عاشیق و موسیقی عاشیقی و نماد تاریخی فرهنگی

عاشیق و موسیقی عاشیقی و نماد تاریخی فرهنگی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نویسنده این نوشتار پیش از این نیز پیرامون موضوع موسیقی عاشیقی و ابعاد مختلف هنری، ادبی، تاریخی و اسطوروی آن در قالب نوشتارهای مختلف، به شکل تخصصی مطالبی را به قلم سپرده است.
اینکه ارومیه عنوان مکتب موسیقی عاشیقی را در فهرست میراث نامللموس فرهنگی در گستره ملی در کشور به نام خود ثبت دارد، اینکه ارومیه به شکل تاریخی در میان هنرها با موسیقی بیشتر شناخته شده و با نام کسی چون صفی¬الدین ارمو¬ی گره خورده….! اینکه قدمت حضور موسیقی در این منطقه ارومیه به دیرپایی پیشاتاریخ سر می¬زند و موسیقی در رهگذر تاریخ با حوادث و رویداد¬های بزرگی در این منطقه مقارن بوده …..! و اینکه موسیقی با ترکیب قومیتی منطقه ارومیه در ارتباط وثیق است و هر قومی موسیقی خاص خود دارد و اینکه …..!نویسنده در نوشتاری پیرامون موضوع ساز موسیقی عاشیقی » قوپوز« چنین به قلم سپرده بود: » در سالیان اخیر چه به فارسی و چه به ترکی و همچنین چه در حوزه تالیف و چه در حوزه ترجمه فعالیت‌های عمیقی از نظر اسطوره شناسی تاریخی و ریشه شناسی آن صورت گرفته‌است. نمونه‌هایی چون : مقدمه‌ای بر بررسی »کتاب دده قورقود«، نگاهی به اساطیرخلق‌های ترک »قام – شامان« و… اما در حوزه موسیقیایی جز چند مورد کار تحقیقی صرف که به تاریخ ُمقام و ُمقامات می‌پردازد، هیچ تحقیق و بررسی شایسته‌ای از نظر ریشه یابی اسطوره‌ای و شناخت وجودی روح موسیقیایی فرهنگ ترک و ادبیات مبتنی بر آن صورت نگرفته‌است. برای شرح بیشتر موضوع ناگزیر از توضیح دو نکته هستیم.اول اینکه منظور نظر از واژه ادبیات در حوزه این نوشتار به شعر و در اصطلاح به ادبیات منظوم و شفاهی فرهنگ ترک باز نمی‌گردد بلکه منظور از ادبیات در متن این نوشتار، مجموعه مولفه‌های سازنده فرهنگ( مثلا ًفرهنگ موسقیایی ترک) و شرح این مولفه‌ها به نحوی که بتوان به یک زنجیره معنایی کهن- معاصر رسید. برای مثال قوپوز و حقیقت این ساز در مجموعه روح موسیقیایی فرهنگ ترک که ریشه جهان بینی آفرینش در این فرهنگ دارد.دوم آنکه یکی از مهمترین عناصر در تشریح اسطوره‌ای یک فرهنگ و برون‌ریخت آن به دوران معاصر، عنصر زبان است. زبان به مثابه شکل و یا مدل، نه زبان مفهومی و مبتنی بر اشارات پیرامونی.اسطوره زبان خاص خود را دارد و از طریق این زبان با جهان به گفتمان می‌نشیند. هدف از اسطوره چیستی آن نیست که بلکه هستی آن است.به عبارتی سوال »اسطوره چیست؟« بی@معناست چون اسطوره تعریف پذیرهست اما دارای معنای ثابت نیست. از تاریخی به تاریخی، از فرهنگی به فرهنگی متغیر بوده و فقط دارای مشابهت در کلیات است. مهم این است که اسطوره از چه اجزایی ساخته و پرداخته شده و گویای چه حقیقتی است! زبان یک وجه مهم دیگر نیز دارد و آن حافظه جمعی بودن آن است. زبان حافظه جمعی یک فرهنگ و ملت است. تاریخ، مواریث تاریخی و ادبی، فلسفه و علوم، باورهای فلوکلوریک و… همه درزبان جریان یافته و موجودیت می‌یابند. زبان مخرج مشترک همه زوایا و مرایای فرهنگی از گذشته تا آینده نا‌معلوم است.به این ترتیب زبان جزلایه ظاهری خود حاوی لایه‌های دیگر نیز بوده وعمق آن حامل چگونه بودن، چگونه‌هستن، چگونه فکرکردن، چگونه ساختن و چگونه دیدن است. چگونه گفتن ظاهری‌ترین لایه زبان را تشکیل می‌دهد…..
