نگارگری گمشده در برهوت امروز
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: مصادف با یادروز حسین بهزاد نگارگر شهیر و معاصر ایرانی به هنری خواهیم پرداخت که امروز بیش از آنکه هنر باشد و دارای دستگاه هنری به روز بیشتر تاریخ است و یک پروژه تاریخی.
به هر حال حسین بهزاد از اهالی شیراز با نسبی از اصفهان. به سال ۱۲۷۳ خورشیدی زاده می¬شود و در سال ۱۳۴۷ چشم از جهان میبندد. او را شاعر رنگ¬ها می¬دانند. تسلط بی مثالش به مینیاتور یا همان نگارگری ایرانی تا آنجا بوده که کپی کاری او از آثار اصل تاریخی به جای یکدیگر اشتباه می¬شده است. به همین دلیل او را به پاریس و موزه لور میبرند تا هم هنر نمایی کند و هم تحقیق بر روی آثار مینیاتوری موجود در موزه!
او هفده نمایشگاه در داخل و خارج کشور برگزار کرد، چندین جایزه و مدال گرفت. او در مدت زندگی خود قریب ??? کار هنری به وجود آورد که بعضی از مشهورترین آنها عبارتاند از: قحطی، بهرام و گل اندام که به سبک مینیاتور است، خزان جوانی، دختر رز، کشتن رستم دیو سفید را، خیال، ابو علی سینا، شب قدر حافظ رودکی، صورت شمس تبریزی و مولانا جلالالدین رومی، ابریق مرا شکستی، صفیالدین ارموی و ولادت مسیح و…
مکتب نگاری آذربایجان: مکتب آذربایجان با نام تبریز از مکاتب نگارگری ایران در منطقه آذربایجان و در دوره ایلخانان و جلایریان و ترکمانان قراقوینلو و آق قویونلو و صفویان است. مرکزیت سیاسی شهرهای مختلف آذربایجان از آن جمله تبریز، اردبیل، خوی، ارومیه و… در این دورهها جریان متمرکز و مستمر نگارگری و خلق مجموعهای از نگارهها را با تاریخهای متفاوت (از اوایل قرن هشتم تا قرن دهم) و ویژگیهای مختلف در این شهر در پی داشت که به رغم تفاوت¬های سبک هنری هر دوره عنوان مشترک آنها مکتب آذربایجان با نام تبریز شناخته میشود. نگارههای این دورهها بیشتر از آنکه با نام تبریز شناخته شده باشد با عنوانهای سبک مغولی و گاه سبک رشیدیه، مکتب جلایریان، سبک درباری ترکمانان و مکتب نخست صفوی برای تفکیک از مکتب اصفهان شناخته شده است.
مکتب آذربایجان پیش از دوره ایلخانی: کتاب ورقه و گل شاه احتمالا ً این نسخه در جایی در آذربایجان یا حتی در آناتولی مصور شده و برخی از محققان آن را نسخهای ترکی تلقی کردهاند. نسخه یقینا ًدر شمار نسخههای ایرانی است. تقریبا ً همه تصاویر کتاب در فضاهای چهارگوش افقی که نساخ برای آنها در نظر گرفته ترسیم شدهاند. این فضاها باریکاند و بعضی مواقع چنین به نظر میرسد که تصاویر که با وجود سادگی به شکلی حیرتانگیز سرزندهاند، درصدد شکستن چارچوب تنگیاند که آنها را در برگرفته است. فضاهای خالی اغلب با حیوانات برگرفته از جانورنامههایی که هنوز چشم انتظار پژوهشاند پر شده است. در این نسخه حتی مواردی از سه بعد نمایی کلاسیک در بازنمایی فضا وجود دارد، به ویژه وقتی که صفحه عاری از هر گونه تزیین در حکم پس زمینه به کار برده شده است. چنین وضعیتی عملاً در آذربایجان یا آناتولی امکانپذیر بوده که با مسیحیان شرقی یا قفقازی برخوردار از سنت زنده کتب مصور همجوار بودند. مکتب آذربایجان در دوره ایلخانی: نخستین مکتب نگارگری آذربایجان در زمان فرمانروایی ایلخانان (ح ۶۵۴ ح ۷۵۰) در قرن هشتم در ربع رشیدی تبریز شکل گرفت. این دوره آغاز ورود عناصر چینی به حوزه نگارگری ایرانی به حساب میآید. به نظر محققان نخستین و بهترین نگاره های منسوب به این مکتب متعلق به نسخهای از جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله به تاریخ ۷۰۷ـ۷۱۴ (محفوظ در کتابخانه های دانشگاه ادینبورو و انجمن سلطنتی آسیا) است. مکتب نگارگری در دوره جلایریان ادامه یافت. آنان از ۷۶۰ بر آذربایجان تسلط یافتند و در آنجا به حمایت از کتاب آرایی پرداختند. سلطان غیاثالدین احمد بهادر جلایری (حک : ۷۸۴ـ۸۱۳) آخرین سلطان جلایری که در نقاشی و تذهیب استاد بود از حامیان نام آور نقاشی بود.
