نقش روشنفکران و هنرمندان مسلمان در وحدت امت اسلامی

نقش روشنفکران و هنرمندان مسلمان در وحدت  امت  اسلامی

جلال محمدی
قسمت دوم
گروه تاریخ: قدرتهای بزرگ و برخی کشورهای همسایه به نیابت از قدرتهای بزرگ، چه در روزگار پیش از انقلاب و چه در دوران بعد از انقلاب اسلامی علیرغم کوشش¬ها و سرمایه¬گذاری بسیار، موفق به ایجاد جنبش¬های قومی در ایران نشده¬اند، اگرچه توانسته¬اند مسایل و مشکلاتی با استفاده از موضوع قومیت به وجود آورند، با این همه، آنها از فعالیت برای ایجاد بحران قومی در ایران بازنایستاده¬اند و روز به روز در این مسیر تلاشهای خود را افزایش می¬دهند.علل تلاشهای بیگانگان برای ایجاد بحران قومیت، تنها به سبب وجود حکومت مستقل در ایران نیست.
ممکن است علیرغم اینکه کشورها باهم مناسبات عادی داشته باشند، در عین حال بنا به دلایلی مانند نیاز به تأثیرگذاری بر سیاست همدیگر با استفاده از اهرم فشار قومی، یا اعتقاد برخی حکومت¬ها به آرمانهای غیرانسانی و نژادپرستانه مانند ایده-های پان¬عربیسم، پان ترکیزم، پان¬آذریسم و … و یا هراس از تأثیر یک پدیده مانند انقلاب، بخواهند برای همدیگر مشکل و بحران قومی ایجاد کنند.
گاهی نیز برخی کشورها به نیابت از قدرتهای بزرگ در جهت ایجاد بحران قومیت در کشوری تلاش می¬کنند. برای مثال: یکی از مهمترین فعالیت¬های کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس و اسرائیل برای تضعیف وحدت ملی در ایران، یا فروپاشی و تجزیه ایران، تحریک قومیت¬ها و ایجاد مرزبندیهای قومی در جامعه ایران است. آنها با فعالیت مستقیم، نمی¬توانند موفقیت چندانی کسب کنند. لذا اجرای چنین طرحی را بر عهده برخی کشورهای همسایه ایران که با ایرانی¬ها مناسبات قومی دارند، می¬گذارند. و این کشور یا کشورهای همسایه به »نیابت« از اسرائیل، انگلیس و آمریکا برای ایجاد بحران قومیت در ایران تلاش می¬کنند.
ایران با کشورهایی مانند پاکستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و عراق مناسبات قومی دارد. در برخی از این کشورها تلاش می¬شود تا از مناسبات قومی، در جهت تحریک قوم همگون در ایران بهره¬گیری شود، برای مثال: جمهوری آذربایجان (آذربایجان قفقاز، اران یا بخش وسیعی از ادامه آذربایجان ایران در قفقاز که در سالهای ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ میلادی با انعقاد عهدنامه¬های سیاه گلستان و ترکمانچای به اشغال روسیه درآمد) چه در دوران شوروی، و چه در دوران بعد از فروپاشی شوروی یکی از کانونهای فعال»طرح ایجاد بحران قومیت در ایران« بوده است.
در ترکیه نیز ایده نژادپرستانه پان¬ترکیزم و بهره¬گیری از شباهت¬های زبانی با برخی کشورهای آسیای میانه جهت نفوذ در این کشورها مورد استفاده می¬باشد. ایده¬های رؤیایی مانند تشکیل دولت واحد ترک و ترویج و تشدید احساسات نژادپرستانه می¬تواند برخی از انسانها را در مسیر مورد نیاز طراحان بحرانهای قومی و نظریه¬پردازان نژادپرستی برانگیزد و به عمل وادارد. این را تاریخ به ما می¬آموزد.
هیتلر وقتی به حکومت رسید، با نظریه »نژاد برتر ژرمن« توانست ملت آلمان را به میدان جنگی جهانی بکشاند و میلیونها انسان بی¬گناه را در سراسر جهان به خاک و خون افکند و بشریت را با مشکلاتی جانفرسا روبرو کند.
تاریخ نشان داده است که نژادپرستان هرگاه به »قدرت« رسیده¬اند، برای انسانها منشاء خطر بوده¬اند.نکته دیگری که درباره ترویج ایده¬های افراطی ناسیونالیستی و قوم¬گرایی در برخی کشورها می¬تواند موردتوجه واقع شود، اینکه؛ در برخی از کشورها به جهت مخالفت حکومت¬ها با دین، و تلاش برای مقابله با دین و بیرون راندن آن از صحنه اجتماع، حکومت¬ها و سیاستمداران برای پر کردن خلاء معنوی جامعه، ایده¬های ناسیونالیستی را به عنوان ارزشهای معنوی ترویج می¬کنند. انسان، موجودی است که بدون ارزشها و انگیزه¬های معنوی نمی¬تواند از زندگی خود احساس رضایت داشته باشد.
