بی خیالی نویسندگان نسل امروز نسبت به جامعه
محبوبه میرقدیری
گروه فرهنگی: نویسندگان نسل قبل ما بیشتر به مسائل جامعه میپرداختند؛ آنها نگاهشان کاملا متوجه مسائل جامعه بود و از آن مینوشتند و بهشکلی آن را به چالش و نقد میکشاندند؛ اما متاسفانه امروزه این مسائل کمتر در آثار نویسندگان جوان دیده میشود. به نظر ادبیات با مسائل جامعه ارتباط تنگانگی دارد؛ یعنی حتی اگر نویسندهای رئال هم کار نکند، باز هم خوراک فکریاش که از جامعه تغذیه میشود در آثارش تأثیر میگذارد و نگرش نویسنده را نسبت به جامعه خودش نشان میدهد که این آثار میتوانند انتقادآمیز باشند.
برخی از نویسندگان هم ممکن است فقط به تأیید شرایطی که از دیدگاه خودشان مثبت است بپردازند. اما باقی نویسندهها حتماً نقدهایی دارند و انتقاداتشان را در متنهایشان بیان میکنند.
میرقدیری با بیان اینکه حتماً سانسور در میزان نقد به میزان زیادی تأثیرگذار است، درباره محدودیتهای موجود برای نقد جامعه نیز گفت: این محدودیتها در اینکه نگذارد نویسنده آنچه را میخواهد بنویسد، تأثیرگذار است. همچنین من فکر میکنم که برخی از گرایشها به آثار نوپرداز نویسندگان خارجی و کلاسهایی که نویسندگان جوان میروند در فکر، نوع نگاه و اندیشه نویسندگان تأثیرگذار است و آنها را از مسائل جامعه دور میکند.
نویسنده »شناس«، »خانه آرا« و »روی لبهاشان خنده بود« سپس ادامه داد: نویسنده باید دانش و اطلاعات لازم برای متن را بهخوبی بداند و علاوه بر داشتن تخیل باید اطلاعات خوبی هم داشته باشد، ولی این دانش گاهی کاربردهای دیگری هم پیدا میکند؛ اینکه نویسنده تلاش کند تا راهکارهایی پیدا کند برای اینکه این سانسورها را دور بزند و بتواند آنچه را میخواهد مطرح کند. البته اطلاعات لازم درباره جامعه خودش را هم باید داشته باشد.
محبوبه میرقدیری با اشاره به اینکه ادبیات در رخدادهای مختلف تاریخ ایران و جهان تأثیر زیادی داشته است، به بیان مثالهایی از آن پرداخت و گفت: من همیشه سرراستترین مثالی که میزنم »کلبه عمو تم«، و زندگی سیاهان در آثار فاکنر و همچنین نویسندههای دیگر است. اگر واقعاً میخواهیم تاریخ واقعی یک کشور را بخوانیم و بدانیم در یک بازه زمانی، آن کشور چه وضعیتی داشته است، باید داستانهایی را که درباره آن مقطع نوشته شده است مطالعه کنیم.
مثلاً اگر میخواهیم درباره حکومت رایش سوم یا هیتلر در آلمان و وضعیت مردم آن زمان چیزی بدانیم حتماً باید آثار هاینریش بل را بخوانیم. در کشور خودمان هم اوضاع زندگی حاشیهنشینها و مهاجرت روستاییها به شهر در آثار محمود دولتآبادی و جنبشهای کارگری در کارهای احمد محمود مشهود است.
همچنین محمد حسینی با بیان اینکه ادبیات به حاشیه رانده شده است، میگوید: در وضعیت جامعه ما ادبیات از عهده وظیفهاش که نقد شرایط جامعه است برنمیآید.
