شعر مادرِ هنرهاست
رضا قنبری
گروه فرهنگی: شعر را مادر هنرها میدانند؛ به این معنا که قدرت شگفت انگیز شعر در حس آمیزی، فضاسازی، مفهومسازی و کشف و شهود جهان، دیگرگونههای هنر مثل نمایشنامهنویسی و حتی نقاشی و سینما را تحت تأثیر خودش قرار میدهد. بشر از قرنها پیش نمادها و نشانههای قراردادی را برای انتقال مفهوم و ایجاد ارتباط، انتخاب کرد. مجموعه نشانهها و توافقاتی که امروزه به نام زبان میشناسیم. بشر درون زبان به شگفتی و جادوی دیگری رسید: “شعر”. او با کشف آواها و موسیقیِ پنهان در کلمات، و با ایجاد ریتم و وزن شروع کرد “شرح حال و شرح رویاهای خود را نوشتن (سرودن) “. اگرچه در ابتدا فقط داستان هایی منظوم مینوشت اما به مرور زمان سمبلها و نشانهها و کنایات و تشبیههات را وارد شعر کرد و به این واسطه سروده هایش شکلی تفسیر پذیرتر و قابل برداشت تر به خود گرفت. در قرون دوم تا پنجم میلادی، بشر گامی دیگر به جلو رفت: او قابلیت ساخت و ساز مفهوم و حس و تصورات درون زبان را در شعر کشف کرد؛ شعر دیگر صرفاً شرح حال، نقل رویداد و بیان رؤیا نبود که کمی چاشنی تمثیل و تشبیه و کنایه و استعاره دارد؛ انسانِ شاعر شروع به کشفهای زبانی و بازیهای زبانی در شعر کرد و مفاهیم و حسیات و ایدههای جدیدی را به زبان و جهان افزود. درواقع کشف و شهود و ادراکات شاعران از جهان، درون زبان ساخته و پرداخته شد و “شعر” سویهها و ساحتهای خاصی پیدا کرد؛ شعر دیگر یک نوع رسانه و ابزار نقل نبود، هنری پیچیده و رمزآلود بود که به واسطهی قدرت شگفت انگیزش در “حس سازی” و “تاویل پذیری”، نمایشنامه و داستان را زیر سیطره خود درآورد و روی آنها اثرات مستقیم و مستمر گذاشت…
شعر را مادر هنرها میدانند. به این معنا که قدرت شگفت انگیز شعر در حس آمیزی و فضاسازی و مفهومسازی و کشف و الشهود جهان، دیگر گونههای هنر مثل نمایشنامه نویسی و رمان و داستان و حتی نقاشی و عکاسی و سینما را زیر تأثیر خودش قرار میدهد؛ از تأثیر حسی و مفهومی تا “تأثیرات ساختاری و زبانی”. برای نمونه میتوان به جریان قدرتمند “سینمای موج نو فرانسه” اشاره کرد که در دهه ۵۰و ۶۰میلادی، سویهها و نگاههای جدیدی به سینمای جهان داد. در این سینما تاکید بر چند چیز بود: “ارائه برشی از زندگی به جای آرایه قصهای از زندگی، ضد قهرمان و ضد ستاره بودن فیلمها، حضور پررنگتر شخصیت زنان در فیلمها، اجازه برداشت و تفسیر دادن به مخاطب، استفاده از دوربین سَبُک دستی به جای دوربینهای سنگین و حرفهای، زمان و مکان را از محوریت فیلم حذف کردن، توجه به مسئله سرکوب شده جنسی، و ساختارشکنیهای بصری و روایی پی در پی…”.
دو غول بزرگ در این سینما، ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو بودند. اما جالب این است عدهی کمی میدانند این موج عظیم و تازه سینمایی با تأثیر از شعر دوره خودش شکل گرفت! شاعرانی مثل “ژان فرانسوا شابرون”، “میشل بوتور”، “لورانس ایشه”، “ژان کلود رنار”، “ژان ژنه” و “امه سزر” و برخی شاعران دیگر، با زبان و بیان نو در شعرهاشان، توجه به زن به عنوان یک شخصیت اجتماعی و وجودی نه یک سوژه جنسی و جنسیتی، ساختارشکنی در شعرهاشان و رسیدن به ساختارهای جدید، توجه به غنا و ساخت و سازهای نو زبانی، تاکید بر سمبلها و استعارات، و مفهوم سازی و حس سازی به جای ارائه “معنای مستقیم”، در شکل گیری ذهنیت تازه و تجربیات سینمایی “فیلمسازان موج نو فرانسه” اثرات مستقیم و غیرمستقیم داشتند. این حرف به مفهوم این نیست که سینمای موج نو به طور مستقیم متأثر از شعر معاصرش بوده، بلکه به این معناست این نوع از سینما تأثیراتی پیدا و پنهان از شعر عصر خودش گرفته است.تصویر یکی از ارکان شعر است. در بیشتر شعرها ما با تصاویر پیاپی روبهرو هستیم؛ تصاویری که باری عاطفی، سمبلیک و نمادین، و گاه استعاری دارند. در مبحث ساختار شعر، یکی از سنجه ها، دنبال کردن “حرکت واحدهای تصویری در کلیت شعر” است.
