فرهنگ عزتاندیشی حافظ منافع ملی
عبداله مرادی
گروه فرهنگی: عزت ملی و فرهنگ عزتاندیشی یکی از مفاهیمی است که در چارچوب فرهنگ و گفتمان انقلاب اسلامی مطرح میشود. این مفهوم در کنار حکمت و مصلحت، یکی از سه ضلع سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. اما عدم تبیین نظری این مفهوم باعث شده است نسبت میان پیجویی عزت ملی و کسب منافع ملی چندان روشن نباشد. حتی بعضاً این ابهام ایجاد میشود که عزتاندیشی در سیاست خارجی مستلزم ایجاد هزینههای بیشتر برای کشور خواهد بود.
ورود هر دولتی به عرصهی جهانی براساس اهداف و انگیزههایی صورت میگیرد. این اهداف در نهایت خواستها و نیازهای امنیتی، استراتژیک، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی دولتها را تحت پوشش قرار میدهد. البته تصمیمگیرندگان سیاست خارجی باید سلسلهمراتبی را برای اهداف متنوع سیاست خارجی در نظر بگیرند. تعیین هدف در سیاست خارجی در درجهی نخست منوط به داشتن درکی صحیح از مقدورات ملی و محذورات محیطی (بینالمللی یا منطقهای) است. مقدورات و محذورات حاکی از تلفیق امکانات با اهداف و همچنین اختیار با جبریتهای ناشی از واقعیت است. البته قدرت کشور در تعیین مقدورات و محذورات جایگاه ویژهای دارد. بهطور خلاصه در سیاست خارجی »نخستین هدفی که هر دولت تعقیب میکند، حفظ خویش است. هر دولتی میکوشد دستکم بقای خود را تأمین کند و به این منظور، امنیت جسمی و مادی خود را سازمان بخشد.« آشکار است که واحدهای سیاسی بدون حفظ موجودیت خود نمیتوانند به دیگر هدفها دست یابند. اما در مقابل هدفگذاری برای بقا و استقلال ملی، اهداف بلندمدتی نیز وجود دارند که عمدتاً دارای ماهیت راهبردی هستند و بیشتر در چارچوب ایدهآلها و آمال دولتملتها تعریف میشوند و در چارچوب مرزهای ملی محدود نمیشوند. در این بین نیز اهداف میانمدت ممکن است از یکسو با هدفهای کوتاهمدت و از سوی دیگر با اهداف استراتژیک و بلندمدت مرتبط شوند. تلاش برای کسب پرستیژ جهانی و افزایش اعتبار، بالا بردن درجهی مشروعیت سیاسی و غیره میتواند از اهداف میانمدت محسوب شود. با توجه به این توضیحات، میتوان درک شفافتری از مفهوم منافع ملی ارائه نمود؛ چراکه عمدتاً منافع ملی را یک «مفهوم غالب عام» در سیاست خارجی میدانند که البته نمیتوان بهخوبی آن را تعریف کرد. اما با توجه به مباحث مربوط به اهداف ملی، میتوان گفت منافع ملی همان اهداف ملی هستند که عینی و مشخص و طبقهبندی شدهاند. بر همین اساس هم هانس مورگنتا، نظریهپرداز واقعگرایی در روابط بینالملل، هدف دولت در سیاست خارجی و روابط بینالملل را در »نفع ملی« خلاصه مینماید. اما نکتهی مهم در نظر واقعگرایان این است که نفع ملی را با کوشش دولتها برای کسب قدرت، مترادف میبینند. در این تعبیر، قدرت به میزان توانایی دولت برای حفظ استقلال، اعمال اقتدار و نهایتاً به اطاعت درآوردن دشمنان تفسیر میشود. بر همین مبنا، دولتهای مختلف نقشهای مختلفی را در نظام بینالملل ایفا میکنند که از این سه مورد خارج نیست: نقش تغییر وضع موجود (تجدیدنظرطلبی)، حفظ وضع موجود (محافظهکاری) و سیاست افزایش پرستیژ در جهان بینالملل.
