هویت فرهنگی مطبوعات ارومیه

هویت فرهنگی مطبوعات ارومیه

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: به شکلی غیر متعارف و غیرمعمول از بدو تألیف، سه واژه فوق را که عنوان این نوشتار از آن‌ها استفهام می‌شود، نشانه می‌رویم و با تحلیل مختصری از هر سه واژه سعی در رسیدن به تصویری عام و نه خاص از چرخه پیام و مفاهمه آن خواهیم داشت. هویت مترداف است با شناسنامه و مشخصات یک فرایند دارای جریان که اهداف و ویژگی‌های خاصی را برای آن قرارداد کرده‌اند، یا تصویری از بودن و سیلان داشتن که تنها نشانه زنده بودن است. یا از آن می‌توان تعریفی ارائه کرد که بر مبنای مالکیت خاص یا عام باشد. به هر حال هویت، نمود بودن و هستن و روبه سوی آینده نفس کشیدن است. مطبوعات واژه‌ای برخاسته از ریشه طبع به معنای انتشار و چاپ است. در‌ست به همین دلیل به چاپخانه‌ها قدیماً مطبوعه گفته می‌شد. این اصطلاح بار عام دارد و به هر نوع وسیله و ابزاری (رسانه) که با نوشتن و انتشار به هر صورت سر و کار دارد، اطلاق می‌شود. پس کتاب، روزنامه، ماهنامه و مجله، هفته‌نامه و دو هفته‌نامه، فصل‌نامه و از سویی هر گونه پایگاه نوشتاری و حتی غیرنوشتاری مجازی و همچنین مراکز خبرپراکنی و نشر خبر یعنی خبرگزاری‌ها و شبکه‌های خبری و… را نیز شامل می‌شود. هر چیزی که نشر شود و حاوی پیام باشد (با توجه به این سخن مک لوهان که می‌گوید رسانه عین پیام است) به هر شکل و صورتی مطبوعه بوده و زیر اصطلاح مطبوعات طبقه بندی می‌شود. پس نشر، معنا، اثرگذاری از یک سو و در مقابل صاحب اثر، پیام و مخاطب. البته قابل ذکر است که طبع را به معنای ذائقه و روحیه نیز معنا می‌کنند. شاید بتوان گریزی زد و از این معنا به نفس و انگیزه شخصی، جمعی مردم و اهالی یک منطقه اشاره کرد و ارتباطی فی ما بین نشریات آن منطقه، و ویژگی مردم و اهالی آن برقرار کرد. به هر حال اگر کمی به حال و روز جریان زندگی و حیات در شهر ارومیه دقت کنیم به شکلی شفاف معنای گفته شده از طبع را با معنای وارد در این بحث بهتر در خواهیم یافت. ارومیه شهری که به هزار زیور آراسته است. هزار زیور که زیر بار سوء‌مدیریت، تاریخ خوردگی و مصرف زدگی خاک می‌خورند. شهری که بیشتر در گوشه‌ای از زمان نشسته است تا اینکه روی پاهای خود بایستد. نشسته و منتظر قهرمانی است تا او را دریابد و… سوال: با کمی دقت در تحلیل سه واژه اصلی موضوع نوشتار حاضر، چه دورنمایی در ذهن ما از شهر ارومیه ترسیم می‌شود؟ از زمانی که میرزا حبیب آقازاده اولین مطبوعه هفتگی را در این شهر نشر داد تا به امروز عمارت رسانه‌ای ارومیه چه جایگاهی در جغرافیای فکر و ذکر اهالی آن برای خود اختصاص داده است؟ یعنی در طول این ۶۶ سال (البته اگر ماهنامه‌ای «زاری ری دی با هرا» یا تابش روشنایی متعلق به مسیون مسیحی آمریکایی آشوری‌ها در ارومیه را که در سال ۱۲۲۶ خورشیدی منتشر می‌شد مستثنی کنیم) عمارت رسانه ای ارومیه نه چیزی به کم و کیف خود اضافه کرده و نه روزگار اهالی و مدیران این شهر را دگرگون کرده است. گویی همان است که ۶۶ سال قبل بوده! خیابان‌های فایتون رو، کوچه پس کوچه‌های تاریخ خورده و گم شده در معاصرت و…گویی زمان در این شهر ایستاده و یا گیج‌زنان به دور خودش دوران می‌کند. نه تغییری و نه تحولی. شهری که از فرسودگی و شهرسازی لاقید، دیگر رمقی به جان ندارد. مطبوعات آیینه تمام قدی است که از خلال محتوای آن و از غور در اطراف و اکناف آن می‌توان حال و روز هر شهر و اهالی را