نفس جدیدی در قالب هنر ارومیه دمیده شد

نفس جدیدی در قالب هنر ارومیه دمیده شد

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: روز پایانی هفته گذشته اولین گالری خصوصی هنرهای تجسمی استان در کلانشهر ارومیه افتتاح شد.
این افتتاح با نمایش آثاری از فعالان وبزرگان هنرهای تجسمی در نقاشی، خوشنویسی، عکاسی و حجم از استان و نیز تهران همراه بود.
با توجه به پیشینه نه چندان عمیق کلانشهر ارومیه در مسیر فضا سازی های فرهنگی در فرم شهرسازی و معماری و ایجاد و ساخت عملکردهای معماری متناسب و کلان در ساحت فرهنگ و در بخش خصوصی این افتتاح و حضور از همه جهت در مسیر تکاپوهای فرهنگی و هنری استان و کلانشهر ارومیه در قامت بومی و منطقه¬ای آن و خروج از بن بست دولتی و حضور در متن اجتماع مهم و قابل تأمل است.
خلاء چنین فضاهای دربخش خصوصی و حتی دولتی در ساحت فرهنگی و توسعه آن در کلانشهر ارومیه و استان محسوس و غیر قابل انکار بود.
نویسنده نوشتار حاضر پیش از این و در پنج سال گذشته در قالب صفحه فرهنگی روزنامه آراز¬آذربایجان با طرح دیدگاه-های انتقادی و آسیب¬شناسی اوضاع و مناسبات کالان و خرد فرهنگی، اجتماعی، و نیز سیاسی و اقتصادی کلانشهرارومیه را در ابعاد مختلف مورد بازخوانی و پردازش و جرح و تعدیل قرار داده است.
فرهنگ و توسعه فرهنگی از جمله سرفصل¬های اصلی دیدگاه¬های فوق¬الذکر در قالب مطالب ریز و درشت، عمومی و خاص بوده است.
عناصر مرتبط با سرفصل فوق همچون توسعه انسانی، کاردهای فرهنگی، فضاهای فرهنگی فرایند مدیریت فرهنگی، فرهنگ عمومی و بومی اندیشه فرهنگی، شهروند و شهر فرهنگی و غیره نیز خرد و شکافته شده¬اند.
در این مسیر طرح مبانی جامعه شناختی، تاریخ فرم شناسی، ژانر پژوهی هنر و ادبیات در ساحت¬های مختلفِ نقاشی، حجم، خوشنویسی موسیقی، ادبیات داستانی، شعر، نقد ادبی و هنری وهم تئاتر و سینما و غیره نیز حول محور اشخاص، رویدادها، مناسبت¬های تاریخی و تقویمی نیز انجام شده است.زمانی نویسنده در نوشتاری تحت عنوان» توسعه فرهنگی و موقعیت آن در شهر ارومیه« در این خصوص چنین روایت کرده بود:
» جایگاه وموقعیت فرهنگی یک شهررا چه معیارهایی تعیین می‌کند؟ آیا فرهنگ مسلط و هویت اجتماعی اقتصادی یک کشوردرصورت‌های مختلف چه نسبتی با جایگاه ذاتی و تاریخی یک منطقه و شهر دارند؟ به ویژه اینکه آن جامعه کشوری از تنوع فرهنگ، زبان تاریخ و مذهب برخوردار باشد! به قطع یقین مسیر طرح موضوع فوق از میان زمینه‌ها و بنیان‌های تاریخی و تمدنی یک شهر و یک منطقه (به فرض مثال) گذر خواهد‌ کرد.
یعنی روابط فرهنگی واجتماعی موجود که درحیات شهری یک شهردرجریان است ازیک سرچشمه‌ای تاریخی با نشانه‌هایی ساختاری از تمدن و هنر نشات گرفته‌است. معماری،ادبیات موسیقی، علوم عقلی و … از شاخصه‌های این ساختار هستند. به دیگر سخن، هر ساختن و خلقتی (در چهارچوب این جهانی با بعد انسانی) بدون پایه وزیرساخت ممکن نیست. هر بنای رفیعی، از پی و زیرساخت محکم واصولی برخورداراست . این اصل متوجه تغییرات و تحولات نیزهست.هر تغییری درظاهر منوط به تغییر درباطن و یا همان زیرساخت و پی است.
در مورد شهرارومیه همه چیز به ساختار فرهنگی و موقعیت فرهنگی شهر ارومیه بازمی‌گردد. یعنی فعل حاضر این ساختار در جریان حیات امروزی آن. سپس نوبت به واکاوی پیشینه این ساختار وعلت‌های وجودی آن و در نهایت همان زیرساخت مورد اشاره برای ساختنی جدید و پرتاب شدن به سوی آینده می‌رسد.
فراموش نشود که همین موقعیت فرهنگی شهرارومیه هویت جمعی و شناسنامه جامعه شناختی آن نیز هست. یعنی تعیین می‌کند چه اجزا و چه ابزاری در چالش‌های فرهنگی این شهر دخیل هستند. آثار به جا مانده از شخصیت فرهنگی و جو اجتماعی آن را در صورت یکایک اهالی بررسی می‌کند.