شعر این قابلیت خاص و جادوگونه را دارد که “تصاویری استعاری و سمبلیک بسازد که نه یک معنا بلکه قابلیت ایجاد چندین مفهوم (برداشت) را دارد”. در هنر نقاشی نیز با “تصویر” سر و کار داریم. وجه ساختاری هنر نقاشی را “خصوصیت رنگها، ابعاد، زوایا، زاویه دید، ذهنگرا بودن یا رئال بودن، و تکنیک نور و سایه و غیره” تشکیل میدهد؛ اما نقاشی در ذات خودش فقط ثبتکننده یک تصویر نیست! نقاشی نیز چون شعر به دنبال “خلق مفهوم” است. در شعر، به سبب “زبان و هنرِ بیانی بودن شعر” قدرت خلق پیاپی و قدرتمند “تصاویرِ تاویلپذیر” زیاد است؛ از این منظر شعر همواره جلوتر و قویتر از نقاشیست؛ اما نقاشی و درواقع هنرمند نقاش، گاه با خواندن و ادراک شعرها اقدام به خلق اثری تصویری با رویکرد استعاری و تفسیرپذیر میکند، و گاه با بهرهگیری از نگاه ساختاری شعر، سعی به خلق “فضا و تصویر استعاری و تفسیرمند” میکند.
دکتر “شفیعی کدکنی” شعر را دارای تصویرِ شاعرانه میداند. یعنی تصویری که چیزی فراتر از ثبت و بیان یک چیز و یک اتفاق است؛ تصویر شاعرانه دارای تخیل و تصور و کُنش استعاری و کنایی است و به این سبب قدرت ایجاد حس و ایجاد تصورات بالایی دارد…
شاید به روایت و قول “ابن هیثم” بتوان استناد بیشتری کرد که “تجسم را زیباییآفرین” میداند و “خیال و تجسم را میتوان فصل مشترک احساس و کار هر هنرمندی” دانست.
“نقاش نیز شبیه موسیقیدان میکوشد تا احساسات اثر ادبی را همنشین عناصر تجسمی کند؛ از این روی میتوان گفت ادبیات الهامبخش هنرهای تجسمی بهویژه نگارگری و خوشنویسی بوده است”. (دکتر منیر عباسیان و دکتر محمدعلی گذشتی؛ هنر ادبی و ادبیات هنری؛ فصلنامهی علوم ادبی).شعر آنقدر قدرت اثرگذاری مستقیم بر روان و روح آدمی را دارد که گاه یک بیت از یک شعر کلاسیک یا چند سطر از شعری مدرن و نو، ۱۰ بار بیش از دیدن یک فیلم (که با هزینهای کلان تهیه شده!
و دو ساعت زمان نیاز دارد برای دیدن!) یا شنیدن یک سخنرانی علمی و تشریحی، روی مخاطب (مردم) اثر میگذارد. جالب اینکه به سبب قدرت اثرگذاری مستقیم و آنی شعر بر روان و ذهن مخاطب، در فیلمها نیز گاه از شعرها در دیالوگ شخصیتها استفاده میشود؛ یا در سخنرانیهای مذهبی و علمی و غیره، سخنران در تایید حرفش یا برای اثرگذاری بیشتر بر مخاطبش، از بیت یا سطوری از شعرها استفاده میکند…در ادبیات نمایشی (نمایشنامهنویسی) نیز تاثیرات پیدا و پنهان شعر وجود دارد؛ از بیان و زبان شاعرانه تا استفاده مستقیم از شعرها در متون نمایشی تا اقتباس از شعر، و استعاری و سمبلیک و با ریتم و لحن شاعرانه نوشتن.
در مورد بیان و زبان شاعرانه میتوان به “بهرام بیضایی” و “حمید امجد” و “محمود استادمحمد” اشاره کرد. بیضایی در همه آثارش از “زبان شاعرانه” بهره میبرد؛ زبانی که هم فخیم و کلاسیک است هم آهنگین هم دارای کنایات و نشانهها و استعارههای بسیاری است. سرآمد چنین زبان و بیانی در آثار او دو فیلمنامه “طومار شیخ شرزین” و “روز واقعه” و نمایشنامهی “هزار و یک شب شهرزاد” است. حمید امجد نیز توجه و تاکید خاصی به زبان و سلامت زبانی دارد و در عین حال از امکانات شعری مثل “تصاویر شاعرانه” و “کنایه” و “تشبیه” استفاده میکند. در آثار محمود استادمحمد، ما هم با نگاههای شاعرانه (حسی و ادراکی) روبهرو هستیم هم با “لحن و بیان شاعرانه”.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایرنا ، ما به عنوان شاعر، نه فقط در برابر “زبان” و “مردم” بلکه در شکلی کلیتر در برابر “هنر” نیز مسئولیم؛ شعر به طور غیرمستقیم (و مستقیم) هنرهای دیگر را تغذیه میکند و نفسی تازه به آنها میدهد؛ پس به یاد بیاوریم ما به عنوان شاعر باید روز به روز به سمت حد اعلای شعر حرکت کنیم؛ هم از منظرهای ساختاری و زبانی هم ادراکی و اندیشهگی.
و به یاد بیاوریم، چه در این نوشتار، چه هر زمان و جای دیگری، وقتی از “شعر” و “اهمیتش” حرف زده میشود، نه هزاران هزار دلنوشته و دلنویس، بلکه شعر به مفهوم عمیق و جدیاش مورد نظر است
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۷ ب.ظ