مهار قساوت و سرکشی حکمت را در جان جاری می سازد
مصطفی دلشاد تهرانی
گروه دین و زندگی: امیرمؤمنان علی (ع) در نامه تربیتی خود به حضرت مجتبی(ع) که در آن به او چگونه زیستن و چگونه سلوک کردن را آموخته است، چنین میفرماید: دلت را به اندرز زندهدار، و به پارسایی بمیران، و به یقین نیروبخش و به حکمت روشن گردان.
امیرمؤمنان علی(ع) سفارش میکند که دل را با موعظه، یعنی آنچه دل را رقّت و لطافت میبخشد و قساوت و خشونت را میزداید، و منع نسبت به بدی و زشتی میآورد،زنده بدارید، و سرکشیهای نفس را با پارسایی مهار سازید، و آن را با یقین به حق نیرو بخشید و آنگاه دل و وجود خود را با حکمت روشن گردانید.
آنکه به حرّیت رسد و به حکمت منوّر گردد اهل حکمت است، زیرا تا زمانی که قساوت و خشونت در آدمی باشد، و سرکشیها مهار نشده باشد، حکمت در جان انسان قرار نمییابد.
رفتار و کردار حکیمانه محصول دل و جانی است که به نور حکمت روشن شده باشد و در این صورت است که انسان رفتار و کردار غیرخردمندانه نخواهد داشت؛ و چون دل و جان آدمی از نور حکمت بیبهره باشد، سر از جاهلیت درمیآورد. اگر انسان به کمالِ حکمت تربیت نشود، در مسلخ جاهلیت از انسانیت بیرون میرود و از انسانی که در مرتبه جاهلیت و حیوانیت قرار گیرد جز جاهلیت و حیوانیت ظهور نمیکند؛ آنچه از او جلوه مییابد جاهلیت است و قساوت و خشونت. از نشانههای جلوه یافتن حکمت در وجود آدمی این است که جاهلیت و قساوت و خشونت در او دیده نمیشود، زیرا حکمت لطافت و رحمت میآورد و هر چه غلظت است میزداید.
امیر بیان، علی(ع) در توصیف عرب جاهلی آنان را مردمانی معرفی کرده است که در برهوت جاهلیت از انسانیت بیرون رفته و مسخ شده و اهل قساوت و خشونت گشته بودند.
آن حضرت میفرماید: مردمانی که از چراغ حکمت بهرهای نیندوختند، و آتشزنه علم را برای روشنی جان نیفروختند.
پس آنان چون چارپایانند که سرگرم چرا مانند، یا چون خرسنگهای سختند که گیاهی نرویانند. (همان، خطب? ۱۰۸)
امام علی(ع) مردمانی را که نور حکمت به وجودشان راه نیافته و آتشزنه دانش در دلشان جرقه نزده تا دل و جانشان روشن گردد، چونان چارپایان دانسته که همّتشان چریدن است.
انسان بیبهره از حکمت در مرتبه حیوانیت سیر میکند که فرو رفتن در جاهلیت، تنزل به مرتبه حیوانیت است، و در این مرتبه است که محبّت و رحمت در آدمی افول میکند و قساوت و خشونت ظهور مینماید.
حکمت و هدایت
بزرگترین خطر برای آدمی فرو رفتن در جاهلیت است؛ و از اینروست که یکی از مهمترین وجوه فلسفه بعثت، فراخوانی به حکمت است: اوست که در میان قوم بیکتاب [عرب] پیامبری از میان خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و به راستی که پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. ( جمعه/۲)
پیامآوران الهی مردمان را به حکمت خوانده و تلاش نمودهاند آنان را بدین کمال والا آراسته نمایند.
امیرمؤمنان علی(ع) درباره بعثت و رسالت پیامبر اکرم(ص) چنین فرموده است: او را برانگیخت، در حالی که مردمان سرگردان بودند و بیراهه فتنه را میپیمودند. از نادانی جاهلیت خوار، سرگردان و در کار نااستوار، و به بلای نادانی گرفتار.
