روشنفکری که اباحهگری و سکولاریسم را ترویج میکند
راضیه ولدبیگی
گروه فرهنگی: باید ازخودمان حرف بزنیم ازجزییات زندگیمان. باید بتوانیم دختر و پسر زن و مرد و روابط خانوادگیای را به تصویر بکشیم که به آن اعتقاد داریم. جریان روشنفکری درداستانهایش متأسفانه اباحهگری و سکولاریسم را ترویج میکند؛ و زن و مردی را به زور به خورد جامعه میدهد که نه شبیهاش را دیدهایم و نه میشناسیم! کجاست این حجم انبوه خیانتها در زندگی مشترک؟ کجاست این همه سیاهی و بیچارگی در جامعه؟ چرا اسامی داستانهای ایرانی هم شده جَک و لورا؟ چطور اجازه میدهیم اسراییلیها و شیفتگان این غول وحشی متجاوز به ناموس مسلمانان، در کتابهای داستان ما جا خوش کنند؟ آیا زن و مرد؛ زن و شوهر؛ خواهر و برادر و حتی دو دوست مسلمان ایرانی همینهایی است که جریان روشنفکری که جز تاریک فکری برای مخاطبانش ارمغانی ندارد- معرفی میکند و به سرش قسم میخورد؟ باید فکری کرد و کاری.
نویسندگان متعهد و مذهبی برای داستانهایشان اغلب به سراغ موضوعها و درونمایههای کلی میروند، مانند: »جنگ، انقلاب یا یک حادثهی تاریخی مهم«؛ البته این مفاهیم برای طرح در داستان بسیار لازماند چون هم ظرفیت بالایی دارند و همحرفهای زیادی برای گفتن اما ممکن است داستان شبیه یک کتاب خاطره شود که به شکل داستان بازنویسی شده است -که این طعنه را از مجلات جریان روشنفکر هم شنیدهایم!- باید از خودمان حرف بزنیم؛ از جزییات زندگیمان. باید بتوانیم دختر و پسر؛ زن و مرد و روابط خانوادگیای را به تصویر بکشیم که به آن اعتقاد داریم.
جریان روشنفکری در داستانهایش متأسفانه اباحهگری و سکولاریسم را ترویج میکند؛ و زن و مردی را به زور به خورد جامعه میدهد که نه شبیهاش را دیدهایم و نه میشناسیم! کجاست این حجم انبوه خیانتها در زندگی مشترک؟ کجاست این همه سیاهی و بیچارگی در جامعه؟ چرا اسامی داستانهای ایرانی هم شده جَک و لورا؟ چطور اجازه میدهیم اسراییلیها و شیفتگان این غول وحشی متجاوز به ناموس مسلمانان، در کتابهای داستان ما جا خوش کنند؟ آیا زن و مرد؛ زن و شوهر؛ خواهر و برادر و حتی دو دوست مسلمان ایرانی همینهایی است که جریان روشنفکری- که جز تاریک فکری برای مخاطبانش ارمغانی ندارد- معرفی میکند و به سرش قسم میخورد؟ شخصیتهایی فارغ از هر هدف و معنایی که بارها رسیدن به حقیقت را منکر شدند، بارها در توهمهای بیمعنای خود غرقشدهاند و بارها شأن و رتبهی خلیفه اللهی انسان را به سخره گرفتهاند ضعیفتر از آنند که در برابر دنیا و آیندهی روشنی که یک مسلمان میبیند تاب بیاورند، تکراریتر از آنند که جذب کنند این عجوزهی پیر را چند بار میآرایند و چند داماد دیگر را قربانی میکنند؟
باید فکری کرد و کاری. نویسندهی مسلمان و متعهد باید متنوع بنویسد، دید وسیعی داشته باشد به مسائل جهان اسلام نیز توجه کند، تنها انقلاب و جنگ کافی نیست. جهان داستان و فضای تفکری که نویسندهی آن ترسیم میکند، نامحدود است. موضوع فلسطین و وقایع پر ماجرای ۶۰ سالهای که بر این کشور زجر دیده گذشته، موضوعی است که جای کار بسیار دارد و البته فراموش شده است. موضوعی که نیاز جامعهی امروز است. جامعهی امروزی که متأسفانه چند جوان خام و بیخبرش همین چند سال پیش شعار »نه غزه نه لبنان« سر دادند، کسانی که درک وسیعی ندارند و همان نوک دماغ خودشان را ببینند برایشان کافی است. خبر از جریانهای پشت پرده، مرموز و پیچیده ندارند، نمیتوانند روابط سیاسی میان کشورها و اثرات آن را تجزیه و تحلیل کنند. نمیدانند دفاع از فلسطین و لبنان سودش به همهی مسلمانان جهان و قبل از همه به خودمان میرسد. تور جنگی که آمریکا در اطراف ما گسترانده، قتل و کشتاری که در افغانستان پاکستان، عراق و بحرین به راه انداخته؛ شایستهی سکوت نیست. هزاران موضوع و ایدهی بکر مسائل سیاسی اطراف ما زمین مانده که دست همتی را آرزو میکند.