در جوامعی که حکومت¬های غیردینی یا دین¬ستیز امور مردم را در دست دارند، تلاش می¬شود تا نیاز معنوی و الهی مردم با ارزشهای کاذب و تبلیغ ناسیونالیسم و نژادپرستی (در کشورهای جهان سوم) و در کشورهایی مانند آمریکا با آمیزه_ای از ناسیونالیسم و دمکراسی پاسخ داده شود.
»زبان« همواره یکی از مهم¬ترین عناصر مورد استفاده برای طراحان بحران قومیت است. آشکار است که در طول تاریخ ایران همواره زبان فارسی، به عنوان زبان ملی و ادبی کاربرد داشته است. از فردوسی در طوس خراسان، تا حافظ و سعدی در شیراز، و نظامی و خاقانی در قفقاز و شمال ارس و ملامحمد فضولی بغدادی در عراق و قطران تبریزی در تبریز بدین زبان آثاری پدید آورده¬اند که تا همیشه تاریخ باقی است.
به شهادت تاریخ، در دربار سلطان محمود غزنوی ترک، چهارصد شاعر برجسته پارسی¬گوی فراهم بوده¬اند. در دوران صفویه، ترکان پارسی¬گوی بزرگی مانند صائب تبریزی، جویای تبریزی و هزاران شاعر دیگر برآمده¬اند. در دوران حکومت قاجار نیز چنین است. آیا غزنویان، صفویان، شروانشاهان و قاجار حکومت¬های»پان¬فارسیست« بودند؟!
تنها در دوران پهلوی است که با ورود تفکرات ناسیونالیستی از غرب به کشورهایی مانند ایران، ترکیه و مصر، اندیشه¬های پان-فارسیسم، پان¬ترکیزم و پان عربیسم توسط روشنفکران یا سیاستمداران و حاکمان غربزده مانند آتاترک، رضاشاه و جمال عبدالناصر ترویج می¬شود. علیرغم پان¬فارسیسم بازیهای دستگاه ستمشاهی پهلوی، نخبگان و قلمداران اقوام ایران، با جدا دانستن حساب ایران و زبان ملی از حساب رژیم، آثار بی¬شماری را به زبان فارسی پدید آورده و بر غنای زبان ملی افزودند.
شهریار، بزرگترین شاعر پارسی¬گوی معاصر ایران نمونه¬ای از این نخبگان ایرانی است.
در هر حال، به طور طبیعی، زبان فارسی در سیر روند خود در طول تاریخ به زبان ملی و فراگیر ایرانیان تبدیل شده است. در کنار این زبان فراگیر ملی، همواره زبانهای قومی مانند کردی، آذری، تالشی و … در ایران رواج داشته است. طراحان ایجاد بحران قومیت در ایران می¬کوشند تا با قرار دادن زبانهای قومی در مقابل زبان ملی، حس ستم¬دیدگی را در میان نخبگان یا روشنفکران اقوام ایرانی برانگیزند. و این حس کاذب ستم¬دیدگی را به عاملی برای متشنج کردن فضای فرهنگی و سیاسی جامعه تبدیل کنند. مسلم است که اگر به جای زبان فارسی، زبان عربی یا کردی یا آذری یا هر زبان دیگری زبان ملی ایرانیان بود، باز هم صورت مسأله چندان تفاوت نمی¬کرد و دشمنان ایران، در اینصورت به دفاع از دیگر زبانهای قومی و غیرملی ایرانی می¬پرداختند!
زیرا هدف آنها فقط ایجاد مرزبندی قومی با استفاده از تفاوت زبانهای قومی و زبان ملی و دیگر تفاوتهای طبیعی بین اقوام در جامعه است. کوتاه سخن، برجسته کردن تفاوتهای طبیعی قومی، کمرنگ کردن یا محو پیوندهای عمیق انسانی، دینی و میهنی بین افراد جامعه ایرانی هدف مهمی است که بیگانگان و بیگانه¬گرایان به شدت در جهت تحقق آن تلاش می¬کنند.
نکته مهمی که باید در مورد تلاشهای بیگانگان و اجنبی¬گرایان برای ایجاد بحران قومیت در داخل کشور مورد توجه جدی قرار گیرد، رویکرد برخی از نشریات محلی در مناطق مختلف ایران به ایجاد شکاف و فاصله میان اقوام ایرانی، تلاش برای تجزیه فرهنگی جامعه و ایجاد اختلاف و حس تقابل بین اقوام با حاکمیت مرکزی است. این نشریات به پایگاههای عملیات فرهنگی و روانی بیگانگان تبدیل شده¬اند. و به اعتقاد صاحب¬نظران، در جهت عکسِ منافع ملی فعالیت می¬کنند.