او که درود خدا بر وی باد، خیرخواهی را به نهایت رسانید، به راه راست رفت، و از طریق حکمت و موعظه نیکو مردمان را به خدا فراخواند.
حکمت و حکومت
امام علی(ع) از جمله شاخصههای جامعه تباه را به خواری کشیده شدن حکیمان و حاکم گشتن جاهلان معرفی کرده است. در جامعهای که حکمت ترویج نشود، نادانی بر مردمان چیره میگردد و ستمکاری و درشتخویی همگانی میشود.
جاهلیت با خود قساوت و خشونت و سبعیت میآورد و جامعه انسانی را مسخ میسازد و به حیوانیت میکشاند.
معیار سلامت انسان و جامعه، و میزان تعالی انسان و جامعه، حکمت است. هر چه انسان و جامعه بهره بیشتری از حکمت داشته باشد، سلامت و تعالیاش بیشتر است؛ و هدف عالی حکومت نیز در منظر امیرمؤمنان(ع) سیر دادن مردمان به حکمت است؛ و حکومتی میتواند چنین راهی را هموار سازد که حکومتِ حکمت باشد، نه حکومتِ جهالت و ضلالت.
امام علی(ع) در نامهای به مصریان که با مالک اشتر فرستاد، چون او را به حکومت آن سرزمین گمارد، فرموده است : نگرانی من از آن است که نابخردان و نابکاران این امّت زمامداری را به دست آرند، و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگی و خدمت خود گیرند و با صالحان در پیکار باشند و فاسقان را یاران خود سازند.
اینها ظهورات حاکم شدن نابخردان و نابکاران بر مردمان است: غارت اموال مردمان و دست به دست شدن آن میان خودشان، به خواری و بردگی کشیدن مردمان، از میان برداشتن صالحان، و میدان دادن به فاسقان.
امام علی(ع) بیشترین نگرانی خود را برای مردمان اینگونه مطرح میکند. حکومتِ جهالت و ضلالت بیشترین آسیب را برای مردمان به بار میآورد و آنچه در این عرصه نجاتبخش است، حکومتِ حکمت است.
از اینرو امام(ع) در عهدنامه مالک اشتر چنین سفارش فرموده است: با عالمان فراوان گفتوگو کن، و با حکیمان فراوان سخن در میان نه، در آنچه کار شهرهایت را استوار دارد و نظمی را که مردمان پیش از تو بر آن بودهاند برقرار دارد.
مفهوم حکومت در نهجالبلاغه
مفهوم حکومت در نهجالبلاغه و در اندیشه و سیره علی (ع) جز به مفهوم مدیریت، محبت مشارکت، هدایت و خدمت نیست، و این مفهوم به زیبایی تمام در سخن و عمل امیرمومنان(ع) جلوه یافته است.
آن حضرت تلاش میکرد تا چنین مفهومی را که با مفاهیم کهن و رایج ناسازگار بود، تبیین نماید و در عمل محقّق سازد. پیشوای موحدان، علی (ع) در نامهای که به اَشْعَث بن قَیْس استاندار »آذربایجان « نوشته است، آن مفهوم کهن و رایج حکومت را به زیر پا میگذارد و مفهوم درست و انسانی حکومت را بدو میآموزد.
اَشْعَث بن قَیْس پیش از شکلگیری حکومت امام (ع) و در دوران حکومت خلیفه سوم به استانداری آذربایجان منصوب شده بود و حکومت را آن گونه میفهمید که فهم رایج عصر حکومت خلیفه سوم بود، یعنی تسلط و تجبر و خودمحوری و خودکامگی.البتّه امام (ع) پس از مدّتی کوتاه او را از استانداری »آذربایجان « عزل نمود.
نامه امیرمومنان (ع) به اَشْعَث بن قَیْس در تبیین نگاه امام (ع) به حکومت و دریافت آن حضرت از مفهوم حکومت بسیار در خور توجّه است؛ وی چنین نوشته است: همانا کاری که به عهده توست، طعمهای برایت نیست، بلکه امانتی است بر گردنت؛ و آن که تو را بدان کار گمارده، نگهبانی امانت را به عهدهات گذارده، و از تو پاسداشت آن را خواسته و تو پاسخگوی آنی نسبت به آن که فرادست توست.
