مطالعات ادبی پست مدرن

مطالعات ادبی پست مدرن

شهریار گلوانی
گروه فرهنگی:در سالهای اخیر خصوصاٌ، مطالعات ادبی آکادمیک، دچار تغییرات نهادی شده و به موضوع مطالعات انسانی تقلیل یافته است.
دو حوزه بسیار مهمی که این رخداد در آنها روی داده عبارتند از: » ایدئولوژی« و » تئوری«. درک آلتوسری و پسا آلتوسری از ایدئولوژی که ایدئولوژی را نه در ترم » سیستم ایده ها« یا » دیدگاه جهانشمول« بلکه در ترم تولید سوژه هایی مطرح می کند که جهان موجود اجتماعی را به مثابه تنها جهان»محتمل« و »معقول« تعریف و تبیین، و به تبع خوانش متون را در ترم روش هایی امکانپذیر می سازد که کارکرد ایدئولوژی، ساختار و عمل آنها را مشخص می کند.
به این ترتیب، اندیشمندانی که در حوزه ادبیات خلاق فعالیت می کنند مطالعات چالشی خود را محدود به حوزه های سیطره یافته مطالعات ادبی ( مکاتب همگن، ویژگی های فرمال ژانرها، موضوعات ادبی خود ویژه و …) و به نفع تولید مطالب خواندنی در تمام زمینه های فرهنگی و بازتولید سوژه گی های قبلاٌ موجود، سامان داده اند.
برای نیل به اهداف از پیش تعیین شده، تاکید بر مرزهای ساختگی ادبی، نقد و تفاسیری نهاده شده که فی المثل » اقتصاد« و »سیاست« را جزء لاینفک متون به حساب می آورند. علاوه بر اینها تمایز بین » فرهنگ متعالی« و » فرهنگ توده« با سیطره نسبیت، برخورد با متون را در چارچوب اثربخشی اجتماعی، بر ارزش های ذاتی، ادبی و فلسفی شان ترجیح می دهد.در این میان، پساساختارگرایان توجه انتقادی خود را بر امکان احتمال دیسکورس ها و بر شمول و استثناهایی منمرکز می کنند که بتوانند در آفرینش ادبی به یاری شان بیایند. در هر دو حالت، از آنرو که خوانش در جهت راززدایی و کشف حجاب از » نهفته ها«ی احتمالی »دریافت« – به مثابه شرط تعقلی متن- مورد » ستم« واقع شده، نقد متن نهفته امکان پذیر می شود.
به نظر من تلاش های انجام گرفته برای انتقال داده های علوم انسانی به سایت نقد فرهنگی، می تواند مفید باشد.
اما در عین حال لازم است بوضوح مواد عرضه شده در بشقاب تبادلات، که در نهادهای آموزشی وعملکرد های اجتماعی بکار می روند، قابل رویت باشند. اگر آموزش را آنگونه که من در نظر دارم، به مثابه دخالت در بازتولید سوژه گی ها، فرض کنیم آنگاه برآیند مجادلات بر سر » فرهنگ« و » مطالعات فرهنگی« امکان شوندگی و ناشوندگی تبدیل علوم انسانی به پایگاهی که در آن تولید سوژه گی های متخاصم رخ می دهد،را مشخص می کند. به لحاظ تاریخی، علوم انسانی تبدیل به پایگاهی شده اند که در آن تضاد سوژه گی های ضرور برای فرهنگ سرمایه داری، »_شناسایی« و » مدیریت« می شوند.
برای مثال بعد از انقلاب بهمن ۵۷، نقد ادبی، در قالب افشا، تحقیر و تمسخر، با تقلیل تضادها به » پیچیده « و »نامعقول سازی« » واقعیت«، حذف سوژه ی تضادها را بر عهده گرفت.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد نابسندگی و چالشی بودن امر تغییرات در وجوه « سنتی» مطالعات ادبی است که تقریباٌ دست نخورده یا با تغییر بسیار جزئی و هماهنگ سازی خود با عملکردهای موجود و تولید جنبه های نوینی از متون فتیشیزه شده و حفظ وجوه سنتی سوژه گی، همچنان در جایگاه رفیع خود باقی مانده اند. به این ترتیب، مطالعات فرهنگی، همچنان به عملکرد ایدئولوژیک خود در حوزه ی ِ علوم انسانی مدرن و در محیط تغییرات اجتماعی، ادامه می دهد.
حملاتی که از موضع راست و ارتجاعی به علوم انسانی انجام می گیرد نشاندهنده این است که پیشرفت، رشد و توسعه اجتماعی بهمراه سوسیالیزه کردن سوژه ها، گام هایی اساسی در جهت زدودن رسوبات سنتی برداشته است. برای دفع این حملات و رفع تناقضات موجود در وجه تولید دانش، درک چارچوب نظم اجتماعی سنتی ضروری است. اینجاست که عمیقاٌ لزوم درک کارکرد » تئوری« و تاثیرات پیشا آلتوسری ایدئولوژی احساس می شودکه عمیقاٌ در لایه های زیرین سنت پیشامدرن و نیز اومانیزم لیبرال ( هم در شکل کلاسیک و هم در شکل سوسیال-دمکراتیک) لانه کرده و به توجیه گر ایدئولوژی اشکال گوناگون بقایای سنت فئودالی و سرمایه داری تبدیل شده است.
با استفاده از گرایشات نهادی ِ مطالعات فرهنگی، که با بهره گیری از دیسکورس جدیدِ دو کارکردیِ مشروعیت زدا و مشروعیت بخش، مفاهیم و کارکردهای اجتماعی فردیتِ خصوصی را زیر سوال می برد، می توان ادبیات را در برابر علم و تکنولوژی به مثابه پایگاهی در نظر گرفت که درآن هرآنچه ملزوم » طبیعت انسانی« است در مقابل واقعیت های اجتماعی قرار دارد. به عبارت دیگر » جوهر انسانی« ( آزادی)، بی وقفه از جانب نهادهای مستقر اجتماعی تهدید می شود
اما هراندازه روش های » علمی« ( مثل سمیولوژی) بتوانند هژمونی » نقد جدید« را با بهره گیری از آنتروپولوژی و زبانشناسی ساختارگراها زیر سوال ببرند، خود از سوی نظریات پست مدرن بی اعتبار می شوند زیرا اکثریت قریب به اتفاق دیسکورس های سنتی علاقمند به حفظ مجدد مرزهای قراردادی ( برای نمونه از طریق طبقه بندی ژانرها) و حفاظت از مفهوم تجربی متنیت هستند.
بنابراین، مطالعات فرهنگی محصول ترکیب مقدمات » تئوری« و نظریه » سیاسی شده« است که نیروی خود را از تغییرات نهادی و اجتماعی کسب می کند.
طرفه اینکه حملات پست مدرن بر » روایت های کلان« ( تئوری) پاسخی به بی اعتبار سازی ژانر ادبی ساختارگرا و مارکسیستی است که مکاتب ادبی وابسته به سیاست محافظه کارانه از سالها پیش و خصوصاٌ پس از فروپاشی بلوک شرق به اجاق آن دمیدند.
پست مدرنیسم با تعریف مجدد » سیاست« در معنیِ مقاومت سوژه یِ فردی در برابر وجه تولید مدرن که موجب از شکل افتادگی سوزه می شود، دریچه ای از احتمالات و امکانات نوین را به روی ادبیات گشود.

نوشته شده توسط admin در جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۵:۰۱ ب.ظ

دیدگاه


سه − = 0