علائم رکود فرهنگی در کلانشهرارومیه

علائم رکود فرهنگی در کلانشهرارومیه

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: اشاره، علائم آثار و نشانه¬های پویایی یک فرهنگ در یک جامعه انسانی چه مواردی هستند؟ آیا تطبیق و تبین این موارد با مشخصات ظاهری آن جهت ارزش¬گذاری برای و پویایی و سیالیت یک فرهنگ از جنبه¬های مختلف کافی است؟ جنبه¬های عینی و مادی این موارد چه هستند و از چه الگویی تبعیت می¬کنند؟ آیا میان تعریفاتی که از فرهنگ پویا می¬شود و پویایی فرهنگی نسبتی از جنس کارکردهای بومی، منطقه¬ای وجود دارد یا همه چیز حول محور ابعاد ملی و جهانی فرهنگ خلاصه می¬شود؟روشن است که برای تبین و یا دست کم پاسخ¬گویی به سؤالات فوق و آوردن مصادیق صحیح جهت نفی یا اثبات آنها نیاز به صرف وقت بیشتر و گسترش دادن این سؤلات به ابعاد مهمی چون سیاست¬های فرهنگی، مدیریت فرهنگی، آسیب¬شناسی عرصه فرهنگ از حیث ساختاری و نه فقط محتوایی، رویکرد جامعه¬شناختی نسبت به ارکان بنای رفیع فرهنگ، گذر از تاریخ و پیشاتاریخ و حضور ملموس در دوران معاصر و طرح نشانه¬های معاصر و نه تاریخی و یا حتی طرح موضوع فرهنگ شهرنشینی و فرهنگ شهروندی … لازم و ضروری است.
نوشتار حاضر از لحاظ حجم و نیز شیوه بحث و بررسی واجد چنین جایگاهی نیست اما در حد خود قصد تبین ماجرای فضای فرهنگی کلانشهرارومیه و نسبت آن به دیر نقاط استان را دارد و صرف نظر از موقعیت ملی و کشوری به ابعاد درون استانی و درون شهری توجه خواهد کرد.از این نظر گریز کوتاه و مختصر به گوشه¬ای از موارد بالا اجتناب¬ناپذیر و حتی ضرروی خواهد بود.
ابتدا به چرایی طرح سؤالات طرح شده در پیشانی¬نوشت این نوشتار می¬پردازیم. نویسنده این نوشتار در پی حضور مستقیم در فرایند اجرا و نظارت در گستره جشنواره جایزه ادبی¬ارومیه در هر دو دوره ( که دوره دوم آن در حال برگزاری است) از نزدیک مواردی را مشاهده کرده و می¬کند که بیشتر حکایت از رکود عمیق فرهنگی در کلانشهر ارومیه دارد!؟ شاید وجود چندین محفل شعر و ادب و نیز موسیقی و یا برگزاری دو دوره جایزه ادبی ارومیه و یا حتی برگزاری دو دوره اکسپوی فروش آثارهنری و نیز برگزاری نیم¬بند چندین جشنواره و عصر شعر و داستان در سال¬های گذشته که نهایتاً در یک یا دو دوره خلاصه شده¬اند و یا حتی برگزاری کارگاه¬های متعدد فرهنگی و هنری در رشته¬های مختلف به خصوص در سال¬های اخیر و یا اجرای تعداد مشخصی نمایش در عرصه تئاتر ارومیه و نیز برگزاری نمایشگاه¬های مختلف هنرهای تجسمی، کتاب و… یا وجود و فعالیت دفاتر مختلف انتشاراتی و مطبوعاتی و خروجی ماهانه، هفتگی و روزانه¬ی آثاری در قالب کتاب و نشریه و یا پز دادن به حضور پویای رسانه¬ای در فضای مجازی در قالب خبر و خبرگزاری… به شکل طبیعی و بدیهی، پویایی فرهنگی و یا وجود جریان سیال یک فرهنگ پویا تلقی شود که کاملاً اشتباه است.
چرا که موارد طرح شده در بالا از جنبه¬های عمومی و بدیهی جریان فرهنگی در حیات انسانیِ کلانشهر ارومیه به شمار می¬روند و وجود چنین مواردی دلیل و علت برای وجود پویایی در فضای فرهنگی آن به شمار نمی¬رود!