این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خودرأیی عمل نمایی و به کاری دشوار جز با دستاویز محکم درآیی. و در دست تو مالی از مالهای خدای عزّوجلّ است، و تو آن را خزانه داری تا آن را به من بسپاری.
امیدوارم برای تو بدترین والیان نباشم، والسّلام.(نهج البلاغه، نام? ۵)
امیرمومنان (ع) در این نامه آن ذهنیت کهن و رایج از مفهوم حکومت را منکوب میکند و آن فهمی را که سالها مهجور بوده است، تبیین مینماید.
امام (ع) این برداشت از زمامداری و کارگزاری را که حکومت همچون طعمهای در اختیار زمامداران و کارگزاران است و هر گونه بخواهند میتوانند عمل کنند، و هر گونه که میل کنند میتوانند تصرّف نمایند، به شدّت نفی میکند؛ و نقطه مقابل چنین برداشتی را اثبات میکند، که حکومت و مسئولیت امانتی است بر گردن زمامداران و کارگزاران که باید آن را به خوبی نگهبانی کنند و از آن پاسداری نمایند و در خدمت آن امانت باشند، نه مسلّط بر آن.
تأکید بر فهم درست از حکومت و خطر فهم نادرست از حکومت
پیشوای آزادی خواهان، علی (ع) بر فهم درست از حکومت و مدیریت سخت تأکید میکرد و تلاش مینمود که مسئولان و کارگزاران حکومتش با دریافتی درست از مسئولیت و کارگزاری بدین امر اهتمام ورزند.
آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر در تبیین این امر به مالک چنین نوشته است: مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلّطم، از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت کردن؛ که این عین راه یافتن فساد در دل، و خرابی دین، و نزدیک شدن تغییر و تحوّل [در قدرت] است.
تصور بسیاری از زمامداران و مدیران از زمامداری و مدیریت، تجبّر و تحکم، و خودرأیی و خودمحوری بوده است؛ و امیرمومنان علی(ع) به صراحت چنین فهمی را منفور و مطرود اعلام مینماید و پیامدهای تباهگر چنین دریافتی از زمامداری و مدیریت را یادآور میشود.
آن که خود را مسلّط بر دیگران میبیند و خودکامگی میکند، در ابتدا خود را تباه میسازد، و آنگاه دین را بیآبرو مینماید، و سپس زمینه تغییر و تحوّل در قدرت و دگرگونی در امور را فراهم میسازد.
فهم کهن و رایج از قدرت چنین بوده است که حکومت و سطوت ملازم یکدیگرند و هر که در منصب اداره امور نشست، از حقّ تسلّط و غلبه بهرهمند است، و اگر روز را شب بخواند، باید به جان پذیرفت.
شیخ اجل سعدی در بیان تباهی این فهم از حکومت چنین سروده است:
خلاف رأی سلطان رأی جستن
به خون خویش باشد دست شستن
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفت اینک ماه و پروین
حکومت، عرص? سخت ترین آزمون ها
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر، عرصه حکومت و مدیریت، عرصه سختترین آزمونهاست و نخستین شرط توفیق در این آزمون دریافت درست از مدیریت و فهم انسانی از حکومت است که امتحان و ابتلا برای ظهور بواطن است.
آن که حکومت را امانتداری و خدمتگزاری میفهمد، صورت و سیرتی انسان دوستانه، امانتدارانه و خدمتگزارانه از آن ارائه مینماید، و آن که حکومت را فرمانفرمایی و برخورداری میفهمد، صورت و سیرتی درندهخویانه، سلطهگرانه و خودکامانه از آن اراده مینماید؛ و چه سخت آزمونی است، آزمون حکومت داری.
امیرمومنان علی (ع) فرموده است: حکمرانیها میدانهای مسابقت و آزمودن انسانها است.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۰ ق.ظ