتماعی و فرهنگی دارد و تحقق آن در سراسر جهان برپایه آداب و رسوم و فرهنگ و پاره فرهنگهای اقوام و ملل شکل می‌گیرد.
مراسم زایمان و تولد نوزاد، و چگونگی نامگذاری و ارزشمندی معنوی آن، با آیینهای برخاسته از فرهنگ و دیانت جامعه و عناصر آرمانی و معنوی قشرهای گوناگون اجتماعی پیوند دارد و در جامعه‌های بزرگ و ملتهای تاریخی همانند ایران در هر منطقه و نزد هر قومی ویژگیهایی پیدا کرده است.
همزمان همسانیها و همانندیهایی نیز در کل جامعه چشمگیر شده که نشانه یگانگی و وحدت ملی و فرهنگی به شمار می‌آید. در میهن ما نخستین توجه خانواده به دادن نام نیکو و زیبا به نوزاد است. این امر نه‌تنها در عصر باستان معمول بوده، بلکه در روزگار حضرت ختمی‌مرتبت(ص)‌ و امامان و پیشوایان مذهبی و اندیشه‌وران ایرانی، در اعصار اسلامی چون هدیه‌ای گرانبها به نوزادان جامعه شناخته شده و در کتابهای احادیث و رسائل فلسفی و تربیتی و اندرزنامه‌ها و تألیفات اخلاقی بر این امر فرهنگی سفارش گردیده است.
با بررسی نوشتار‌های فلسفی و اخلاقی ابن‌سینا حکیم بلندپایه ایران‌زمین، توجه می‌شود که وظیفه پدر آن است که «نام نیکو جهت فرزند خوش انتخاب کند» و نیز این جمله اخلاقی »از حقوق پدر و مادر بر فرزند آن است که نام نیکی بر وی نهند؛ نامی که از نظر دینی و اجتماعی پسندیده باشد.«
در قابوسنامه عنصرالمعالی کیکاوس بن‌اسکندر، شاهزاده زیاری، خطاب به فرزندش آمده است در زمانی که صاحب فرزند شدی، »ای پسر، اول چیزی باید که نام خوش بر او نهی که از جمله حقهای پدران بر فرزندان یکی آن است که او را نام خوش نهند« داشتن نام نیکو، در کودک و جوان نوعی احساس اطمینان و اعتماد به نفس به او می‌دهد و شخصیت او را شکوهمندی می‌بخشد و محبوبیت او را در جامعه افزونتر می‌سازد؛ زیرا هر صاحب نامی، همواره با نام خود زندگی می‌کند.
در نام نهادن بر فرزندان، جنسیت آنان را باید در نظر گرفت. نامهای زنانه برای پسران و نامهای مردانه برای دختران، در شخصیت فرزندان اثر می‌گذارد و ممکن است در پسران منش دخترانه و در دختران رفتارهای پسرانه پدید آید و در مشاغل و زندگی آینده آنان دگرگونیهایی به وجود آورد.
نباید فراموش کرد که انسانها با نام‌ خود و در نام خود زندگی می‌کنند. در حیات اجتماعی اقوام گوناگون گاه نامگذاری‌ها و نهان داشتن آن و یا حرمت بخشیدن مابعدالطبیعی، از باورهای فرهنگی بوده است
در نامگذاری‌ها عقیده و سلیقه پدر و مادر و بزرگان خانواده دخالت تام داشته است. گاه نامهای انبیا و امامان و فرزندان آنان مستقیم (ابراهیم، موسی، عیسی، محمد، علی، حسن، حسین، رضا، مریم، فاطمه، زهرا، زینب) و غیرمستقیم (اسدالله، ابوتراب، زین‌العابدین، بتول، معصومه) بر فرزندان نهاده می‌شد، خاصه نزد کسانی که اعتقاد داشتند روز قیامت که نامه‌خوانان، نام خوانند، آنان که نام قدیسان دارند، مقرب‌ترند. از این گروه هستند کسانی که در شناسنامه فرزندان نامهای مذهبی انتخاب کرده‌اند؛ اما به نامهای جدید غیرمذهبی نامیده می‌شوند.
همچنین باید از کسانی یاد کرد که نامهای افسانه‌ای و تاریخی ایرانیان و پادشاهان و سرداران خوشنام که جوان‌گرایی در ‌آنها بسیار است، بر فرزندان خود نهاده‌اند که گاه به علت نا‌آشنایی، نامهای اسکندر و چنگیز و تیمور و جز آنها نیز روایی داشته است.
برای دختران نیز نام گلها (نسترن، یاسمن) و ارزشها (زیبا، طناز، فریبا) و طبیعت (دریا، صحرا، ستاره، قمر، شمسی) برگزیده‌اند، و نامهای فرخ و مبارک و میمون گاه به غلامان تعلق پیدا کرده است. بسیاری از خانواده‌ها، پس از استخاره با قرآن مجید، نام خاصی را که به نظرشان می‌آید، آن را مبارک دانسته و فرزندان خود را به آن نام خوانده‌اند.
اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه، بر چگونگی نامگذاری‌ها، اثر می‌گذارد. پیش از انقلاب، نامهای دختران اگر معنای فارسی هم داشت، آهنگ اروپایی پیدا کرده بود، چون ریتا، شیدا ، زری (به جای زهرا) و نامهای پسران ناتمام تلفظ می‌شد، هوشی (به جای هوشنگ)، فری (به جای فریدون) و جز اینها؛ اما پس از انقلاب نامهای مذهبی رونق یافت و نه تنها نامهای مذهبی سابق ارجمندی یافتند، بلکه نامهایی چون سمیه، مروه، حسنیه و جز اینها هم معمول گشت.
در دوران معاصر نسبت به نام و نامگذاری و ثبت احوال، تابعان هر کشور، نظام و قوانین جدیدی تنظیم گردیده است.
این وضع نخست در مغرب‌زمین متداول شد و مورد اقتباس کشورهای شرقی از جمله ایران قرار گرفت. با آنکه پیش از مشروطیت به این امر توجه شده بود، اما به صورت رسمی و قانونی، پس از پایگیری نظام مشروطیت، با تأسیس اداره سجل احوال ایرانیان نیز دارای نام و نام‌خانوادگی و نشانهای دیگر رسمی و کشوری شدند.
در آغاز دولتهای مشروطه به ویژه وزارت داخله که عهده‌دار این امر مهم اجتماعی شده بود، با مشکلات زیادی رویارویی داشت. مردان اجازه نمی‌دادند نام زن و دخترانشان آشکار شود و سن و سال آنان بر نامحرمان معلوم گردد؛ اما مسئولان با تبیین وقایع چهارگانه حیات (ولادت، ازدواج، طلاق، مرگ) برای مردم و لزوم و آگاهی دولت بر آنها از سال۱۳۹۷ خورشیدی با بصیرت لازم توانست اندک اندک هم کار خود را پیش برد و هم آحاد جامعه را به این امر راغب سازد.
در سال۱۳۰۴ اداره سجل احوال وزارت کشور دامنه کار خود را از تهران به شهرستان‌ها نیز توسعه داد و در سال۱۳۰۷ نظامنامه سجل احوال را تنظیم و به نگارش درآورد و در سال۱۳۱۴ به تصویب رساند.
در سال۱۳۵۵ قانون ثبت احوال به تصویب رسید و سازمان ثبت احوال کشور به وجود آمد.
و در سالهای پس از انقلاب اصلاحنامه‌هایی نوشته شد و تغییرات اندکی پدید آمد، به گونه‌ای که در حال حاضر سازمان مزبور با برخورداریهای علمی و تکنولوژیک و نیروی انسانی کارآمد فعالیتهای خود را در سراسر کشور ادامه می‌دهد.
آدمی در فضای بی‌اختیاری، بی‌هیچ شناخت چشم به جهان می‌گشاید و به »نامی« نامیده می‌شود، قدرت لایزال الهی جهان را بر او مکشوف می‌کند (علّم‌الآدم اسماء کلها) با هر تفسیری از این آیه شریفه، مفهوم متعلق به موضوع، بر او روشن می‌گردد: در این روند انسان هویت شخصی و فرهنگی و اجتماعی پیدا می‌کند و این هویت با نام او مشخص می‌شود و پس از مرگ نیز یاد او در پیوند با آن هویت باقی می‌ماند. این امر که به معنای دیگر ممیز او از دیگران است و شخصیت او را می‌نمایاند.
امری است اجتماعی و با اندیشه‌ها و باورهای خاندانی و قومی و ملی و دینی پیوند مستقیم دارد و بی‌‌تردید همانند دیگر امرهای اجتماعی در تحول بوده و از حالت جمعی و تباری به حالت فردی و شخصی رسیده و همواره در منطقه‌های گوناگون یک جامعه بزرگ و قشرهای اجتماعی و زمانهای تاریخی صبغه‌های خاص یافته است و از طبیعت و ارزشهای جامعه و حرمتهای فرهنگی و دینی بهره‌برده است.
در جامعه کهن و تاریخی ایران امرهای مذکور، جایگاه بررسی و شناخت یافته و در مسیر روزگاران پیش تاریخی و اعصار تاریخی ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی حقوق یاد شده آشکار گردیده است.
در عصر جدید و تشکیل »ملت« به معنای حکومتی، فزون بر برخورداری از میراثهای ملی به معنای فرهنگی، از مزایای ملی به معنای حکومتی نیز طرف بربسته و نهاد ویژه‌ای در کشور، بنیانگذار و نگاهبان آن گردیده است (سازمان ثبت احوال کشور) و در نتیجه نام‌گزینی به گونه یک امر و سنت ارزشمند اجتماعی نه تنها چون گذشته قوام خانواده یعنی هسته اصلی اجتماعی را فراهم می‌آورد.
بلکه با توسعه آموزش‌های جدید علمی و فنی، گزینش نامهای زیبا و درخور زندگی جدید، حیثیت و منزلت زادگان زمان را بالاتر می‌برد و توانمندی و داشتن وقار اجتماعی را در آنان زنده نگاه می‌دارد و فزون بر همه آنها نهاد جدید، با کاربردهای آماری در زمینه‌های گوناگون چهارگانه (ولادت، ازدواج، طلاق و مرگ) حرکت جمعیت و سیمای آن را روشن ساخته و به لحاظ اجتماعی و اقتصادی به نوعی، تنظیم حیات ملی را عهده‌دار گردیده است.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۴:۳۹ ق.ظ

دیدگاه


− هفت = 1