فرهنگ دینی و مذهبی ریشه مبانی اخلاقی

فرهنگ دینی و مذهبی ریشه مبانی اخلاقی

گروه فرهنگی:سلامت جامعه درابعاد متفاوت آن، از جمله مهمترین مقوله هایی است که امروزه در مورد آن تحقیقات و پژوهش های بسیاری صورت می گیرد.
سلامت اخلاقی، رفتاری، روانی و پنداری در درون یک جامعه نه تنها موجب رشد، بالندگی و پیشرفت آن جامعه شده، بلکه یکی از عوامل تعیین کننده در جایگاه و ارزش یک نظام سیاسی در فضای بین المللی به شمار می آید.
تعریف و تمجید از ملت هایی که پایبندی بیشتری به مبانی اخلاقی و انسانی دارند و از ویژگی های قابل تحسین فرهنگی برخوردارند در بسیاری از مسائل دنیای امروز از جمله صنعت توریسم، سرمایه گذاری خارجی، کسب احترام بین المللی و حتی جایگاه مقامات سیاسی آن نقش قابل ملاحظه ای داشته است. از این رو در عصر حاضر تمام دولت ها تلاش می کنند که تصویر ملت خود را در قالب جامعه ای سالم، پویا و همسو با موازین اخلاقی و دارای فرهنگی والا و تحسین برانگیز بازتاب دهند.
این موضوع در جامعه اسلامی ما که مبانی اخلاقی و انسانی ریشه در اصول و فرهنگ مقدس دینی و مذهبی دارد، از جایگاه بالاتری برخوردار است؛ ضمن اینکه نقش مهم دین و اخلاق در سلامت جامعه، به همان اندازه انتظارات از جامعه ما را افزایش می دهد.
از این رو تلاش برای سلامت هر چه بیشتر جامعه بر مبنای گسترش و نهادینه سازی فرهنگ اخلاقی و تربیت نسل هایی که اخلاق مداری بخشی از هویت آنان را تشکیل دهد، همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری و نهادهای مختلف دولتی، دینی و فرهنگی بوده است.
کودکان از جمله مهمترین پایه های سلامت جامعه، به شمار می آیند؛ مسئله ای که موجب شده است موضوعات مختلف همچون رشد تربیت، نیازهای روانی و عاطفی آنها از اهمیت فزاینده ای در سیاست گذاری های تمام کشورها و حتی در برنامه های فراملی همچون سیاست_های سازمان ملل برخوردار باشد. رابطه کودکان با سلامت جامعه را باید از دو منظر مورد توجه قرار داد:
نخست آنکه چگونگی رشد و پرورش نسل جدید، تا حدود زیادی تعیین کننده آینده یک نظام اجتماعی و سیاسی خواهد بود. در این چارچوب تلاش برای انتقال موازین اخلاقی و تربیتی درست همچون اخلاق مداری، مسئولیت پذیری احترام به دانش و آگاهی، قدرت تصمیم گیری و… در کنش های رفتاری نسل آینده که تعیین کننده ماهیت یک نظام اجتماعی است، خود را بازتاب خواهد داد.
دوم؛ تجربه های کودکان از مسائل مختلف اطراف خود، نگرش آنها نسبت به بسیاری از مسائل را شکل داده و کودک در بسیاری موارد فارغ از آنچه تلاش شده است به صورت آگاهانه به وی آموخته شود، به ناخودآگاه خود که مبتنی بر تجربیات گوناگون است، رجوع کرده و آنچه را که در این دایره، دیده است، بازتولید می کند.
از این رو جامعه پذیری کودک مرزهایی فراتر از آموزش و تربیت آگاهانه داشته و رفتارهای ناخودآگاه ما تأثیرگذاری بیشتری در آن خواهد داشت.
کودکان همواره جزء یکی از آسیب پذیرترین لایه های اجتماعی بوده اند. این امر مربوط به یک فرهنگ و یک مکان خاص نبوده و مسئل های تقریبا ثابت در تمام جوامع است؛ اگرچه شدت و ضعف آن به واسطه عوامل مختلف خانوادگی فرهنگی و حقوقی تفاوت های آشکاری با یکدیگر دارد.
در جامعه ما نیز به رغم توصیه های مختلف دینی و مذهبی در مورد برخورد با کودکان، واقعیت های اجتماعی جدید، بخشی از این قشر را در معرض آسیب های قابل توجهی قرار داده است. به نظر می رسد مسائلی که در حال حاضر جامعه با آن روبه رو شده، منجر به گسترش دامنه این آسیب پذیری و تأثیر بیشتر آنها بر سلامت جامعه، شده است.