دیگر نکته اینکه، تلاش برای ایجاد بحران قومیت در ایران بعد از انقلاب، طرح جدیدی نیست. این طرح از فردای پیروزی انقلاب، به شکل مسلحانه و نظامی آن در مناطق مختلف کشور اجرا شد و سازمانها و احزاب مختلفی که توسط بیگانگان و عناصر داخلی آنها تشکیل شدند، با شعارهایی مانند خودمختاری، دفاع از زبان و فرهنگ قومی و … وارد صحنه شده و فجایع بسیاری را مرتکب شدند. این سازمانها از خوزستان تا کردستان و از بلوچستان تا مناطق ترکمن¬نشین و آذربایجان گسترده شدند و پایانی جز تباهی برای خود رقم نزدند. اینک دنباله همان سازمانها و مجموعه¬های مسلح، در شرایط جدید و هماهنگ با طرح کلی آمریکا برای فروپاشی ایران، به فعالیت¬های به ظاهر فرهنگی روی آورده¬اند تا اقداماتی را که نتوانستند با سلاح و ترور و مزرعه¬سوزی و اغتشاش¬گری و … پیش ببرند، به شکل و شیوه دیگری عملی کنند. از اوایل دهه هفتاد این فعالیت¬ها (ایجاد بحران قومیت در ایران) در کشور تشدید شده است و علیرغم غفلت¬ها و تغافل¬ها در برخورد جدی با جریان تجزیه قومی؛ تجربه نشان داده است که ملت ایران، به علت پیوندهای عمیق و ناگسستنی، فرهنگی، تاریخی، دینی و مذهبی و میهنی میان اقوام ایرانی، ملتی تجزیه¬ناپذیر و یکپارچه است. و برخلاف تصور و تبلیغات بیگانه¬گرایان، همسانی و همگونی فرهنگی ایرانیان _ که یکسان¬سازی فرهنگی¬اش می¬نامند! _
نه در سایه سیاستهای ضد اسلامی رژیم پهلوی یا پان¬فارسیست-ها، که در سایه اسلام و فرهنگ اسلامی حاصل شده است و اصولاً یکی از پیامدهای گسترش اسلام از بدو ظهور، به وجود آمدن وحدت فرهنگی و اعتقادی در بین مسلمانان بوده است.
و شباهتهای عمیقی که بین تفکر مسلمانان جهان و زندگی آنها در نقاط مختلف زمین از آفریقا تا قفقاز و آمریکا و … وجود دارد، در سایه تأثیر اسلام حاصل شده است. بسیاری از احکام اسلام مانند نماز، حج، روزه و … که هر روز و هر سال توسط فرد فرد مسلمانان در نقاط مختلف جهان انجام و تکرار می-شود، همواره این پیوندهای دینی و فرهنگی را میان مسلمانان تشدید و تحکیم می¬نماید. و البته که این »سیاست یکسان فرهنگی اسلام« برای دولتها و کسانی که طالب تجزیه جامعه اسلامی و ملت¬های مسلمان به ملتها و اقوام کوچک و ضعیف و مطیع هستند، ناراحت¬کننده است.
در روزگاری که در غرب، علیرغم تفاوتهای زبانی، فرهنگی و تاریخی کشورهای مختلف، »اتحادیه اروپایی¬« تشکیل می-شود و کوشش به عمل می¬آید تا در سایه اجرای سیاستهایی مانند پول واحد، یکسان¬سازی فرهنگی و اقتصادی، وحدت در اصول سیاسی در عین وجود مرزهای جغرافیایی و حاکمیت¬های ملی جداگانه، »اتحادیه اروپایی« نقش یک قدرت برتر را در استیلا بر جهان و تعامل با کشورهای دیگر _ بخصوص جهان سوم _ ایفا کند، در همان زمان بسیاری از کشورهای غربی و اروپایی مانند فرانسه، انگلیس و آمریکا برای شعله¬ور کردن منازعات قومی در کشورهای مختلف و تجزیه کشورهای بزرگ به کشورهای کوچک و قابل هضم، فعالیت¬های گسترده¬ای را سامان داده و هزینه¬های کلانی را متحمل می-شوند.
در چنین روزگاری، روشنفکران و نخبگان و دولتمردان دوراندیش و حقیقت¬بین و مردمگرا در کشورهای جهان سوم، بخصوص کشورهای اسلامی، علاوه بر تلاش مضاعف و جدی در جهت مقابله با عوامل تجزیه قومی و تحکیم وحدت ملی، باید تفکر تشکیل »اتحادیه کشورهای اسلامی« را به یک جنبش فکری در ممالک اسلامی تبدیل کنند.
مسؤولیت ترویج تفکر تشکیل »اتحادیه کشورهای اسلامی« پیش از آنکه بر عهده دولتمردان کشورهای اسلامی باشد، برعهده نخبگان و روشنفکران و هنرمندان جهان اسلام است. اگر آنها بتوانند این تفکر را به یک جنبش در جهان اسلام تبدیل کنند، دولتمردان کشورهای اسلامی نیز دیر یا زود مجبور خواهند شد، به این جنبش بپیوندند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۸ ق.ظ

دیدگاه


− 3 = چهار