حتی روان شناسی اهالی ارومیه نیز از این رهگذر استخراج می‌شود و در کل شیوه و نحوه زندگی کردن مردم ارومیه روی نمودار می‌آید و صورت واقعی خود را نشان می‌دهد. جریان نظم پذیری در شهرارومیه صورت غریبی دارد. یا شاید بهتراست گفته شود غربت‌نشین‌ترین عامل یک وضعیت سالم فرهنگی درارومیه جریان نظم‌پذیری آن است و نظم گریزی که در مقابل آن، جولان گاه مناسبی در روابط اجتماعی شهر ارومیه یافته است، از پیامدهای ناگوار موقعیت ناسالم فرهنگی دراین شهر است. هرچیزی فرا از بد یا خوب بودن آن قابلیت فرهنگ شدن و هنجارپذیری دارد.
اتفاقاً متن ماجرا همین جاست. داشته‌های فرهنگی ما در شهر ارومیه در حال غرق شدن در عمق بد فرهنگی اهالی و مدیریت محترم آن هستند. نداشته‌ها جز بعدی ماجراست که حتی در بدو امر تکاپوی برای شناسایی آنها صورت نگرفته است چه رسد به اینکه در مسیر موجودیت آنها گامی عملی برداشته شود.
مسئولین عالی‌رتبه و مدیران بالادستی در ارومیه فراموش کرده‌اند که خود اولین پرچم‌دار ترسیم یک دیدگاه پیرامون موقعیت فرهنگی شهر ارومیه هستند.خود سکان کشتی را در دست دارند و مسیر نامشخص است. اولین رایحه‌های فرهنگی ازدهان این پدران جامعه شهری ارومیه بیرون می‌آید و جان همگان را می نوازد وای به حال لحظه‌ای که …«
»فضاها و چالش‌های فرهنگی: وجود بستر‌های مناسب و اهرم‌‌های عمل و حرکت در یک جامعه شهری از بدیهی‌ترین جلوه‌های مناسبات فرهنگی در آن است. فضاهای فرهنگی فرا از فرم سازه‌ای خود در معماری و حیثیت وجودی از این نظر مهم‌ترین اماکن در ایجاد روابط و تعاملات فرهنگی، هنری، علمی و… هستند.
تبادل نظرو فکر، ایجاد فرصت برای دیده شدن در جمعیت هم‌علاقه و هم‌توان در بین قشرهای مختلف سنی علی الخصوص جوانان در این فضاها ممکن می‌شود. به ثبوت رسیدن جریان‌های مختلف هنری و دل‌مشغولی‌های حاصل از آن، دراین بسترسازی‌ها به انجام می‌رسد…«توضیح واضحات لازم نیست که قطعه فوق از نوشتار مورد اشاره از کجا و چگونه به ارتباط فضا های فرهنگی و توسعه فرهنگی در زیرساخت و رو ساخت می¬رسد.با افتتاح گالریِ خصوصی میلان و در گذشته نگارخانه ارومیه وابسته به حوزه هنری استان، و هم گالری محتشم که ویژه هنرعکاسی است وجود چندین نیمه چه نگارخانه در قالب مجتمع فرهنگی ارومیه، و سابقاً خانه جوان و هم پارک ملت در جوار سینمای جوان و دیگر فضاهای جمع محور همچون سالن¬های نمایش و آمفی تئاتر¬ها و غیره کلانش هر ارومیه امروز در مسیر بی برگشت وارد شده است. دیروز اولین روزنامه استان آرازآذربایجان که معتبرترین رسانه مکتوب حال حاضر استان است و امروز گالریِ خصوصی میلان.
حال آنکه»در نهایت اینکه داد و ستد فرهنگی و هنری زیربنای محکم ولی ناپیدایی عمارت رفیع یک جامعه انسانی در حال جریان و حرکت است.
داد و ستد فرهنگی و هنری، خود اصل سود است و منتج به سود مقطعی نمی¬شود. با سرمایه¬گذاری عمیق و داراز مدت در داد و ستد فرهنگی و هنری می¬توان جامعه انسانی پویایی از جهت حرکت به سوی آینده ترتیب داد.
کلانشهر ارومیه در وضعیت فعلی خود به چنین داد و ستد پر سود و مؤثر نیاز مبرم دارد.
شهری که به تازگی در جهت کلان اندیشی وارد گفتمان با ابعاد مختلف فرهنگی، قومی جمعیتی، دینی، بومی و و ملی و …. خود شده است و در این مسیر نیاز به تکاپوهای مختلف هنری، ادبی و حتی تحقیقی، تألیفی دارد. زمان در شتاب است ما نیز بشتابیم!« (از نوشتار بررسی امر داد و ستد در مناسبات فرهنگ و هنر از مؤلف)

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۱ ق.ظ

دیدگاه


7 × دو =