پس از ارائهی تعاریف نظری دربارهی منافع و اهداف، لازم است که از منظر دو نظریهی روابط بینالملل، یکی واقعگرایی بهعنوان یک نظریهی مادیگرا و دیگری سازهانگاری بهعنوان اصلیترین نظریهی معناگرا، این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که آیا میتوان مفاهیمی نزدیک به مفهوم عزتاندیشی را در میان این نظریات پیدا کرد یا خیر؟ اساساً قدرت در سیاست بینالملل و قرار داشتن کشورها در جایگاههای بالای سلسلهمراتب قدرت در نظام بینالملل، از جمله اهداف پایهای سیاست خارجی است که این مورد خود نشاندهندهی نوعی از عزتاندیشی است که البته در فرهنگ مادی نظام جهانی، بیشتر به پرستیژ تعبیر میشود. تمامی کشورها با ارادهی معطوف به استقلال و در صورت توان، اعمال نفوذ و اقتدار در حوزهی منطقهای و جهانی، خود را واجد میزانی از پرستیژ میدانند که اساساً در راستای منافع ملی قرار دارد. بدینمعنا هر سه سطح اهداف و منافع در سیاست خارجی، ارتباط مستقیمی با پرستیژ دارد. لذا حتی نظریهی واقعگرایی که نگاهی مادی به مسائل جهانی دارد، میتواند پرستیژ را در قالب یک منفعت مادی تحلیل کند. بنابراین تلاش برای افزایش هژمونی منطقهای یا ارائهی یک گفتمان خاص برای جلب گروههایی در سایر کشور و… همگی مواردی هستند که پرستیژ کشور را افزایش میدهند تا منافع ملی بهتر تأمین شود.
اما در نسبتسنجی میان عزت و منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به چندین نکته میتوان اشاره نمود.
اولاً اینکه جمهوری اسلامی بهعنوان یک دولت ملی، در گام نخست حفظ موجودیت و استقلال را بهعنوان اولین پایهی منافع ملی در نظر میگیرد و براساس آن کسب قدرت موضوعیت پیدا میکند، هرچند این قدرت بهعنوان ابزاری در خدمت اهداف غایی تعریف میشود. وضعیت ژئوپلیتیک، سرزمین، منابع طبیعی و انرژی، ثروت، قدرت نظامی در کنار میزان استحکام و انسجام ملی و حکومتی، قدرت سازماندهی و مدیریت ملی و فراملی، رابطه با قدرتهای جهانی و فرامنطقهای و سابقهی تاریخی، تمدنی و ایدئولوژی، از جمله مؤلفههای قدرت ملی است. تمرکز جمهوری اسلامی بر این عوامل قدرت، خود اولین مؤلفهی عزت ملی خواهد بود.
به همین دلیل نیز در سخنان مقام معظم رهبری، استقلال و عزت بهنوعی همزمانی و هممعنایی دارد. لذا قدرت ملی خود از عوامل اصلی عزتآفرینی است.
ثانیاً در کنار توجه به مبانی مادی قدرت که در بخش قبلی ذکر شد (و بهنوعی متأثر از ابعاد ملی و عرفی جمهوری اسلامی ایران و متناظر با نظریهی واقعگرایی بوده است)، عزت بهعنوان یک مفهوم اصیل دینی، واجد ابعادی فراتر نیز هست؛ چراکه عزت اساساً متعلق به خداوند متعال است و لذا جهاد در مسیر اهداف الهی، موجب عزتبخشی به انسان میشود. به همین دلیل نیز رهبر انقلاب در سخنان خود اشاره کردهاند که »انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی منادی عزت بود و ملت این پیام را پذیرفت و در این عرصه قدم گذاشت و حضور پیدا نمود و در این راه مجاهدت نمود؛ چراکه پیام انقلاب پیام اسلام بود و عزت واقعی در تمسک به اسلام است.« لذا سیاست خارجی دولت اسلامی متعهد و متکی به ارزشهای والای دینی است که در صورت یاری خداوند، نصرت الهی محقق میشود.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فارس ، از دیدگاه سازهانگاری، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ناظر به تعامل دائمالتکوین میان متغیرهای درونی و بیرونی در یک قلمرو هویتی و ساختارهای بینالاذهانی است و البته لایهی دینی یکی از ارکان مقوم هویت ایران اسلامی شناخته میشود که بخش عظیمی از رفتارهای اجتماعی و سیاست خارجی کشور را متجلی میسازد. بنابراین ارزشها و هنجارهای اسلامی همچون عزت، اساساً خود تعیینکنندهی منافع و اهداف و چگونگی هدایت سیاست خارجی است.
بدین معنا که این ارزشها هستند که باعث میشوند هویت جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد و برپایهی آن هویت، نهایتاً منافع ملی تعریف میشوند.
لذا در این رابطه، اساساً منافع و عزت نهتنها رابطهای مستقیم با هم دارند، بلکه در واقع پیگیری عزت ملی است که منافع ملی را میسازد.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱:۰۲ ب.ظ