قوپوز ساز عاشیقی و آشیقی که با نور نسبت دارد و در مقام معشوق، ساز است و درمقام عاشق سوز؛ که چون به سینه کشیده می‌شود و بر فراز افق بر بلندای خیال بالا می‌رود حکایت از چگونه آفریدن، چگونه زیستن و اندیشه کردن دارد….آوردن این ذکر مکرر از نوشتار مذکور به دلیل پیوست ساختن موضوعی مجاز اما مربوط دیگری به قامت موسیقی عاشیقی به عنوان هویت فرهنگ تاریخی کلانشهرارومیه است. بعدی قابلیت نماد پردازی نیز دارد.نمادی که کلانشهرارومیه به لحاظ تاریخی و زمانی فاقد آن است. یگانه عنصری که به شکل مرکزیت عام و خاص چکیده همه ابعاد منطقه ارومیه باشد.مجسمه عاشیقی که اخیراً در محل پارک ائلر باغی نصب شده و رونمایی مناسب و درخوری با حضورهنرمندان موسیقی عاشیقی و دیگرهنرمندان و نیز اقشار مختلف مردم و همچنین متولی ساخت آن(حوزه هنری استان و کانون موسیقی عاشیقی که یگانه کانون موسیقی در این زمینه در سراسر کشور است) نداشت که گویا قرار شده باز رونمایی آن با حضور افراد فوق¬الذکر به شکل مجدد انجام شود، دلیل خوبی برای طرح موضوع نمادپردازی پیرامون موسیقی عاشیق برای کلانشهر ارومیه است.گرچه مجمسه فوق¬الذکر به لحاظ ساختاری و اجرایی و نصب دارای نواقصی است که منتقدین هنر و متخصص هنر مجمسه سازی باید پیرامون آن اظهار نظر کنند اما کلیت ماجرا قابلیت طرح در موضوع یاد شده را دارد.
نویسنده این نوشتار پیش از این در نوشتاری تحت عنوان » نماد من گمشده من و یا ارومیه¬ی من گمشده من« پیرامون موضوع نمادپردازی و فقدان نماد از برای کلانشهر ارومیه چنین به قلم سپرده بود:
» نماد چیست و نسبتش با شهروشهرنشینی (شهرسازی؟) کدام است؟
‌نماد از مفاهیم بسیار مهم در جامعه شناسی ارتباطات به حساب می‌آید.در فرهنگ فارسی عمید نماد به معنای نماینده ونمود آمده است. نماد را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار‌داد.
درمعنای محدود کلمه نماد جلوه‌ای است عینی که واقعیت مجردی را مجسم می‌دارد. به عبارت دیگر نماد نشان یا علامتی است که برای تجسم واقعیتی غیر مادی بکار می‌رود.درمعنای کلی نماد به معنای نشانی است قرار دادی ،نسبی وتابع شرایط طبیعی ویژه. نمادها جلوه‌هایی عینی هستند که معناهایی را که توسط همه یا اکثر افراد جامعه شناخته شده‌اند را به نمایش می‌گذارند….
به گفته ناصرفکوهی انسان شناس معاصرمهم‌ترین موضوع در نماد، معنای آن است که رابطه نزدیکی با سمبل دارد یعنی یک‌چیز، چیز دیگری را به ذهن بیاورد. وقتی صحبت از سمبولیسم (نمادگرایی) می‌شود در واقع باید درنظر داشته باشیم که چه چیزی می‌تواند جایگزین آن چیز دیگر شود. البته این جایگزینی باید از نوع پیوستگی معنایی باشد و پیوستگی معنایی حاصل زمان است. بنابراین یکی ازنکات مهمی که باید در نماد شهری به آن دقت شود و اهمیت ویژه‌ای دارد، انعطاف است. یک‌نماد باید از قابلیت دینامیکی خوبی برخوردار باشد.یعنی به طبع گذر زمان همه ابعاد زندگی انسان شهروند تا زمان حال را در خود جمع می‌کند و نماینده همه اتفاقات و فرازو نشیب‌های شهر شهروند مدار می‌شود. و از سوی همه تغییرات معنایی را هم در آن می‌توان دید…..« آیا شخصیت عاشیق و فرایند عاشیقی و نیز موسیقی عاشیقی دارای ویژگی¬های مطرح در سطور فوق نیست ….!

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۴ ق.ظ

دیدگاه


9 − پنج =