مکتب آذربایجان در دوره ترکمانان:
از ۸۰۹ تا ۸۷۲ که آذربایجان تحت سلطة ترکمانان قراقویونلو بود سبک هنری دوره جلایریان کم و بیش تداوم یافت هرچند که نوآوری در هنرها و کتاب آرایی مکتب شیراز و هرات در استادان تبریز هم بی تأثیر نبود چنانکه در انتساب برخی نسخهها به مکتب شیراز یا هرات یا تبریز به سبب شباهت بسیار آنها تردیدهایی وجود دارد. مکتب آذربایجان در دوره صفوی: در شکل گیری مکتب نخست صفوی در تبریز علاوه بر سبک سلطان محمد و سبک درباری ترکمانان سبک کمالالدین بهزاد و پیروان او سهم دارند. با مهاجرت بهزاد و گروهی از هنرمندان از هرات به تبریز فعالیتهایی آغاز شد که سبک تبریز دوره صفوی را به شیوهای متفاوت با گذشته تبدیل کرد به ویژه از ۹۲۸ که شاه اسماعیل اول بهزاد را به ریاست کتابخانه و کارگاه کتاب آرایی خود انتخاب کرد. تسلط سبک هرات بر شیوه پیشین نگارگری تبریز آشکار است. در باره شاگردانی که بهزاد از هرات با خود آورد اطلاعات دقیقی در دست نیست اما با توجه به ویژگیهای نگاره های منسوب به مکتب تبریز پس از بهزاد میتوان دریافت که آنان تحولی اساسی در محیط تازه خود ایجاد کردند. این تحول سبکی پدید آورد که چهره نگاری به شیوه چینی را در نقاشیهای ایرانی منسوخ کرد و به چهره افراد رنگ ایرانی داد و نقاشی را به طبیعت نزدیک ساخت و در آن آثار زندگی آفرید و توجه به روابط و عواطف شخصیتهای نقاشی شده اهمیت یافت از نخستین شاگردان بهزاد شیخ زاده مصور خراسانی بود که نگاره های نسخهای از خمسه نظامی به تاریخ ۹۳۱ به او منسوب است. دیگر نقاش این مکتب میر نقاش رئیس نگارخانه شاه طهماسب اول بود. میان نگاره های منسوب به میرنقاش و آثار شاه محمد دیگر نقاش دوره صفوی شباهتهای بسیاری وجود دارد. ویژگی این دو نقاش ترسیم جوانان طبقه اشراف به صورتی خوشایند و به شیوهای پر تکلف است. از دیگر هنرمندان بنام این مکتب خواجه عبدالعزیز استاد و نقاش شاه طهماسب آقامیرک شیخ محمد میرمصور بدخشانی میرسیدعلی تبریزی میرزاعلی مظفرعلی و دوست محمد بودهاند.
دو تن از نقاشان این مکتب صفوی میرسیدعلی تبریزی و عبدالصمد مصور شیرازی به دعوت همایون پادشاه هند به آن کشور مهاجرت کردند. این دو در پایه گذاری مکتب هندوایرانی و تداوم سبک نگارگری مکتب تبریز در هند سهم بسیاری داشتند. سرانجام مکتب تبریز را هنرمندی به نام استاد محمدی یا محمدی بیگ پسر و شاگرد سلطان محمد رقم زد. آثار او به شدت متأثر بهزاد و هنرمندان عصر طهماسب اول است. از ویژگیهای نگاره های او چهره های گرد و کوچک و روشن جوانان و قامت باریک و تا حدودی نحیف آنها و ترسیم مناظر روستایی و توجه به زندگی روزمره است. یکی از آثار مهم او تک چهرهای از خویشتن است که نمودی واقع گرا دارد. در ارومیه نیز نقاش و مینیاتوریست اروموی مربوط به اواخر دوران صفوی (شاه تهماسب) و اوایل دوران افشار و مشهورترین نقاش آن دوران یعنی علیقلی بیگ ارومی معروف به فرنگی را داریم! فرنگی به این دلیل که او واضع سبک تلفیقی مینیاتور با نقاشی دیواری غربی بوده که در طراحی داخلی قصرها و کاخ¬ها به کار میرفته است. (مینیاتوریا نگارگری ایرانی در تلفیق با نقاشی دیواری غربی).
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۵:۵۴ ق.ظ