تبدیل خانواده های گسترده به خانواده های هسته ای، تحول در جوامع سنتی با مرزهای پرمنفذ به جوامع سلولی متمایز از یکدیگر الزامات زندگی اقتصادی و حضور نداشتن والدین در کنار فرزندان در ساعات قابل توجهی از روز با اهداف معیشتی و رشد خانواده های تک فرزند و کم فرزند برخی از مظاهر زندگی مدرن است که تأثیر مستقیمی بر دنیای کودکان گذاشته است.افزایش ساعات تنهایی، نبود گروه همسالان و بازی های جمعی در پی تغییر الگوی فرزندآوری، تغییر سرگرمی های کودکانه از فعالیت های بدنی انرژی بر به بازی های مجازی و بسیاری دیگر از عوامل موجب شده است تا بسترهای عاطفی کودک نسبت به دوره های قبل تحول یافته و تعداد پناهگاه های روحی کودک تقلیل یابد.
در این میان هیچ نهادی مسئولیت تحولات زیست جهان کودکان را بر عهده نگرفته است مدارس همچنان از داشتن مشاورهایی که اعتماد کودکان را جلب کنند، محروم بوده و معلمان و مربیان با همان استانداردهای تربیتی سابق با کودک رفتار می کنند؛ ضمن اینکه هنوز اجماعی در مورد چگونگی آموزش برای رویارویی با این فضا و مشکلات آن وجود ندارد.
آمارهای موجود از کاهش سن مصرف سیگار در میان دختران و پسران، گزارش های تکان دهنده از اعتیاد دانش آموزان در سنین بسیار پایین فرار دختران نوجوان، دوستی های پرخطر و بسیاری دیگر از موارد، آسیب هایی است که در نتیجه خلاءهای دنیای مدرن، فراروی کودکان امروز قرار گرفته است.
تأثیر افزایش آسیب پذیری کودکان بر سلامت جامعه آسیب های روانی، جنسی، جسمی و فیزیکی به مثابه حیطه در حال گسترشی از ناامنی های مختلف در دنیای امروز کودکان، بروز یافته و پیامدهای قابل ملاحظه ای را در سطوح مختلف فردی و جمعی در برداشته است.
در سطح فردی، قرارگرفتن کودک در معرض آسیب های مختلف، دنیای کودکانه را از حالت متعارف خود خارج کرده و کودک را در برخورداری از مسیر یک زندگی سالم، طبیعی و موفق دور می کند.
اخلال در روند رشد سالم کودک به عنوان یکی از پایه های تأثیرگذار در پیشرفت جامعه، به خودی خود بسیاری از پیامدهای منفی را هم برای کودک و هم برای اطرافیان وی به بار می آورد.
با وجود این، علاوه بر تأثیرات مخرب فردی آسیب های مرتبط با کودکان و هشدارهایی که در مورد مواجهه آنها با ناامنی های مختلف در سطح جامعه منتشر می شود، پیامدهای جمعی قابل تأملی را منجر می شود؛ پیامدهایی که در مسائلی همچون مسئولیت ناپذیری، وابستگی، نداشتن توانایی در تصمیم گیری و نبود قدرت مدیریت در نسل آینده، خود را نشان می دهد.
بر این اساس تلاش همه جانبه والدین برای رشد سالم کودکان و سخت گیری های ناگزیر برای مراقبت آنان در مقابل ناامنی های اجتماعی موجب ایجاد دنیایی شده است که با دنیای کودکانه دهه های قبل تفاوت بارزی یافته است.
تجربه های دنیای کودکان قدیم، که در بازی های کوچه و محله، پیمودن مسیرهای تقریباً طولانی به صورت مستقل، نقش آفرینی در مسئولیت های بیرون از خانه، بازی های جمعی دختر و پسری در فضای عمومی و…به دست می_آمد، با وجود محرومیت ها و ناکامی های اقتصادی و اجتماعی؛ روند دستیابی به استقلال تعامل گرایی، اعتماد به نفس و…را در میان آنها تسهیل می کرد.
این در حالی است که در دنیای امروز، کودکان به دلیل هراس والدین از آسیب های مربوط به آنان، به صورت نگران کننده ای تحت مراقبت هستند، به گونه ای که استقلال، اعتماد به نفس قدرت تصمیم گیری و مسئولیت پذیری آنها به شدت در معرض آسیب قرار گرفته است؛ مسئله ای که سلامت جامعه را در بلندمدت در معرض تهدید قرار می دهد.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۵:۲۹ ق.ظ

دیدگاه


× هشت = 72