فرهنگ غالب جنبش جوانان انقلابی چیست

فرهنگ غالب جنبش جوانان انقلابی چیست

گروه فرهنگی:هرجنبش از یک ایدئولوژی خاصی بهره می‌برد.
یک ایدئولوژی کارآمد برای یک جنبش، منظومه‌ای منسجم از گزاره‌ها و دیدگاه‌هاست که چند کارویژه‌ی مهم را برعهده دارد. یکی از مهم‌ترین این کارها، تعیین و تبیین عینی ارزش‌ها و اهداف جنبش است. دیگری دست دادن یک شبکه‌ی مفهومی منسجم و نظام معنای مشترک میان اعضای جنبش است که زمینه را برای تفسیر‌هایی هم‌جهت از تجربیات و حوادث فراهم می‌آورد. دو نقش دیگر ایدئولوژی نیز شبکه کردن و متحد کردن گروه‌ها و هسته‌های جداگانه در روند جنبش و تعیین مخالفان جنبش است.
براساس آنچه گذشت، ایدئولوژی جنبش جوانان مؤمن انقلابی، همان ایدئولوژی انقلاب اسلامی است. مسئله‌ی مهم در اینجا، تفسیری است که این جنبش از ایدئولوژی انقلاب اسلامی دست می‌دهد. اینکه این تفسیر تا چه میزان منسجم‌ است؟ تا چه اندازه در تعیین اهداف عینی برای جنبش در شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فهم پروژه‌ی اکنون انقلاب اسلامی کاراست؟ تا چه اندازه می‌تواند تفسیری مشترک از حوادث و تجربه‌های اعضا ایجاد کند و آن را مبنای کنش جمعی قرار دهد؟
و همچنین تا چه اندازه می‌تواند پویایی پیوند گروه‌های هم‌بُردار و شناسایی و مخالفت با رقیبان را فراهم آورد؟ به نظر می‌رسد این ایدئولوژی تا حدود زیادی نیاز به بازخوانی و بازتولید دارد. بازخوانی نگاه نابی به اسلام که مبنای انقلاب اسلامی قرار گرفت، مهم‌ترین پروژه در این زمینه است. انقلاب اسلامی براساس نگاه ناب امام خمینی (ره) تکوین شد و تولد یافت.
خط امام (ره) و انقلاب از دل درگیری اسلام ناب با برداشت‌های متحجرانه و متجددانه بود که راه خود را در تاریخ معاصر پیدا کرد. احیای اسلام ناب و پیامد آن، گسل‌های معرفتی میان این نگاه به اسلام و نگاه متحجرانه و مقدس‌مآبانه را از یک‌سو و تجددمآبی را از سوی دیگر، احیا کرد. این برداشت از اسلام، در آثار متفکرین اصیل اسلامی منعکس است. به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، چهره‌هایی که »پرچم‌های انقلاب« هستند، باید محور کارهای معرفتی ما قرار گیرند. ما با بسیاری از این چهره‌ها فقط نسبت سیاسی و خاطره‌انگیز داریم، در صورتی که باید گفتمان انقلاب را از دل بازخوانی آن‌ها فهم و بازتولید کنیم.
امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در مرکزیت این تفکر نوین اسلامی قرار دارند. چهره‌هایی مانند شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر، مفتح و صدر، متفکران کلیدی این برداشت از اسلام هستند. مسئله‌ی کلیدی در اینجا این است که ما در کلیت اندیشه و تفکر اسلامی خودمان، به این اندیشمندان رجعت کنیم، نه فقط در جنبه‌های سیاسی و روبنایی گفتمانمان. به بیان دیگر، برای بازفهمی و بازخوانی اسلام خاص انقلاب اسلامی، سراغ این کارها برویم. آن برداشتی از اسلام که مبنای انقلاب اسلامی قرار گرفت و به اسلام ناب معروف شد، تفاوتش با اسلام مقدس‌مآبان فقط در این نبود که به جمع اسلام و سیاست معتقد بود، بلکه برداشت متفاوتی از مفاهیم اسلامی و حتی مفاهیم بنیادینی مانند توحید داشت.
با بازخوانی این اسلام، بخش عمده‌ای از مسیر شکل‌دهی به یک انسان تراز انقلاب اسلامی، طی شده است؛ انسانی که از منظر و زاویه¬ی اسلام انقلاب اسلامی با متون اصیل اسلامی، مانند قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه‌ی سجادیه و با سیره‌ی اهل‌بیت (ع) آشنا شده باشد، به طرز فزاینده¬ای جوینده¬ی معنویت عارفان مبارزه‌جو، عدالت‌خواه و آزادی‌خواه است.
این انسان به‌طور طبیعی از مسیر اصلی مبارزه به سمت مسائل فرعی منحرف نمی‌شود. چنین انسانی در هیچ مرحله‌ای از انقلاب اسلامی، متن مسائل اصلی انقلاب و مبارزه در راه این مسائل اصلی را رها نمی‌کند و به »انجمن مبارزه با بهائیت« و دیگر اصحاب مسائل فرعی هر دورانی نمی¬پیوندد. سطح و کار دیگر در این بازسازی معرفتی، بازخوانی متن ادبیات امامان خمینی و خامنه¬ای است. علاوه بر داشتن نگرش اسلامی براساس نگاه اسلام انقلاب، باید به متون اصلی گفتمان انقلاب، به صحیفه‌ی امام (ره) و اندیشه‌های رهبری، توجهی به‌مراتب متکامل‌تر و بیشتر نشان دهیم.
