زنان شاغل قربانیان بلاتکلیفی و بیقانونی
نیره ساری
گروه اقتصادی :ورود به عرصه مدرنیسم، آغازی برای تغییر در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی شد.
در این میان حتی مناسبات خانوادگی نیز مغفول نماند تا جایی که روال سنتی در جوامع تا حدی رنگ باخت و جای خود را به دگرگونیهای تازه داد. زنان در جوامع نیز به عنوان نیمی از افراد این کره خاکی در گذار از زندگی سنتی به جدید دستخوش تغییر و تحولات شدهاند و گسترده شدن ابعاد چرخه مدرنیسم، تا به آنجا ادامه یافت که دامنه فرهنگها را تحتالشعاع قرار داد و نقش بیبدیل یک زن سنتی و مذهبی را هم در نهاد خانواده برهم ریخت.
آنچه در نهاد یک خانواده اسلامی ارزش زنانه بهشمار میآمد، جای خود را به ارزشهای جدیدی چون دستیابی به درآمد مستقل، روحیه استقلالطلبی و فردگرایی داد و هویتی جدید در قامت ترکیبی از سنتی و مدرن برای زنان و خانواده تعریف کرد.
اینگونه که یک زن ایرانی همشاغل باشد و هم خانهدار که البته این کلیت امر است، اما در موارد ریزتر هم تحصیلکرده باشد و هم کدبانو، هم مادری دلسوز باشد و هم از پیشرفت عقب نماند، هم پا به پای مردان کار کند و در تأمین معاش خانواده سهیم باشد، هم یک زن هنرمند باشد و از هر انگشتش هنری بریزد، هم مسلط به دانش روز باشد و از قافله مد و مصرف عقب نماند و هم به اعتقادات مذهبی و دینی به نحو احسن تمکین کند. متأسفانه زنان به اجتماع آورده شدند، بیآنکه برنامهای برای آنها در نظر گیرند و هر آنچه مورد توجه قرار گرفت در بیان ادبیاتهایی چون حمایت بود، بیآنکه وقعی به نقش تغییر کرده آنها در زندگی مدرنیسم داده شود.
حتی همین سیاستهای حمایتی هم که در قالب مصوبات و قوانین شکل گرفت، دچار نواقص و کاستیهای فراوانی بوده است که به دلیل نافع نبودن امنیت شغلی برای زنان، عطایش به لقایش بخشیده میشود کمااینکه در مواردی هم این قوانین فراگیر نیست و شاغلان خانهدار، غیر دولتیها و حتی زنان زحمتکش روستایی و کشاورز که بیشتر فشار افزایش جمعیت نیز بر دوش آنهاست، نادیده گرفته میشود. مرخصی زایمان مادران از همان موارد مهم و پر سر و صدایی است که به زنان کارمند دولت برای خانهداری و بچهداری امتیازی فراتر از زنان روستایی، کشاورز و شاغلان خانهدار داد، فارغ از این بسته به اصطلاح حمایتی، هرچند که حتی دستگاهها موظف به اجرای آن شدند، اما به دلیل در نظر گرفتن امنیت شغلی جهت بازگشت مجدد به کار، خیلی از زنان شاغل ترجیح میدهند که یا اصلاً باردار نشوند یا از مرخصی زایمان استفاده نکنند که در هر دو حالت آسیب آن بر دوش جامعه است.
جالب این است که اجرایی شدن این قانون تا سقف ۹ ماه در حالی به بحث و مذاکره چندین ساله رسیده است که همین شش ماه مرخصی زایمان هم خودش تبدیل به چاقویی دولبه برای زنان شاغل شده و یک سوم شاغلان را از کار بیکار کرده است. حالا در این وضعیت معلوم نیست، اگر مرخصی زایمان به ۹ ماه افزایش پیدا کند، چه تعداد مادر باردار دیگر باید برای همیشه از محل کار خداحافظی کنند!