کودکان معصومی که در عراق عجیب الخلقه و به شدت ناقص با ظاهری وحشتناک به دنیا میآیند و قربانی سلاحهای شیمیایی آمریکا و ناتو هستند چه حرفها که برای گفتن ندارند! چه کسی باید از آنها حرف بزند؟ چه کسی از درد و رنج مسلمان در بند حرف بزند؟ چه کسی برای رهایی برادر مسلمانش باید کاری بکند؟ باید از خودمان حرف بزنیم. از رنجی که میبریم! میدان برای چند روشنفکر شیفتهی غرب خالی مانده تا فقط بگویند گناه کنید و لذت ببرید! کار ما تنها نباید نظاره کردن و نقد کردن آثار آنها باشد. باید بتوانیم برای خوانندهی نوجوان و جوانی که مجذوب رنگ و لعاب داستانهای جریان روشنفکر میشوند؛ حرفی داشته باشیم، باید بتوانیم معادل کامل و بهتری از آن خوراک فرهنگی مسمومی که رقم نشرش چندین برابر ماست، ارائه دهیم. باید از اعتقاداتمان حرف بزنیم نه این که آن قدر سکوت کنیم تا این رمان و آن رمان جایزه بردهی گستاخ، مدام اعتقاداتمان را ناچیز نشان دهند و بعد ما در مطلبی جزیی از اعتقادمان دفاع کنیم. باید از تجارب و اثر وضعی واقعی اعتقاداتمان حرف بزنیم. یک نویسندهی زن مسلمان بهتر است به مقولهی حجاب یا حیا جزییتر نگاه کند و زندگی روزمرهی یک دختری که به حجاب معتقد است و اثرات آن بر خودش را به تصویر بکشد؛ نه بحث کلی راجع به حجاب. موضوعاتی مثل مرگ، دنیای دیگر، پیشبینی آیندهی جهان، اظهار نظر راجع به چرایی مشاجرههای زناشویی و راه حل آن یا چگونگی تعامل زن و مرد با یکدیگر و یا چطور لذت بردن از زندگی، میتواند برای نشان دادن قوت اعتقادات اسلامی بسیار مناسب باشد. نکتهی دیگر این است که هر چقدر در داستان صادقتر باشیم، بیشتر میتوانیم با خواننده ارتباط برقرار کنیم.
این نظر که اگر از شکستهای شخصیت مذهبی حرف بزنیم، اگر از رفتارهای گاه گاهی خارج از دین این شخصیت حرف بزنیم- که خود شخصیت هم از آن پشیمان است- بر طبل مخالفت با دین کوبیدهایم؛ درست نیست. اتفاقاً این باور که دین میتواند همیشه و حتی در بدترین شرایط به داد ما برسد را تقویت میکند و این مطلوب زمانی محقق میشود که این شخصیت دین را با دلیل و استدلال پذیرفته باشد این مسأله که گاهی لغزش انسانهایی که مذهبی به نظر میرسند، به خاطر درک غلط از دین است نه ناتوانی دین؛ میتواند به چندین شکل و زبان در داستان بیان شود و اتفاقاً دیندار بودن و اثر دین در زندگی را پررنگتر نشان میدهد.
اما باید مراقب مرز ظریفی هم باشیم که خدای ناکرده موجب از بین رفتن قبح گناه نشویم و در دام عرفانهای تو خالی نیفتیم که مروج اباحهگریاند که معنایش به زبان ساده این است که هر چقدر دوست داری گناه کن! خدای مهربان با یک توبهی سرسری، همه چیز را میبخشد!
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۶:۲۴ ق.ظ