باید برای مفاهیم انقلاب اسلامی نظام آموزشی ایجاد کرد. انقلاب در هیچ برنامه‌ی رسمی و غیررسمی آموزشی آموزش داده نمی‌شود. صحیفه‌ی امام (ره) در هیچ‌یک از برنامه‌های ما، »متن آموزشی« نیست؛ بیانات رهبری هم همچنین. گفتمان انقلاب همان اندیشه‌ای است که ما را به مسائل اصلی می‌رساند. اگر برخی یا اغلب وقت‌ها مسئله‌هایمان فرعی شده است، یعنی باید برداشت‌مان از گفتمان انقلاب اسلامی را بازسازی کنیم. واقعیت این است که آنچه تاکنون از گفتمان انقلاب اسلامی مطرح کردیم، نسبت به آنچه هست و باید، ذره‌ای از گفتمان انقلاب است. ذره‌ای که اغلب براساس یک خرده‌شناخت از گفتمان انقلاب به آن رسیده‌ایم. باید بازخوانی اندیشه‌ی امامین انقلاب میان ما یک سنت شود. باید دورانی که به‌صورت مناسبتی و برای تأیید خودمان یا مچ¬گیری از مخالفان یا به‌صورت موردی و جزئی به صحیفه‌ی امام خمینی (ره) و یا بیانات امام خامنه‌ای مراجعه می‌کردیم، فراموش کنیم. باید حلقه‌هایی شکل بگیرد که سازمان فکری ما، بنیان‌ها و زیربنای فکری ما را براساس اسلام ناب و اندیشه‌های امامینِ انقلاب بازسازی کند.
برای یک جنبش اجتماعی، نیازمند یک ایدئولوژی نیرومند هستیم؛ یک ایدئولوژی که بتوان مبتنی بر آن، کارها را سامان داد و شبکه‌ای از انسان‌ها و مجامع را حول محور یک ادبیات واحد، سامان‌دهی کرد. تنها خاستگاه معرفت‌شناختی برای شکل‌دهی و بازتولید مداوم این آرمان، ادبیات امام و رهبری است. داشتن این ایدئولوژی است که زمینه‌ی بازتولید انقلاب اسلامی و آرمان‌هایش در چارچوب جنبش‌های اجتماعی را فراهم می‌آورد.
مطالعه‌ی حرکت جوانان مؤمن انقلابی به‌مثابه‌ی یک جنبش، پرسش‌های را پیش رو قرار می‌دهد که کم‌وبیش در مورد هر جنبشی مطرح است. اولین اصل در جنبش‌ها، هویت و غیریت اجتماعی‌شان است. آن‌ها مظهر و نماینده‌ی چه خواستی هستند و یا در برابر چه کسانی هستند؟ عنوان»مؤمن انقلابی« در این زمینه تا حدود زیادی در این‌باره کمک می‌کند. هویت معرفتی این جریان یک هویت »ایمانی-انقلابی« است.
طبعاً بر این اساس، غیریت و مخالفت آن با دو کلان‌دسته است: غیرمؤمنینِ هرچند انقلابی و دسته‌ی دیگر غیرانقلابی‌های هرچند مؤمن. غیرمؤمنین شامل التقاطیونی است که زمانی با اتکا به ایدئولوژی چپ، خواستار »انقلاب« به‌سوی جامعه‌ای سوسیالیستی و کمونیستی بودند. همچنین شامل التقاطیونی است که امروزه و پس سقوط بلوک شرق، با اتکا به ایدئولوژی راست، خواستار تغییر اجتماعی به جامعه‌ای لیبرالیستی و کاپیتالیستی هستند. غیرانقلابیون نیز شامل کسانی است که مؤمن‌اند، اما به دینی که به عدالت، آزادی و به مبارزه برای رسیدن به این آرمان‌ها باور چندان و یا دست‌کم عمل چندانی ندارند. این‌ها غیریت‌های معرفتی این جریان است؛ یعنی کسانی که ضدیت و مخالفت ماهوی با این جریان دارند. سطح دیگر غیریت این حرکت، برخی نهادهای رسمی هستند که شاید در تفاوت معرفتی، به‌ اندازه‌ی غیرمؤمنین و غیرانقلابی‌ها با این جنبش فاصله نداشته باشند، اما در نقش اجتماعی این جریان مخالفت‌های اساسی دارند و در پی طرد و منزوی کردن آن هستند.
عاملیت این طرد کنشگران یا بخش‌هایی از نظام موجود است که در حال بازتولید کژکاردهایی براساس نظم سابق است. جنبش‌های اجتماعی همواره معطوف به تغییر اجتماعی، دست به کنش‌های جمعی می‌زنند. بر این اساس، کنش نقشی محوری در یک جنبش دارد. جنبش‌های با خلق ارزش‌های جدید، اقدام به شکل‌دهی کنش‌های مورد نظر خود می‌کنند و تغییر اجتماعی مطلوبشان را حاصل می‌کنند. کنش غالب جنبش جوانان مؤمن انقلابی چیست؟ همان‌‌طور که آمد، از منظری که رهبر انقلاب در تحلیل این کنش می‌گشایند، »کار فرهنگی« در معنای عام خود، صورت غالب کنش این جنبش است.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۵:۵۵ ق.ظ

دیدگاه


2 × دو =