این نویسنده درباره توان ادبیات برای نقد شرایط جامعه، اظهار کرد: ذات ادبیات منتقد است، یعنی بنای آن بر این است که الگوهای رایج جامعه را زیر سوال ببرد و الگوی جدیدی ارائه کند. ذات ادبیات تولید سوال کردن و ایجاد روحیه پرسشگری است. اما در جامعهای که مدام گرفتار بحران است، اینکه ادبیات بتواند از عهده این کار بربیاید یک موضوع دیگر است. ما در شرایطی به سر نمیبریم که هر چیز و هر کس دقیقاً همان وظیفه و کارکرد خود را داشته باشد.
او در ادامه گفت: مردم به فکر قیمتها، نداشتن شغل و آلودگی هوا هستند؛ در چنین جامعهای همانطور که یک کارمند نمیتواند به وظیفه خود درست عمل کند ادبیات هم نمیتواند به وظیفهاش که نقد شرایط جامعه است، عمل کند.
او افزود: ذات ادبیات تولید سوال و زیر سوال بردن الگوهای رایج و طرح کردن شیوههای جدید برای زیستن و نگاه کردن است. اما الان چهکسی از عهده کاری که وظیفهاش است برمیآید که ادبیات بربیاید؟
نویسنده رمان »آبیتر از گناه« با بیان اینکه در حال حاضر مهمترین مسئله این است که مردم اصلاً فرصت پرداختن به ادبیات را ندارند، گفت: مردم آنقدر دچار مشکلات عدیده هستند که اصلاً فرصت این را که ببینند یک نویسنده چه میگوید و چطور دارد نگاه میکند ندارند.حسینی سپس درباره محدودیتهای موجود برای نقد جامعه در ادبیات، اظهار کرد: از جمله این محدودیتها، محدودیتهایی است که حکومتها همیشه بیدلیل در کشور قائل شدهاند. در حال حاضر در مقابل وضعیت سیاسی، اقتصادی و روانیای که جامعه دارد عملاً این محدودیتها چندان مهم نیستند و ضربه اصلی وارد شده است. تلویزیون سالها است هر چیزی را که مردم دوست دارند محدود کرده. برنامهای بهعنوان »من نویسندهام« ساخته شده بود که پس از سه قسمت پخش، آن را متوقف کردند. اصل ماجرا این است که فرصت شنیدن و خواندن از مردم گرفته شده است و آنها در این فکرند که امسال را چگونه بهسر ببرند و سال آینده چه کار باید بکنند. مردم دیگر نمیتوانند بنشینند و تولستوی بخوانند. ادبیات به حاشیه رانده شده و عملاً هم از عهده کارکردش برنمیآید. فقط یک بخش کمرنگ از ادبیات کهن که به زمانه ما نزدیک است، و یا مثلاً نوعی از ادبیات که سهراب سپهری دارد و آرامشبخش است، معمولاً از رسانههای عمومی پخش میشود.این داستاننویس و ویراستار همچنین در پاسخ به سوالی درباره تأثیر دانش و اطلاعات خود نویسنده در نقد جامعه توسط ادبیات، بیان کرد: وقتی ما از چیزی به نام نویسنده نام میبریم باید دارای ویژگیهایی باشد، برای همین نمیتوانیم بگوییم نویسنده خوب یا نویسنده بد چون نویسنده کسی است که دارای توانایی و دانش است، نگاه بدون قضاوت دارد و دقیقتر از دیگران مسائل را میبیند و موضعگیری منطقی و انسانی خودش را هم دارد. اما جامعه ما یک جامعه بحرانزده است و در چنین جامعهای اگر هم مردم بخواهند کتاب بخرند، کتاب یک هنرپیشه را میخرند، یعنی حواسشان نیست که اگر آن هنرپیشه خوب است، باید فیلمش را ببینند نه اینکه کتابش را بخرند.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایسنا، محمد حسینی در انتها گفت: اوضاع خیلی غمانگیزتر از این حرفها است که بخواهیم راجعبه دانش نویسنده حرف بزنیم.
مردم کتاب کسی را میخرند که سلبریتی است و در تلویزیون او را دیدهاند و دانش و اطلاعات نویسنده برایشان اهمیتی ندارد.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۲:۲۰ ب.ظ