علاوه بر این، قصههای دیگری نیز طی سالهای قبل وجود داشته که هر کدام به نحوی جای سؤال و بررسی است و در آخرین نوع این مصوبات بیسرانجام چند روزی است که بحث بازنشستگی بانوان با ۲۰ سال سابقه کار مطرح شده است، موضوعی که به کرات از سوی طراحان و پیشنهاددهندگان آن پررنگ میشود و اتفاقاً بر خلاف سایر مواردی که هزینه بر دوش دولت گذاشته میشود، اینبار بار مالی چندانی بر دولت نخواهد گذاشت و احتمال تأیید آن بسیار زیاد خواهد بود؛ چراکه بازنشستگی ۲۰ ساله با احتساب ۲۰ روز مفید کاری، هزینهای را بر دوش هیچ کس، هیچ نهاد و سازمانی نخواهد گذاشت. همه اینها به فقدان بررسیهای کارشناسی در مصوبات و قوانین بر میگردد که در نهایت اصلاح نظام اشتغال زنان را از هر سو فریاد میزند. هیچ کس در هیچ کجا با سیاستهای به اصطلاح حمایتی برای زنان مخالف نیست، اما شاید بهتر باشد اگر قرار است قانونی وضع کنیم:
۱-فراگیری آن در نظر گرفته شود. ۲-زمینه لازم جهت ارتقای زنان به سطوح بالای شغلی فراهم شود.
۳- مصوبه قانونی و حمایتی از قدرت و نیروی خلاق زنان به عنوان نیمی از نیروی کار و منابع انسانی، استفاده کامل کند. ۴- امنیت شغلی را برای آنها در نظر گیرد. ۵- آیندهنگری دقیقی را برای دوران از کار افتادگی، کهولت و بیسرپرستی (طلاق یا فوت همسر) زنان در نظر گیرند. امروزه شاغل بودن زنان، یکی از مسائلی است که در اجتماع مطرح است و زنان به علل گوناگون به کار روی می آورند و حتی مجبور گشته اند علاوه بر مسئولیت های خود در خانه و تربیت فرزندان، مسئولیت های اجتماعی را نیز پذیرا گردند. در اینجاست که ما با قشری به عنوان »زنان شاغل« روبه رو می شویم.
افرادی که در دو جبهه مهم یعنی جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه می باشند.
در گذشته، زن، غالبا نقش مادر و همسر را به عهده داشت و به انجام امور خانه می پرداخت. اگر هم در اموری مانند کشاورزی و دامداری و امثال آن شرکت داشت، دامنه چنین مشارکت هایی در حدی بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهای خانواده بود اما با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و پیچیده تر شدن تقسیم کار، امروزه زنان علاوه بر ایفای نقش های فوق، پذیرای مسئولیت های عمده تر نظیر اشتغال در بیرون از خانه می باشند.
منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتی دریافت می کند.
اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخش های صنعتی سوق داده است.
نیل به تعادل های اساسی جغرافیایی، افزایش مشارکت های آگاهانه سیاسی و اجتماعی در برنامه ریزی های توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، ریشه کن کردن بی سوادی و گسترش آموزش های فنی و حرفه ای با افزایش میزان اشتغال زنان و مشارکت های اقتصادی آنان، رابطه تنگاتنگ و در هم تنیده دارد و همین طور بهبود الگوی معیشتی خانواده، نحوه تنظیم روابط درون خانواده و تربیت فرزندان از جمله مواردی است که ارتباط نزدیک با میزان سواد و تحصیلات و مشارکت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان در بیرون از خانوار دارد.
زنان باید در تصمیم گیری، به ویژه در امور مربوط به توزیع کار، منابع، درآمد و هزینه، مشارکت بیشتری پیدا کنند. چنین مشارکتی را باید هم از طریق سازمان هایی که خودِ زنان تشکیل می دهند و هم از راه عضویت آنها در سازمان های دیگر تشویق کرد.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۹:۰۱ ق.ظ