دید و شناخت. مطبوعات پالایشگاه فرهنگی هر جامعه شهری محسوب می‌شوند. در آن فرهنگ خودی قوام می‌یابد به روز می‌شود و با نیاز روز عرضه می‌گردد. فرهنگ غیر خودی در آن تحلیل می‌شود و با کالبد شکافی آن وارد دائرالمعارف فرهنگی جامعه می‌شود. باز هم به تکرار می‌توان گفت هزاره سوم هزاره ارتباطات و هزاره رسانه‌هاست. اما چه سود زمانی که شهرنشینی در ارومیه با این هزاره و همه ابعاد جمعی آن فاصله کاربردی و تخصصی دارد. دقیق‌تر اینکه ۶۶ سال از آشنایی ارومیه با اولین جرقه سنتی‌ترین شکل ارتباطات یعنی مطبوعات می‌گذرد ولی گویی اهالی و جو شهر در همان سال‌ها تنفس می‌کند؛ و فاصله‌های فکری و فنی به ثانیه‌ها و دقیقه‌ها تقلیل پیدا نکرده است. این همان معضل تخصصی نشدن ارتباطات در بزرگ شهر ارومیه است. به زبان ساده صنعت و اقتصاد ارومیه و حتی استان به شکل تخصصی و فنی در قالب کدام رسانه و ابزار عرضه می‌شوند و مورد واکاوی؟ فرصت‌های مختلف علمی و فکری در کدام بستر به عنوان ماحصل حیات فکری اهالی ارومیه مطرح شده و در عرصه شناخت و سرمایه گذاری قرار می‌گیرند؟ کدام رسانه تخصصی در عمق و ژرفای قابل قبول و اثرگذار ادبیات و هنر شهر ارومیه را وارد فضای تبادل فرهنگی می‌کند تا هم ارزش گذاری شده و هم ارومیه را در ساختار فرهنگی کشور سهیم کند؟ و… شاید به راحتی گفته شود فضای مجازی! اما به دو دلیل این پاسخ نادرست است. اول اینکه فضای مجازی هم سهم چندانی در بده‌بستان‌های علمی و فرهنگی شهر ارومیه متأسفانه ندارد. (به دلیل نبود پیش زمینه‌های فرهنگی و تخصصی در امور مختلف) دوم اینکه در طرح و عرضه ابعاد مختلف اقتصادی، صنعتی و فرهنگی یک منطقه و تبادل اطلاعات تفضیلی و تکمیلی آن در بین خود اهالی و همه مخاطبین آن رسانه‌های مکتوب بیشترین برد و اثرگذاری را دارند. درست به همین دلیل بخش سنتی رسانه‌ها و ارتباطات یعنی رسانه‌های مکتوب به شکلی نوین و چهره‌ای جدید در دنیای امروز هنوز هم حضور دارند. به طوری که بزرگ‌ترین و پرتیراژترین رسانه‌ها هنوز روزنامه‌ها هستند و در جهان امروز نه یک نوبت که در سه نوبت منتشر شده و به روز می‌شوند. یکی از مهم‌ترین شاخصه‌ها در کیفیت شناسی مطبوعات و رسانه‌ها در یک منطقه تخصصی بودن آن است. یعنی دو وجه توأمان اقتصادی و فکری را در یک چرخه منظم فنی و علمی در خود متبادر می‌کنند. یعنی اگر تولید فکر و اندیشه می‌کنند و یا تبادل و مبادله فکر و اندیشه را زیرساخت خود می‌دانند، ساختن بستری اقتصادی برای طرح و دوام دیدگاه‌های خود و ایجاد زمینه‌های مختلف تجاری و اقتصادی را روساخت خود بدانند. از این رو مطبوعات و رسانه‌ها را می‌توان توأمان بنگاه‌های اقتصادی و مبداء تولید اندیشه و پیام دانست. در کلانشهرارومیه رویکرد تخصصی سازی در سطح مطبوعات و رسانه‌ها دیده نمی‌شود. یعنی افراد شاغل در این عرصه، از حرفه و تخصص خود برداشت عینی را ندارند و پایبند معیارهای فرهنگی تخصص در این زمینه نیستند. یعنی وجهه و حیثیت جمعی حرفه آن‌ها اصل در فرهنگ سازی نیست بلکه فرع بر آن است.شاید گفته شود که امروزه در سطح مطبوعات و رسانه‌های ارومیه بنا بر شکل و ظاهر، نشریات مختلفی از حیث تخصصی و کارشناسی منتشر می‌شوند. هیئت نویسندگان آن‌ها همگی و یا اغلب دکتر و کارشناس و …هستند و یا موضوعات مورد پرداخت در آن‌ها به روز و از مشکلات و معضلات اساسی شهر ارومیه و استان است.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۵:۱۱ ق.ظ

دیدگاه


نُه − = 0