از دیگر سو فرهنگ شهرنشینی که بیشترین تأکید آن بروجود جریان شهروندمدار و فرهنگ مبتنی بر زندگی و حیات معاصر در چهارچوب شهرهاست، زیربنای اصلی وجود جریان پویا و زنده فرهنگی است که طبیعتاً تبلور وعینیت آن در شاکله اصلی فرایندهای هنری، ادبی، پژوهشی، رسانه¬ای، سازمانی، اقتصاد سالم و وجود جریان سیال انتقال اطلاعات و مفاهیم در گستره¬ای تحت عنوان آگاهی¬های¬عمومی خلاصه است!حال نسبت جریان فرهنگی سیال با فرهنگ پویا در یک جامعه انسانی روشن و مشخص می¬شود:»پویایی فرهنگی در جهان امروز ملازم نوآوری اجتماعی است و از ذات زندگی هر یک از افراد انسانی سرچشمه می¬گیرد. از لحاظ پویایی¬شناسی هیچ جامعه¬ای، چه ابتدایی، چه متمدن، از دگرگونی برکنار نیست ولی برخی از جوامع مرتبه¬ها تندتر از جوامع دیگر حرکت می¬کنند.
جوامع ایستا برخلاف جوامع¬ پویا بر اثر عوامل گوناگون تاریخی و جغرافیایی در جریان تولید اقتصادی و فرهنگی از تحول اساسی باز می¬ماند.چنین جوامعی رویه¬ای ثابت دارند و سنت¬ها با قهر و غلبه ی تام بر مردم حکومت می¬کنند. تولید اقتصادی با شیوه¬ی کهن صورت می¬پذیرد، باورهای معنوی و نهادهای اجتماعی تغییر ناپذیرند. تحرک اجتماعی تقریباً محال است و اخلاق اجتماعی اسیر عرف است. در چنین جامعه¬ای سال خوردگان ودین¬پروران خزانه-ی تمام سنت¬ها به شمار می¬روند واینان جامعه را می¬گردانند. محیط¬های اجتماعی هیچگونه تحرک تازه¬ای بر اشخاص وارد نمی¬کنند و آنان را به نقادی و ابتکار نمی¬کشانند، هر کاری به وجه ثابت وقوع می¬یابد و همه¬ی کارها حتی طرز پوشیدن لباس و دستورالعمل جویدن غذا و… از قبل تهیه شده¬اند. جامعه امید و انتظار بهبود ندارد و زندگی یکنواخت و تیره است از این رو مردم خود را از یک سو خود را با خوشی¬های کوچک روزانه سرگرم می¬کنند و از سوی دیگر به زندگی خوشی که به گمان آنان پس از مرگ آغاز می¬شود دل خوش می¬دارند….« ( پورتال فرهنگ و علوم¬انسانی)
اگر با چنین نگاه به سمت وسوی جریانات! فرهنگی در گستره جغرافیایی اجتماعی کلانشهر ارومیه با دیگر نقاط استان نظر کنیم چندان فرقی احساس نخواهیم کرد چرا که رویه جریان مدار فرهنگی مبتنی بر راهبردهای رایج مدیریتی، هنر و ادبیات خاص عمومی شده، فضاسازی¬های فرهنگی اعم از سخت¬افزار و یا نرم¬افزار، ایجاد برد نچندان عمیق در برگزاری برنامه-های کلان فرهنگی فقط و فقط تحت عنوانی خاص و از جهت تبلیغ موقعیت یا نام، یا تاریخ شهری خاص و… چه در مرکز استان و چه فی¬المثل در شهری چون خوی یا مهاباد فرقی نخواهد داشت الا در چند وچون برگزاری و روحیه برگزاری و حجم برگزاری، آنهم بدون خروجی جمعی و خاص و مشخص!آیا تاکنون برگزاری برنامه¬های نظیر جشنواره شهرهای ایرانی برای شهرهای مانند ارومیه و یا خوی ایجاد پویایی فرهنگی در این دو شهر از حیث جامعه¬شناسی فرهنگی و تعاملات فرهنگی در بدنه اصلی جامعه در طبقات مختلف هنری، ادبی، اقتصادی، علمی، تخصصی، مدیریتی و … ایجاد پویایی کرده است؟!پس اصل ماجرا به ذات پویای فرهنگ انسانی یک جامعه انسانی باز می¬گردد و نیز صورت و حضور معاصر آن! والا حوزه¬های کلان و مستقل داخلی یک فرهنگ مانند هنر و ادبیات و … آن هر قدر و به هر اندازه وجود خارجی داشته باشند معیار وجود پویایی فرهنگی و نبود رکود فرهنگی در یک جامعه¬انسانی مشخص همچون کلانشهرارومیه نیستند…!

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۳ ق.ظ

دیدگاه


+ چهار = 13